جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: غلیان . [ غ َل ْ /غ ِل ْ ] (اِ) لفظ غلیان بمعنی حقه استعمال شود، چرا که آب حقه بسبب کشیدن به جوش می آید. بعضی غین را به قاف بدل کرده قلیان به کسر قاف خوانند، و بعضی گویندغلیان به فتح اول و دوم لفظ عربی است بمعنی جوش ، دراین صورت به فتح اول باید باشد و فارسی زبانان بجهت تخفیف لام را ساکن کنند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ).نارجیله . ارکیلة. (المنجد ذیل نرجل ). آلتی که در آن آب ریخته و تنباکو را با آن مانند چپق میکشند. (ناظم الاطباء) : و شغل صاحب جمع مزبور آن است که آنچه اجناس که متعلق به شربتخانه است که تحویل او شود، ظروف طلا و نقره و چینی و کاشی و غیره ، اسباب غلیان و هلیله ... است . (تذکرة الملوک چ 2 1332 ص 33). پر ز دست خویش چون غلیان کدورت میکشم همدمی کو تا ز خود دود دلی خالی کنم . محسن تأثیر (از آنندراج ). احمد کسروی در «تاریخچه ٔ چپق و غلیان » گوید: احتمال قوی میرود که غلیان را ایرانیان پدید آورده باشند و نخست غلیان در ایران ساخته شده باشد، زیرا بی گفتگوست که اروپائیان آن را نمی داشته اند و نمی شناخته اند و از این رو است که تاورنیه و دیگران ناچار بوده اند برای شناسانیدن ، در سفرنامه های خود یکایک تکه های آن را با چگونگی پر کردن وکشیدن آن بستایند. شصت و هفتاد سال پس از آن زمان ، در پادشاهی شاه سلطان حسین ، محمدرضا بیگ نامی به فرستادگی از سوی آن پادشاه به دربار لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه رفته ، و هنوز تا آن هنگام اروپاییان غلیان رانشناخته بوده اند و از غلیان کشی محمدرضا بیگ در شگفت میشده اند و بتماشا می ایستاده اند. همچنین بی گفتگوست که عثمانیان آن را نساخته اند، زیرا تاورنیه در سفرهای خود از خاک عثمانی گذشته و به ایران آمده ، غلیان را در گفتگو از ایران و ایرانیان یاد میکند و هیچگاه نمیگوید آن را در عثمانی نیز دیده بوده است . از اینها پیداست که این افزار شگفت دودکشی میوه ٔ هوش و اندیشه ٔ ایرانیان بوده است که باید گفت هنری نشان داده اند و همچون عثمانیان و انگلیسیان در تاریخچه ٔ دودکشی جایی برای خود بازکرده اند، و آنچه این را استوارتر میکند این است که نامهای تکه های آن از سر غلیان و میانه و میلاب و نی و شیشه از زبان فارسی گرفته شده است ولی جای گفتگوست که خود غلیان چه واژه ای است و از چه زبانی گرفته شده ؟ آیا از «غلی » عربی بمعنی جوشیدن است ؟ اگر چنین است باز جای بحث است که چرا از خود فارسی نامی برای آن برگزیده نشده است ؟ (امروز غالباً باقاف مینویسند). باری غلیان از آغازهای دودکشی در ایران شناخته می بوده و بکار میرفته است زیرا تاورنیه که در زمانهای شاه صفی و پسرش شاه عباس دوم و نواده اش شاه سلیمان به ایران سفرها کرده ، بارها از این افزار دودکشی یاد کرده است و از سخنان او چنین برمی آید که غلیان در میانه ٔ زمان شاه صفی و پسرش شاه عباس ساخته شده ، و از این رو بگفته ٔ او شاه صفی چپق ، ولی شاه عباس غلیان میکشیده است . بهر حال از پیدایش غلیان نتیجه ای هم پیدا شده است و آن اینکه برای غلیان گونه ٔ دیگری از توتون برگزیده اند و آن را از روی همان نام اروپایی گیاه تنباکو نامیده اند. با پیدایش غلیان دودکشان در ایران به دو دسته گردیده اند: غلیانکشان و چپقکشان . درباریان بیشتر غلیان را پذیرفته اند و ملایان بیشترشان چپق را برگزیده اند. اعیانها در خانه ٔ خود آبدارخانه داشتند تا هرگاه غلیان خواستند داده شود. در میهمانیها نیز بایستی نوکر غلیان به دست گیرد و همراه آقا برود. برای سفر نیز اندیشه بکار برده ، قبل و منقل پدید آوردند که در میان راه پیاپی به روی اسب نیز غلیان کشند و نیهای دراز مارپیچی برای همین بوده است .در مجله ٔ ایران آباد (شماره ٔ 13 فروردین 1340) چنین آمده : برای اولین مرتبه نام غلیان در زمان شاه صفی آن هم بوسیله ٔ تاورنیه (1605 - 1689م .) بازرگان فرانسوی شنیده میشود. وی گوید:«حاکم قم مالیات تازه ٔ غیرقانونی بر میوه وضع کرده بود. شاه صفی از این امر آگاه شد و حاکم را به اصفهان احضار کرد و به پسر او که «غلیان چاق کن » پادشاه بود فرمان داد که پدرش را بکشد او هم ناچار اجرا کرد». به این ترتیب معلوم میشود که در اواسط قرن یازدهم هجری غلیان کشیدن در ایران معمول بوده است و ظاهراً از ایران به ترکیه و هند و عراق عرب و سایر نقاط رفته است . در هر صورت غلیان قریب دو قرن با تشریفات و مراسمی خاص در ایران و ترکیه و سایر ممالک خاورمیانه معمول بوده است . کوزه ٔ غلیان گاه از بلور، گاه از شیشه و گاه از نوعی کدو تهیه میشد. کوزه ٔ غلیانهای سفری را از پوست نارگیل میساختند (و بهمین سبب عربها غلیان را «نارجیله » گویند و در زبان فرانسوی نارگیله نامند). بهترین میانه های غلیان در نطنز از چوب گلابی و گردو ساخته میشد. سر غلیان را مانند سر چپق از گل مخصوص در کوره پزیهای قم آماده می کردند. بادگیر آن از مس و نقره و حلبی و گاهی از طلای جواهرنشان تهیه میشد. بهترین نی پیچ که گاه طول آن تا چهار متر میرسید از دست کار استادان اصفهانی بود. غالب اشخاص باسلیقه یک سر نی پیچ فلزی همراه داشتند و به نی غلیان یا نی پیچ میزدند تا دهانشان به نی غلیان دیگران آلوده نشود. بهترین تنباکوی ایران را ازمزارع اطراف شیراز می آوردند و کارشناسانی برای نم کردن تنباکو و آتش گذاردن سر غلیان و کم و زیاد کردن آب غلیان در آبدارخانه ها و قهوه خانه ها کار میکردند. اما بالاخره با متداول شدن سیگار دستگاه غلیان برهم خورد و اعتبار و اهمیت آن از میان رفت - انتهی . و رجوع به قلیان شود. انفجار، جوش، جوشش، جوش وخروش، جوشيدن، هيجان boiling,seethe,narghile,excitation,ebullition,hookah,excitement,nargileh,hubble-bubble غليان، غلى، فوران، مهتاج، الغليان kaynamak ébullition sieden hirviendo bollente
کلمه "غلیان" در زبان فارسی به معنای جوشیدن، سر برآوردن یا طغیان آب مورد استفاده قرار میگیرد و به طور خاص معمولاً در متون ادبی و علمی به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه بر اساس قواعد نگارشی و زبانی فارسی، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
نوشتار صحیح: املای کلمه "غلیان" باید به همین شکل و بدون تغییر نوشته شود.
مثالهای کاربردی:
در متنهای توصیفی: "دما باعث غلیان آب در قابلمه شد."
در متون فلسفی یا ادبی: "غلیان احساسات انسانی گاهی فرد را به عملهایی وادار میکند که از او انتظار نمیرود."
استفاده در جملات: میتوانید این کلمه را در جملات مختلف به کار ببرید و سعی کنید با توجه به بافت معنایی جمله از آن استفاده کنید.
موارد مشابه: ممکن است کلماتی مشابه مانند "غلیانگر" یا "غلیان شدن" نیز به کار روند که هر کدام معانی خاص خود را دارند و باید به درستی در بافتهای مختلف استفاده شوند.
ترکیبها: این کلمه میتواند با سایر کلمات ترکیب شود، مانند "غلیان خون"، "غلیان هیجان" و غیره.
در کل، هنگام نوشتن و استفاده از "غلیان"، دقت کنید که معنی و بافت کلمه را به درستی در نظر بگیرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
پس از ماهها تحقیق و بررسی، غلیان احساسات مردم نسبت به این موضوع به اوج خود رسید.
در حین تماشای فیلم، غلیان هیجان و احساسات در قلبم حس میشد.
در دریا، غلیان موجها زیبایی خاصی به ساحل میبخشید و من را مجذوب خود کرد.