جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

qamr

غمر

معنی: غمر. [ غ َ ] (ع مص ) پوشیدن آب چیزی را. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ). فروگرفتن آب چیزی را از بسیاری . (منتهی الارب ). || برتری یافتن بر کسی از حیث شرف . غمره القوم ؛ اذا علوه شرفاً. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || انداختن در جایی : غمروه فی السجن ؛ یعنی او را بزندان انداختند. (دزی ج 2 ص 226). || زیاده روی در احسان بر کسی . غمر فلاناً بمعروفه و فضله ؛ بالغ فی الاحسان الیه . (اقرب الموارد). زیاده روی کردن در مهربانی . تمام کردن نعمت و به منتهی درجه نیکی کردن . (دزی ج 2 ص 226). || (ص ) آب بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الماء الکثیر. ج ، غِمار، غُمور. (اقرب الموارد). بسیار. مقابل بَرض بمعنی کم : ماء غمر؛ آب بسیار. (اقرب الموارد ذیل برض ). || دریای بسیارآب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) میانه و معظم دریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). معظم البحر. (اقرب الموارد). || اسب نیکو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الفرس الجواد. (اقرب الموارد). || جامه ٔ دراز فراخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گروه مردم پراکنده از هر جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گروه مردم . الغمر من الناس ، جماعتهم ولفیفهم . (اقرب الموارد). انبوه مردم . ج ، غِمار. || (ص ) جوانمرد و فراخ خوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد کریم خوشخوی . الکریم الواسع الخلق . (اقرب الموارد). || مرد ناآزموده کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد بی تجربه . غُمر. غِمر. غَمَر. || نادان . احمق . ج ، اَغمار. غُمر. غِمر. (اقرب الموارد). غافل . گول . || غمرالخلق . رجوع به همین ترکیب شود. || غمرالرداء. رجوع به همین ترکیب شود. || ثوب غمر؛ لباسی که تن را بپوشاند. لباس ساتر. || لیل غمر؛ شب بسیار تاریک . ج ، غِمار، غُمور. (از اقرب الموارد).
... ادامه
648 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی، جمع: اغمار] [قدیمی]
مختصات: (غَ مِ) [ ع . ] (ص .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1240
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
حزين | محزن , مؤسف , كئيب , مكتئب , ردئ جدا , عبوس , بائس , مكروب , داكن , مؤلم
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "غمر" در زبان فارسی به معنای اوج، بلندا یا مقام بلند است. اما به‌طور کلی این کلمه در زبان فارسی معمولاً مورد استفاده قرار نمی‌گیرد و ممکن است در متن‌های ادبی و کهن مشاهده شود.

برای نگارش و استفاده از این کلمه در جمله‌های مختلف، چند نکته زیر را در نظر داشته باشید:

  1. مفهوم‌گرایی: قبل از استفاده از کلمه "غمر"، اطمینان حاصل کنید که مفهوم آن را به درستی درک کرده‌اید و در جای مناسب قرار می‌دهید.

  2. تنوع در کاربرد: در صورتی که می‌خواهید از این کلمه در اشعار یا نوشته‌های ادبی استفاده کنید، می‌توانید از آن به‌عنوان نماد بلندی و اوج استفاده کنید.

  3. رعایت قواعد جملات: هنگام ترکیب این کلمه با دیگر واژه‌ها، به ترتیب درست کلمات و همچنین رعایت قواعد گرامری توجه کنید. برای مثال: "او در غمر علم و دانش قرار دارد."

  4. توجه به کاربرد در متن: اگر قصد دارید این کلمه را در متنی علمی یا رسمی به کار ببرید، ممکن است بهتر باشد از معادل‌های پرکاربردتر و واضح‌تر استفاده کنید تا از ابهام جلوگیری شود.

با توجه به این نکات، می‌توانید از کلمه "غمر" در نگارش‌های خود به‌خوبی بهره ببرید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او به خاطر غمر عمیقش در کار، هرگز از راه خود منحرف نشد.
  2. غمر احساساتش را نمی‌توانست پنهان کند و همیشه در چهره‌اش نمایان بود.
  3. در غمر بازی‌های فکری، ذهن او به شدت فعال و خلاق است.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری