جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

qamān

غمان

معنی: غمان . [ غ َ ] (ص ) غمناک . (لطائف اللغات از غیاث اللغات و آنندراج ). مغموم و اندوهگین . (ناظم الاطباء). || (اِ) ج ِغم ، برخلاف قیاس ، نظیر: گناهان و سخنان و جز آن . غمها. اندهان . و در بعضی شواهدی که در زیر آورده میشود ظاهراً بمعنی غم است بحال افراد نه جمع :
تابشکنی سپاه غمان بر دل
آن به که می بیاری و بگساری .
رودکی .
چنان تافته برگشتم از غمان
چنان گمره برگشتم از نهیب .
عماره .
همه راز این کار با من بگوی
که من باشمت زین غمان چاره جوی .
فردوسی .
جدایی را پدید آمد بهانه
غمانم را پدید آمد کرانه .
(ویس و رامین ).
تیز نگیرد جهان شکار مرا
نیست دگر با غمانش کار مرا.
ناصرخسرو.
وز خواری اسلام و علم مؤذن
بی نان و چو نای از غمان نوانست .
ناصرخسرو.
نه مر دلم را با لشکر غمان طاقت
نه مر تنم را با تیر اندهان جوشن .
مسعودسعد.
گوید که با که گویم اکنون غمان دل
از که شنید خواهم چون در نکات تو.
مسعودسعد.
در بحر غمان غوطه خور از روی حقیقت
کاندر صدف عشق به از غم گهری نیست .
سنایی .
هر دلی کز قبَل ِ شادی او شاد بود
گرْش طوفان غمان خیزد غمگین نشود .
سوزنی .
تار مویم بمن نمود سپید
زین نمودن غمان من بفزود.
خاقانی .
خون دلم مخور که غمان تو میخورم
رحمی بکن که زخم سنان تو میخورم .
خاقانی .
گفتم که از غمان تو آهی برآورم
آن آه در درون دهانم بسوختی .
خاقانی .
خار دل را گر بدیدی هر خسی
کی غمان را دست بودی بر کسی .
مولوی (مثنوی ).
هیچ کرمنا شنید این آسمان
که شنید این آدمی پرغمان .
مولوی (مثنوی ).
تنها دل من است گرفتار در غمان
یا خود درین زمانه دل شادمان کم است .
سعدی .
زبس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا
نسیم صبح به یکدم ز جای برباید.
حافظ (از آنندراج ).
|| ظاهراً در شواهدی که در زیر نقل میشود غمان بمعنی غم بحال افراد است :
یوسف رویی کز او فغان کرد دلم
چون دست زنان مصریان کرد دلم
ز آغاز به بوسه مهربان کرد دلم
امروز نشانه ٔ غمان کرد دلم .
رودکی .
جهان را چنین است آیین و سان
یکی روز شادی و دیگر غمان .
فردوسی .
ز خواب اندرآمد شده شاددل
ز درد و غمان گشته آزاددل .
فردوسی .
ز درد و غمان رستگان توایم
به ایران کمربستگان توایم .
فردوسی .
غمان زرد را در دل گرفته
سیه بختش رخ اندر گل نهفته .
(ویس و رامین ).
گلش با خار و نازش با غمان است
هوا با رنج و سودش بازیان است .
(ویس و رامین ).
چه چاره سازم کز عشق آن نگار دلم
ز شادمانی فرد است و با غمان انباز.
مسعودسعد.
ای دل غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نه ای غمان بیهوده مخور.
خیام .
روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت .
سعدی (رباعیات ).
... ادامه
736 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی]
مختصات:
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1091
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
غومان
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "غمان" در زبان فارسی به معنای "اندوه" یا "غم" است و معمولاً به‌صورت "غمان" در شعر و ادبیات مورد استفاده قرار می‌گیرد. این واژه اغلب در متون ادبی و شعرها به کار می‌رود و معانی عمیق‌تری را به همراه دارد.

قواعد نگارشی مرتبط با کلمه غمان:

  1. نقطه‌گذاری:

    • اگر "غمان" در جمله‌ای استفاده شود، باید به قواعد نقطه‌گذاری توجه کرد. مثلاً:
      • "دلش پر از غمان بود." (نقطه پایان جمله)
      • "غمان در دل او نشسته بود؛ سینه‌اش تنگ شده بود." (استفاده از علامت نیم‌فاصله و نقطه‌گذاری صحیح)
  2. جایگاه کلمه در جمله:

    • توجه به جایگاه کلمه در جمله مهم است. می‌تواند به‌عنوان اسم فاعل، مفعول یا تکمیل‌کننده توصیف در جملات مختلف بیفتد:
      • "او با غمان زندگی می‌کند." (مفعول)
      • "غمان چهره‌اش را افسرده کرده بود." (فاعل)
  3. تطابق با سایر کلمات:

    • از نظر جمع و مؤنث، این کلمه به‌طور کلی مؤنث است و باید با کلمات دیگر در جمله هماهنگی داشته باشد:
      • "غم‌ها و غمان‌های او هیچ‌گاه پایان ندارند."
  4. استفاده در شعر و ادبیات:
    • "غمان" معمولاً در قالب شعر و نثر ادبی استفاده می‌شود و می‌تواند به‌صورت ترکیبی با دیگر کلمات نقش معنایی عمیق‌تری به متن بدهد:
      • "غمان عشق، دل را خواهد درد."

توجه به این نکات می‌تواند به بهبود نگارش و استفاده صحیح از کلمه "غمان" در متون کمک نماید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در دل شب، غمان به قلبم چنگ می‌زد و خواب را از چشمانم می‌ربود.
  2. با هر نوای موسیقی، غمان در جانم زنده می‌شد و یاد خاطرات تلخ را زنده می‌کرد.
  3. در میان خنده‌ها و شادی‌های زندگی، گاهی غمان به سراغم می‌آمد و سایه‌ای بر روزهای روشن می‌افکند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری