جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: غرم . [ غ ُ ] (اِ) میش کوهی ؛ یعنی گوسفند ماده ٔ کوهی . (برهان قاطع) (از آنندراج ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (فرهنگ خطی ). میش کوهی ؛ یعنی نخجیر بود. (فرهنگ اوبهی ) : شیر گوزن و غرم را نشکرد چونانکه تو اعدات را بشکری . دقیقی (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). نشستنش با غرم و آهو بود ز آرام و مردم به یک سو بود. فردوسی . ز چنگال یوزان همه دشت غرم دریده برو دل پر از داغ و گرم . فردوسی . سواران ایران به سان پلنگ به هامون کجا غرمش آید به چنگ . فردوسی . به تیر کرد چو پشت پلنگ و پهلوی یوز پر از نشان سیه پشت غرم و پهلوی رنگ . فرخی . راست گفتی که نره شیری بود گله ٔ غرم و آهو اندر بر. فرخی . غرم دیدم چو خسک کرده ز بس پیکان پشت گرگ دیدم چو سُغُر کرده ز بس ناوک بر . فرخی . تو شیری و شیران به کردارغرم برو تا رهانی دلم را ز گرم . عنصری (از فرهنگ اسدی ) (از فرهنگ خطی ). پراکنده هامون و گردان همه ز مرغان چغانه ز غرمان رمه . اسدی (گرشاسب نامه ). همه دشت با شیر و یوز و پلنگ بد از گرد او غرم و آهو و رنگ . اسدی (گرشاسب نامه ). کجا آید از غرم کار هژبر کجا آورد گرد باران چو ابر. اسدی (گرشاسب نامه ). شهریاری کز ثبات عدل او در بیشه غرم چون بخسبد سر نهد در پنجه ٔ شیر ژیان . ازرقی (از جهانگیری ). تا چو غرم و گوزن و آهو و گور در بیابان خورند طعمه ٔ شور تشنه گردند و قصد آب کنند سوی این آبخور شتاب کنند. نظامی . پلنگ را اثر عدل توبر آن بگماشت که شیر در دهن غرم مرغزاری کرد. مجد همگر (از جهانگیری ). شنیدم که در دشت صنعان جنید سگی دید برکنده دندان ز صید پس از غرم و آهو گرفتن به پی لگد خوردی از گوسفندان حی . سعدی (از آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا). || قوچ شهری که گوسفند جنگی است . (برهان قاطع) : مرا گر بخواهی ز شاه جهان چو غرم ژیان با تو آیم دمان . حکیم اسدی (ازفرهنگ شعوری ). || به معنی گوسفند هرک (هرک قیونی ؟) نیز آمده است که دمی کوچک دارد. (از فرهنگ شعوری ). worry قلق، هم، تردد، بلاء، سحب الحيوان بالأسنان حتى يموت، أقلق، جهد، خنق، برم، تقدم بجهد، ناضل، تدبر الأمر، يقلق goram ghoram ghoram ghoram horam
قلق|هم , تردد , بلاء , سحب الحيوان بالأسنان حتى يموت , أقلق , جهد , خنق , برم , تقدم بجهد , ناضل , تدبر الأمر , يقلق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "غرم" در زبان فارسی به معنای "برخورد" یا "دعوا" (به ویژه در مفهوم جدل یا مشاجره) است. این کلمه به لحاظ نوشتاری و نگارشی باید در متن به نحوی استفاده شود که با سایر عناصر جمله همخوانی داشته باشد. در زیر برخی از قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه آورده شده است:
جایگاه کلمه: "غرم" معمولاً در موقعیتهای خاصی به کار میرود، بنابراین باید در جملهای قرار گیرد که مفهوم درست و قابل فهمی را منتقل کند.
مثال: «بین دو دوست یک غرم روی داد.»
استفاده از جملهسازی مناسب: برای استفاده از "غرم" در جملات، باید دقت کرد که جملات از نظر دستور زبان صحیح باشند و کلمه به درستی در متن جا بیفتد.
مثال: «در میهمانی، بحث و غرم بین مهمانها شدت گرفت.»
عدم تکرار: اگر در متنی چندین بار نیاز به استفاده از "غرم" باشد، سعی کنید از معادلهای دیگر (مثل بحث یا مشاجره) برای تنوع استفاده کنید.
رعایت قواعد املا: کلمه "غرم" باید به صورت صحیح نوشته شود و از نوشتن اشتباهات املایی پرهیز شود.
تنظیم لحن متن: بسته به لحن و نوع نوشتار، ممکن است "غرم" به صورت عامیانه یا رسمی به کار رود. بنابراین، انتخاب حالت مناسب متناسب با مخاطب و زمینه مهم است.
مهمترین نکته این است که استفاده از "غرم" باید با توجه به بافت جملات و مفهوم کلی متن صورت گیرد تا به انتقال مفهوم کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
غرم در جنگلهای سرسبز به دنبال غذایی برای خود میگشت.
صدای غرم در آسمان، نشانهای از تغییرات جوی بود که به زودی باران را به همراه داشت.
بچهها با شوق و ذوق، غرم را در باغچهی خانهشان پیدا کردند و تصمیم گرفتند از آن مراقبت کنند.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر