جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

qam
sorrow  |

غم

معنی: غم . [ غ َم م ](ع مص ) اندوهگین کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). غمگین گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). غمگین کردن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || (اِ) اندوه . ج ، غُموم . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). کرب و اندوه است زیرا آن شادی و حلم را میپوشاند. (از اقرب الموارد). اَندُه . گُرم . تیمار. خَدوک . حُزن . حَزَن . کَمَد. حَوبة. غمگنی . غمگینی . مَعطاء. اندیشه . نَجد. خَیس . شَجَن . فَرَم . زَلَة. غُمّة. غصة. آدرنگ . آذرنگ . مقابل سرور. مقابل فرح .کرب که در دل افتد بسبب مکروهی واقع شده ، خلاف هَم ّ که کربی است در انتظار وقوع مکروهی . در ذخیره ٔ خوارزمشاهی آمده : غم غیر هَم ّ است چه هم حالی است نفس را که مردم خواهد که کاری تمام گردد، و همه ٔ همت خویش بدان آرد، و چنان پندارد که از خواهانی و جویایی او مر آن کار را حرارت غریزی او برمیفروزد و دل او برمیجوشد، و غم حالی است نفس را که هرگاه مردم را چیزی دربایست ، از دست بشود یا از آن بازماند و بدان نرسد یاکاری بیند از کسی که او را ناخوش آید و آن کس را ازآن بازنتواند داشت و مکافات نتواند کرد، غمگین شود - انتهی . غم یکی از اعراض ششگانه ٔ نفسانیه است : و قتلت نفساً فنجیناک من الغم ... (قرآن 40/20). || (مص ) سخت گرم گردیدن روز، چندانکه دمگیر شود شدت گرمی آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت شدن گرمای روز. (از اقرب الموارد). || فروشدن هلال در ابر تیره و تنک چندانکه دیده نشود. (منتهی الارب ): غُم َّ علیهم الهلال ؛ یعنی ابر نازکی آن را فراگرفت و آن را از ایشان پنهان کرد و دیده نشد. (از اقرب الموارد). || ابرناک شدن هوا. (منتهی الارب ). پوشیدن میغ آسمان را. (از المصادر زوزنی ). || غُم َّ علیه الخبر (مجهولاً)؛ مشتبه شدن بر کسی خبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ناهویدا شدن راه . (تاج المصادر بیهقی ). || غم حمار؛ پتفوز خر را به غمامه بستن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). پوشاندن دهان و سوراخهای بینی خر با غمامه . (از اقرب الموارد). غمامه بربستن چهارپای . (تاج المصادر بیهقی ). || فروپوشیدن شی ٔ را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). فراپوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پوشیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || دراز شدن گیاه تا آنکه به خار برسد: غم النبت ؛ اذا طال حتی یبلغ العضاة. (دزی ج 2 ص 226). || خفه کردن . گرفتن نفس . || پختن در دیزی . || گذاشتن غذا برای دم کردگی . (دزی ج 2 ص 226). || (ص ) یوم غم ؛ روز دمگیر و تیره از گرما و روز اندوه . لیلة غم کذلک . (منتهی الارب ). لیلة غم ؛ روز گرم یا دارای غم . غم در این مورد بمعنی غامَّة است و وصف «لیلة» مصدر آمده ، چنانکه گویند ماء غور. (از اقرب الموارد). || (اِ) گرمای خفه کننده . (دزی ج 2 ص 226). || کمی هوا : و جعل فی القلاع ابواباً للریاح تدخل منها لئلا یهلک الناس الغم و الحر. (دزی ج 2 ص 226).
... ادامه
621 | 0
مترادف: اندوه، تاسف، تيمار، حزن، حسرت، داغ، رنج، غصه، كرب، محنت، هم
متضاد: شادي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: غمّ، جمع: غُمُوم]
مختصات: (غَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: qam
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1040
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
sorrow | grief , heartache , care , rue , distress , despondency , anxiety , despondence
ترکی
üzüntü
فرانسوی
chagrin
آلمانی
kummer
اسپانیایی
pena
ایتالیایی
tristezza
عربی
حزن | أسى , أسف , كآبة , بلية , كرب , غم , شجن , الم , ضراء , بلوى
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "غم" در زبان فارسی به معنای احساس ناراحتی، اندوه و ناامیدی است. برای استفاده از این کلمه در جملات و نگارش‌های خود، می‌توانید به نکات زیر توجه کنید:

  1. جایگاه کلمه: "غم" معمولاً به عنوان اسم به کار می‌رود و می‌تواند به عنوان مفعول یا فاعل در جمله استفاده شود.

    • مثال: "غم من برطرف شد."
  2. ترکیب‌ها: "غم" می‌تواند با سایر کلمات ترکیب شود و معانی مختلفی پیدا کند.

    • مثال: "غمگین" (وصف احساس)، "غمباد" (احساس غم به طور موقت)، "غمنامه" (کتابی درباره غم).
  3. تکرار و تأکید: برای تأکید بر غم و شدت آن، می‌توانید از تکرار یا صفت‌های توصیفی استفاده کنید.

    • مثال: "غم عمیق"، "غم فراوان".
  4. نگارش شعر و ادبیات: "غم" در اشعار و متون ادبی به وفور استفاده می‌شود و می‌تواند نماد بی‌نوایی و درد باشد.

    • مثال: "هر روز در دل غم تو می‌گذرد."
  5. توجه به سیاق: در جملات و متون، باید به سیاق کلمه "غم" توجه کنید تا معنا درست و مناسبی ارائه شود.

    • مثال: "او به خاطر غم از دست دادن عزیزش، بسیار ناراحت بود."
  6. هم‌معناها و متضادها: کلمه "غم" معانی مشابه و متضادی نیز دارد که می‌توانید بسته به موضوع مورد نظر از آن‌ها استفاده کنید.
    • هم‌معنا: اندوه، ناراحتی
    • متضاد: شادی، خوشحالی

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "غم" به نحو مؤثر و زیبایی در نوشته‌ها و گفت‌وگوهای خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در دل شب وقتی به یاد گذشته‌ها می‌افتادم، غم عمیقی وجودم را فرا گرفت.
  2. او با نوشتن شعرهایی درباره غم و اندوه، احساساتش را بیان می‌کند.
  3. بعضی روزها غم مثل یک سایه به دنبال انسان می‌آید و از او نمی‌رود.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری