جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

fer
oven  |

فر

معنی: فر. [ ف َ / ف َرر ] (اِ) شأن و شوکت و رفعت و شکوه . (برهان ) :
سری بی تن و پهن گشته به گرز
نه شان رنگ ماند و نه فر و نه برز.
ابوشکور بلخی .
به فر و هیبت شمشیر تو قرار گرفت
زمانه ای که پرآشوب بود پالاپال .
دقیقی .
ای امیر مهربان این مهرگان خرم گذار
فرّ و فرمان فریدون ورز با فرهنگ و هنگ .
منجیک ترمذی .
ز دستور پاکیزه ٔ راهبر
درخشان شود شاه را گاه و فر.
فردوسی .
بقاش باد و به کام مراد دل برساد
مباد خانه ٔ او خالی از سعادت و فر.
فرخی .
ز فرّ جود تو شد خوار در جهان زر و سیم
نه خوار گردد هر چیز کآن شود بسیار؟
ابوحنیفه ٔ اسکافی .
سپهداران او هر جا که رفتند
به فر او همه گیتی گرفتند.
فخرالدین اسعد.
تا به فر دولت او دشمنان را سپری کردند. (مجمل التواریخ و القصص ).
ز فر ماه فروردین جهان چون خلد رضوان شد
همه حالش دگرگون شد همه اسمش دگرسان شد.
امیرمعزی .
تخت تو تاج آسمان تاج تو فر ایزدی
حکم تو طوق گردنان طوق تو زلف سعتری .
خاقانی .
ز فر بزم تو دی بوددر نعیم بهشت
ز دست حادثه امروز میکشم تعذیب .
ظهیر فاریابی .
بدان فرزانگی وآهسته رایی است
بدانست او که آن فر خدایی است .
نظامی .
دو قرص نان اگر از گندم است اگر از جو
دوتای جامه اگر کهنه است اگر از نو
هزار بار نکوتر به نزد ابن یمین
ز فر مملکت کیقباد و کیخسرو.
ابن یمین .
- فر گرفتن ؛ شکوه و شوکت بدست آوردن . شکوه و جلال یافتن :
از خرد بدگهر نگیرد فر
کی شود سنگ بدگهر گوهر؟
سنایی .
گرفت از ماه فروردین جهان فر
چو فردوسی همی شد هفت کشور.
عنصری .
ترکیب های دیگر:
- بافروبرز . بافروجاه . زور و فر. زیب و فر. فر کیان . فر یزدان . فر و نژاد. به آیین و فر بودن :
چو فرزند باشد به آیین وفر
گرامی به دل بر چه ماده چه نر.
فردوسی .
|| سنگ و هنگ . (برهان ). ارج و سنگ . (صحاح الفرس ). || نور، چه مردم نورانی را فرمند و فرهومند گویند.(برهان ). پرتو. روشنی . تاب . تابش . تابداری . (ناظم الاطباء). || برازش و زیبایی و برازندگی و زیبندگی . (برهان ) :
دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی
با ریدکان مطرب بودی به فر و زیب .
رودکی .
هست چندانکه در این شهر نبات است و درخت
اندر آن خلقت فضل است و در آن صورت فر.
فرخی .
عارضش را جامه پوشیده ست نیکویی و فر
جامگان را ابره از مشک است و زآتش آستر.
عنصری .
سال کو خرمن جوانی دید
سوخت هر خوشه ای که زیب و فر است .
خاقانی .
|| سیلاب . || پَر، اعم از پر مرغ خانگی و پر مرغان دیگر. (برهان ). فر همای ، شاید همان پر همای باشد. (از یادداشت بخط مؤلف ) :
کبک وش آن باز کبوترنمای
فاخته رو گشت به فر همای .
نظامی .
فره . خره . فرهی . در فارسی جدید فرخ ، فرخنده ، فرخان و فرهی از همین ریشه است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). ... خورنه ، در زبان پهلوی خور و در فارسی فر شده است . (ایران در زمان ساسانیان ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 167). || داد و عدل و عدالت . || ریاست و فرماندهی . || استقلال . || سیاست و عقوبت . (ناظم الاطباء).
... ادامه
649 | 0
مترادف: 1- جلال، شان، شكوه، شوكت 2- فروغ ايزدي، لمعه 3- حسن، زيبايي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [فرانسوی: four]
مختصات: (فِ) [ فر. ] (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: farr
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 280
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
oven | curls , escape , splendor , frizzle , gloria , gloriole , nimbus , splendour , the oven
ترکی
fırın
فرانسوی
le four
آلمانی
der ofen
اسپانیایی
el horno
ایتالیایی
il forno
عربی
فرن | تنور
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

"فر" در زبان فارسی به عنوان یک کلمه مستقل یا بخشی از واژه‌ها و ترکیب‌ها به کار می‌رود. در زیر به چند نکته در مورد قواعد نگارش و معنای این کلمه پرداخته می‌شود:

  1. معنا: "فر" به معنی روشن، درخشان یا با شکوه است. همچنین می‌تواند به معنای نوعی از زینت یا زیبایی نیز به کار رود.

  2. قواعد نوشتاری:

    • در نوشتار فارسی، باید از حروف و نشانه‌های درست استفاده کنید. مثلاً "فر" باید به صورت صحیح و با استفاده از حروف فارسی نوشته شود.
    • در صورتی که "فر" جزء کلمات مرکب یا ترکیب‌های دیگر باشد، باید به قواعد ترکیب واژه‌ها و جملات توجه کنید.
  3. استفاده‌های ترکیبی:

    • "فر" ممکن است به عنوان پیشوند در برخی کلمات به کار برود، مثل "فرا" که به معنای بالا، فراتر یا بیشتر است.
    • همچنین "فر" می‌تواند در ترکیب‌هایی مانند "فرشته" یا "فرنور" هم ظاهر شود.
  4. جایگاه کلمه: "فر" می‌تواند به عنوان اسم، صفت، یا بخشی از ترکیبات دیگر در جملات به کار برود، بنابراین باید دقت کنید که در کجای جمله قرار می‌گیرد و چه نقشی ایفا می‌کند.

برای نوشتن مناسب‌تر و صحیح‌تر، رعایت این نکات مهم است. اگر سوال خاصی درباره استفاده یا ترکیب‌های خاص مربوط به "فر" دارید، می‌توانید بپرسید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. برای پختن کیک خوشمزه، ابتدا فر را در دمای مناسب گرم کنید.
  2. در حین درست کردن شام، فر را روشن کردم تا مرغ‌ها خوب بپزند.
  3. بعد از پختن پیتزا در فر، بوی آن کل خانه را پر کرد.

واژگان مرتبط: اجاق، کوره، تنور، بخاری، گریز، فرار، رهایی، شکوه و جلال، زرق و برق، فره، جلزوولز، حمد، تسبیح، حلقه نور، ابر بارانی، هاله، اوهام

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری