جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: غنم . [ غ َ ن َ ] (ع مص ) غنیمت گرفتن و بغنیمت رسیدن . غَنم . غُنم . غنیمة. غُنمان . (منتهی الارب ) (المنجد). || (اِ) گوسفند. (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). اسم جنس است . ج ، اَغْنام . (مهذب الاسماء). گله ٔ گوسفند. (دزی ج 2). گوسپند. از لفظ خود واحد ندارد. یکی آن شاة است ، و غنم اسم جنس مؤنث است که هم به نر و هم به ماده یا بهر دو اطلاق شود، و در اراده ٔ دو گله غَنَمان گویند، و در گله ها اَغنام و غُنوم و اَغانِم . یقال : خمس من الغنم ذکور، فتؤنث العدد اذا قلب من الغنم و ان عنیت الکباش . (از منتهی الارب ). جمع غنم ، اغانیم هم آمده است . (دزی ). ضأن . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). بز و گوسفند. (غیاث اللغات ). غنم یا شاة شامل مَعَز (بز) وضَأن (میش ، خلاف گوسفند) است ... و عرب گویند: راح علی فلان غَنَمان ؛ یعنی دو گله که هر گله چراخور و چوپانی جداگانه دارد. و مصغر غنم ، غُنَیمة است زیرا اسم جمعهایی که از لفظ خود واحد ندارند هرگاه غیر انسان باشند تأنیث آنها لازم است . و گویند: غنم مُغَنَمةٌو مُغَنَّمةٌ؛ یعنی گوسپندان بسیار. (از اقرب الموارد). غنم اعم است از معز بمعنی ذوات الشعر، و ضأن یعنی ذوات الاصواف ، مذکر باشند یا مؤنث : و من البقر و الغنم حرمنا علیهم شحومهما. (قرآن 146/6). کجا نبرد بود درفتد میان سپاه چو گرگ گرسنه کاندرفتد میان غنم . فرخی . ملک خراسان تراست در کف اغیار غصب موسی ملکت توئی گرگ شبان غنم . خاقانی . از خلال ملکان فرق بکن تاعصاکان ز شبان غنم است . خاقانی . دگر خلاف نباشد میان آتش و آب دگر نزاع نباشد میان گرگ و غنم . سعدی . شعله را ز انبوهی هیزم چه غم کی رمد قصاب ز انبوهی غنم . مولوی . || مقلد چون گوسفند. آنکه تقلید دیگران را درآورد. (دزی ج 2 ص 229). حشم، رمه، فسيله، گله كبير، عظيم، جليل، ضخم، غفير كثير، قوى، ساحق، بارز، شهير، رفيع، نبيل، على نحو واسع
كبير|عظيم , جليل , ضخم , غفير كثير , قوى , ساحق , بارز , شهير , رفيع , نبيل , على نحو واسع
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "غنم" یک اسم جمع در زبان فارسی است که به معنای «گوسفند» یا «گوسفندها» به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
نوشتار صحیح: کلمه "غنم" به همین شکل نوشته میشود و نباید به اشتباه به صورتهای دیگر نوشته شود.
جمع فارسی: "غنم" به عنوان جمع، به تعداد زیاد گوسفند اشاره میکند و به صورت مفرد "گوسفند" به کار میرود.
استفاده در جملات:
مثال: "در این مرتع رمهای از غنم در حال چراست."
در این جمله، "غنم" به معنی گوسفندها استفاده شده است.
قواعد تنها یا جمع:
وقتی که از "غنم" استفاده میکنید، میدانید که به طور خودکار به تعداد زیادی از گوسفند اشاره میکند و نیازی به افزودن پسوند جمع نیست.
نکات معنایی: "غنم" به طور خاص به مادیات (گوسفند) اشاره دارد و ممکن است در متون تخصصی مثل متون دینی و یا ادبیات کهن بیشتر به چشم بخورد.
اگر سوال خاصتری درباره این کلمه یا قواعد مرتبط با آن دارید، خوشحال میشوم که پاسخ دهم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در بازار محلی، قیمت غنم به دلیل افزایش تقاضا بالاتر رفته است.
کشاورزان برای برداشت غنم، تلاش زیادی میکنند تا محصول باکیفیتی را به دست آورند.
در فصل بهار، زمینهای زراعی پر از مزارع غنم سبز و زیبا میشود.