جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
مجله موفقیت عرشیانی ها رو بخون و نظربده تا تو هم برنده بشی لینک ثبت نام


0
0
678
اطلاعات بیشتر واژه
واژه فارغ
معادل ابجد 1281
تعداد حروف 4
تلفظ fāreq
نقش دستوری صفت
ترکیب (اسم، صفت) [عربی]
مختصات (رِ) [ ع . ]
آواشناسی fAreq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت‌نامه دهخدا
نمایش تصویر فارغ
پخش صوت

فارغ . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از فُروغ و فَراغ . پردازنده از کاری . (منتهی الارب ). دست ازکارکشیده . پرداخته . || خلاص شده و آزادگشته و نجات یافته . || به مجاز، بریده و صرف نظرکرده :
هم به جان شاه کز درگاه شاهان فارغم
حرص را دادن تبری برنتابد بیش از این .
خاقانی .
خلق میگویند جاه و فضل در فرزانگی است
گو مباش اینها که ما فارغ از این فرزانه ایم .
سعدی .
|| به مجاز، بی خبر :
فارغی از قدر جوانی که چیست
تا نشوی پیر ندانی که چیست .
نظامی .
گر تو ز ما فارغی وز همه کس بی نیاز
ما به تو مستظهریم وز همه عالم فقیر.
سعدی .
سوختم در چاه صبر ازبهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی ؟
حافظ.
|| در تداول امروز فارغ بمعنی زنی است که از درد زادن برآسوده و طفل خویش فرونهاده باشد. گویند: فلان فارغ شد و پسری آورد. بیشتر بصورت فعل مرکب با «شدن » بکار میرود. || بی نیاز :
مدح تعریف است و تحریق حجاب
فارغ است از مدح و تعریف آفتاب .
مولوی .
|| آزادکرده . || تهی و خالی . (ناظم الاطباء) :
چو سرو باش تهی دست و فارغ از هر بد
چو نخل باش ستوده در این بهشت آباد.
سعدی .
|| بیکار.
ترکیب ها:
- فارغ البال . فارغ التحصیل . فارغ الحال . فارغ الذّهن . فارغ داشتن . فارغدل . فارغ زی . فارغ ساختن . فارغ شدن . فارغ کردن . فارغ گردانیدن . فارغ گشتن . فارغ ماندن . رجوع به هر یک در جای خود شود.
1- آزاد، آسوده، خلاص، راحت، رها، شاد، فارغ البال، نجات 2- پرداخته، سترده 3- بي خبر 4- بي نياز، مستغني 5- تهي، خالي 6- زائو، زاييده
finished
خريج، متخرج، درج، حامل شهادة جامعية، أنبوبة مدرجة، ذو علاقة بالدراسات العليا، تدرج، تخرج من جامعة
bitti
fini
fertig
finalizado
finito

تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "فارغ" در زبان فارسی به معنای رهایی، آزاد بودن، و عدم مشغله است. این کلمه به طور معمول به عنوان صفت یا قید استفاده می‌شود. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره می‌کنم:

1. نحوه نگارش:

  • کلمه "فارغ" به همین شکل نوشته می‌شود و از حروف فارسی (ف، ا، ر، غ) تشکیل شده است.

2. معانی:

  • فارغ التحصیل: به معنای کسی که تحصیلاتش را به پایان رسانده است.
  • فارغ بودن: به معنی عدم مشغله یا دغدغه.

3. استفاده در جملات:

  • "من فارغ التحصیل دانشگاه تهران هستم."
  • "او بعد از مدرسه، فارغ از همه‌ی نگرانی‌ها، به پارک رفت."

4. قواعد دستوری:

  • کلمه "فارغ" می‌تواند به عنوان صفت قبل از اسم بیاید: "دانشجوی فارغ".
  • همچنین می‌تواند در ترکیب‌های مختلفی استفاده شود: "فارغ از"، "فارغ التحصیل"، و غیره.

5. پیشوند و پسوند:

  • می‌توان به کلمه "فارغ" پسوندهایی اضافه کرد: مثل "فارغ‌التحصیل" که به معنی کسی است که دوره تحصیل خود را به پایان رسانده است.

6. جملات شرطی:

  • "اگر فارغ از دغدغه‌ها باشی، می‌توانی بهتر فکر کنی."

با توجه به این نکات، امیدوارم اطلاعات مفیدی درباره کلمه "فارغ" ارائه شده باشد. اگر سوال خاصی دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری هستید، خوشحال می‌شوم کمک کنم.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری


کپی