جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

'amdan
deliberately  |

عمداً

معنی: عمداً. [ ع َ دَن ْ ] (ع ق ) بقصد و بعمد و بطور اراده و اختیار. (ناظم الاطباء). اگر در امری ناکردنی جرأت نمایند و قصد را در آن مدخلی بود، چنانچه گویم فلان مرضی مهلک نداشت که بمیرد، لیکن عمداً زهر خورد و بمرد، پس عمداً است ، و اگر جرأت و قصد را در آن مدخلی نیست ، پس سهو است . (از آنندراج ). دستی . دستی دستی . دانسته و فهمیده . از روی عمد. عامداً. متعمداً. قاصداً :
گر ناوکی اندازد عمدا بنشاند
پیکان پسین ناوک در پیشین سوفار.
منوچهری .
برآمد زاغ رنگ و ماغ پیکر
یکی میغ از ستیغ کوه قارن
چنانچون صدهزاران خرمن تر
که عمدا درزنی آتش بخرمن .
منوچهری .
سر او بسته به پنهان ز درون عمدا
سر ماسورگکی در سر او پیدا.
منوچهری .
آن را که ندانی چه طاعت آری
طاعت نبود بر گزاف و عمدا.
ناصرخسرو.
ستور از کسی به که بر مردمی
به عمدا ستوری کند اختیار.
ناصرخسرو.
چو کفتاری که بندندش به عمدا
همی گویند کاینجا نیست کفتار.
ناصرخسرو.
خورشید به مویه شود و روی بپوشد
کآن روی چو خورشید بیارایی عمدا.
مسعودسعد.
دانی که به عشق تو گرفتارم
برساخته ای تو خویشتن عمدا.
مسعودسعد.
دوش در روی گنبد خضرا
مانده بود این دو چشم من عمدا.
مسعودسعد.
رخسار صبح پرده به عمدا برافکند
راز دل زمانه به صحرا برافکند.
خاقانی .
بر آن سریر سر بی سران به تاج رسد
تو تاج بر سری از سر فرونهی عمدا.
خاقانی .
چشم دزدیدم ز نور حضرتش
تا نپنداری که عمدا دیده ام .
خاقانی .
قرةالعین مرا عمدا بجا بگذاشتند
یا خود آنان از ره دیگر مگر بازآمدند.
کمال الدین اسماعیل .
کس بدین شوخی و رعنائی نرفت
خود چنینی یا بعمدا می روی .
سعدی .
مردم از قاتل عمدا بگریزند بجان
پاکبازان بر شمشیر بعمدا آیند.
سعدی .
صید بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا.
سعدی .
... ادامه
406 | 0
مترادف: به عمد، دانسته، عاملاً، عمدي، قصدا
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (قید) [عربی]
مختصات: (عَ مْ دَ نْ) [ ع . ] (ق .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: قید
آواشناسی: 'amdan
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 115
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
deliberately | intentionally , purposely , on purpose
ترکی
bilerek
فرانسوی
exprès
آلمانی
absichtlich
اسپانیایی
a propósito
ایتالیایی
di proposito
عربی
بتعمد | بتأن , بترو , عمدًا
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «عمداً» به معنی عمدی، از روی قصد و آگاهانه است. در نگارش این کلمه، نکاتی وجود دارد که به توضیح آن‌ها می‌پردازیم:

  1. نوشتن بی‌فاصله: کلمه «عمداً» به صورت متصل نوشته می‌شود و باید دقت کرد که فاصله‌ای بین «عمداً» و کلمه‌ی بعدی نباشد.

  2. نحوه‌ی صحیح نگارش: شکل صحیح نوشتن این کلمه «عمداً» است و نباید به اشتباه آن را جدا یا به صورت دیگری نوشت (مانند عمداً یا عمدا).

  3. استفاده در متن: «عمداً» معمولاً در جملاتی به کار می‌رود که در آنها قصد و نیت فرد را توصیف می‌کند. به عنوان مثال: «او عمداً این کار را کرد تا توجه همه را جلب کند.»

  4. جلوگیری از غلط‌های رایج: از غلط‌های رایج پرهیز کنید، به ‌طور مثال "عمد" و "عمدًا" شکل‌های نادرستی هستند و نباید از آنها استفاده کرد.

  5. ضعف‌های نگارشی: در استفاده از کلمه «عمداً» دقت کنید که در متون رسمی و ادبی به درستی و به جا استفاده شود تا لحن متن حفظ شود.

این نکات می‌تواند در نوشتن و استفاده از کلمه «عمداً» به شما کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او عمداً از گفتن حقیقت خودداری کرد تا دوستانش را ناراحت نکند.
  2. فرزندانش عمداً در خانه ماندند تا برای تولد پدرشان یک سورپرایز ترتیب دهند.
  3. به نظر می‌رسید که او عمداً در جلسه حاضر نشده است تا از بحث‌های مهم کنار بکشد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری