جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: غدار. [ غ َدْ دا ] (ع ص ) بی وفا (مذکر و مؤنث در وی یکسان است ). تأنیث آن غداره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار بی وفا. (غیاث اللغات ). پیمان شکن و خیانت کننده به کسی ، گفته اند غدر در اصل به معنی اخلال در چیزی و ترک آن وضع شده و معنی نقض عهد، مأخوذ از آن است . (از اقرب الموارد). مرد یا زن پیمان شکن و خیانتکار. غادر. غادرة. (از اقرب الموارد). ختار. (ترجمان القرآن ذیل ختار). رجوع به ختار شود. زنهارخوار. زینهارخوار. غدرکننده . پرغدر. || در نثر و نظم فارسی علاوه بر معانی فوق بیشتر به معنی مکار و محیل و فریبنده به کار رفته است : اگر خدای بخواهد به مدتی نزدیک مراد خویش برآری ز دشمن غدار. فرخی . قول و عمل چون به هم آمد بدانک رسته شدی از تن غدار خویش . ناصرخسرو. بدان کآن تشنه ٔ دنیای غدّار بتر از تشنه ٔ آب است بسیار. ناصرخسرو. رش و سنگ کم و ترازوی کژ همه تدبیر مرد غدار است . ناصرخسرو. اقوال پسندیده مدروس گشته ... و عالم غدار، و زاهد مکار. (کلیله و دمنه ). ملک در اکرام آن کافرنعمت غدار افراط نمود. (کلیله و دمنه ). آنکه ... شوخ چشمی سپهر غدار دیده بود سبک روی به کار آورد. (کلیله و دمنه ). اکنون که گل سعادتت پربار است دست تو ز جام می چرا بیکار است می خور که زمانه دشمن غدار است دریافتن روز چنین دشوار است . خیام (رباعیات چ فروغی ). چو طوطی ارچه همه منطقم نه غمّازم چو تیغ گرچه همه گوهرم نه غدارم . خاقانی . خاقانی از این خانه و خان غدار برخیز و به خانه بان کلیدش بسپار. خاقانی . کیست دنیا زنی است مکاره چیست در خانه ٔ زن غدار. خاقانی . چون ابوالحسن سیمجور فساد آن کار و کساد آن بازار مشاهدت کرد با زمانه ٔ غدار یار شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 59). و عرصه ٔ آن ولایت از خبث و فساد آن غداران پاک گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 29). روی به ولایت آن کافر غدار نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 39). دو سرهنگ غدار چون پیل مست بر آن پیلتن برگشادند دست . نظامی . جای من گر گرفت غداری عنکبوتی تنید بر غاری . نظامی . در بن این خاکدان عالم غدار اشک فشان همچو شمع چند گدازم . عطار. یار ناپایدار دوست مدار دوستی را نشاید این غدار. سعدی . شکر آنان خورند زین غدار که نیابند زهر درشکرش . سعدی . حقوق صحبتم آویخت دست در دامن که حسن عهد فراموش کردی ای غدار. سعدی . 1- جفاكار، جورپيشه
2- بي وفا، پيمان شكن، خائن
3- محتال، محتاله، محيل، مكار ghost شبح، روح، خيال، طيف، ظل، روح شريرة، زور hain traitre verräter traidor traditore
کلمه "غدار" به معنای کسی است که خیانت یا عدم وفاداری میکند. در زبان فارسی، برخی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه شامل موارد زیر میشود:
نگارش صحیح: کلمه "غدار" به همین صورت و بدون تغییر نوشته میشود. از نوشتن نادرست مانند "غدار" با حرف “غ” شکلی، پرهیز کنید.
جنس کلمه: "غدار" یک اسم است و معمولاً به صورت مذکر به کار میرود، اما برای اشاره به زنان نیز میتوان از واژههای مشابه استفاده کرد یا از ترکیبهای دیگر بهره برد.
کاربرد در جملات: این کلمه معمولاً در جملاتی که به خیانت یا عدم وفاداری اشاره دارند، به کار میرود. مثلاً: "او فردی غدار است و به دوستانش خیانت میکند."
قید و وصف: میتوان این کلمه را با صفات و قیدهای مختلف توصیف کرد. مثلاً: "او به طرز غداری به من خیانت کرد."
توجه به معنای فرهنگی: برخی از کلمات مانند "غدار" میتوانند بار معنایی منفی داشته باشند. در استفاده از این قبیل واژهها، باید توجه داشت که ممکن است باعث ناراحتی یا سوءتفاهم شود.
تضاد معنایی: واژه "غدار" در تضاد با کلماتی مانند "وفادار" و "صادق" قرار دارد.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "غدار" به درستی و با توانایی نگارشی بالا در متون خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او به خاطر رفتار غدارش هیچوقت نتوانست دوستان واقعی پیدا کند.
داستانی که شنیدم دربارهی یک غدار است که به یک دوست خیانت کرد و زندگیاش را تغییر داد.
در زمان جنگ، برخی افراد به خاطر منافع شخصی، رفتار غدار از خود نشان دادند و به همرزمانشان خیانت کردند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر