جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

fosus
fosus  |

فسوس

معنی: فسوس . [ ف ُ ] (اِ) بازی و ظرافت . (برهان ) :
بی علم به دست نآید از تازی
جز چاکری فسوس و طنازی .
ناصرخسرو.
|| سحر و لاغ . (برهان ). افسوس . (فرهنگ فارسی معین ). استهزاء. مسخره . ریشخند. (از یادداشتهای مؤلف ) :
به پیران بفرمود تا بست کوس
که بر ماز ایران همین بس فسوس .
فردوسی .
یکی شاه بد نام او بخسلوس
که با حیله و رنگ بود و فسوس .
عنصری .
اندرین ایام ما بازار هزل است و فسوس
کار بوبکر ربابی دارد و طنز حجی .
منوچهری .
ور عطا دادن بشعر شاعران بودی فسوس
احمد مرسل ندادی کعب را هدیه ردی .
منوچهری .
خروشید و گفت ای شه نوعروس
ز بیغاره ننگت نبد وز فسوس ؟
اسدی .
کواژه همی زد چنین وز فسوس
همی خواند مهراج را نوعروس .
اسدی .
چو پیش شه آمد زمین داد بوس
بپرسید شاهش ز روی فسوس .
اسدی .
باز پرچین شودت روی و بخندی بفسوس
چون بخوانم ز قران قصه ٔ اصحاب رقیم .
ناصرخسرو.
کز این نامه هم گر نرفتی ببوس
سخن گفتن تازه بودی فسوس .
نظامی .
چو خسرو بر فسوس مرگ فرهاد
بشیرین آنچنان تلخی فرستاد.
نظامی .
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج گوش بمن نمیکند.
حافظ.
- پرفسوس ؛ پرتمسخر. در حال استهزاء و ریشخند. (یادداشت بخط مؤلف ) :
سواران ترکان پس پشت طوس
روان پر ز کین و زبان پرفسوس .
فردوسی .
سرانی کز چنین سر پرفسوسند
چو گل گردن زنان دست بوسند.
نظامی .
|| دریغ و حسرت و تأسف . (برهان ) :
که این تخت شاهی فسوس است و باد
بدو جاودان دل نباید نهاد.
فردوسی .
که گیتی سراسر فسوس است و رنج
سر آید همی چون نمایدت گنج .
فردوسی .
جهانا سراسر فسوسی و باد
به تو نیست مرد خردمند شاد.
فردوسی .
به مرگ خداوندش آزار طوس
تبه کرد مر خویشتن بر فسوس .
عنصری .
منه دل بر این گیتی چاپلوس
که جمله فسون است و باد و فسوس .
اسدی .
- بافسوس ؛ متأسف . بادریغ :
به لشکر چنین گفت بیدار طوس
که هم باهراسیم و هم بافسوس .
فردوسی .
چو گودرز کشواد و چون گیو و طوس
بناکام رزمی بود بافسوس .
فردوسی .
- سرای فسوس ؛ کنایت از دنیاست :
مکن ایمنی در سرای فسوس
که گه سندروس است و گه آبنوس .
فردوسی .
چه بندی دل اندر سرای فسوس
که هزمان به گوش آید آوای کوس .
فردوسی .
ترکیب ها:
- فسوس آمدن . فسوس پذرفتن . فسوس داشتن . فسوس کردن . رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود.
|| زیرکی . || بذله گویی . || اغوا. || سرزنش و ملامت . || گناه و جرم . || بهتان . || قمار. || لهو و لعب . || آزار و جفا. || اندوه و غم . (ناظم الاطباء). || افسون و تدبیر و حیله :
برآمد ز هر دو سپه بانگ کوس
نماند ایچ راه فسون و فسوس .
فردوسی .
|| از راه بیرون شدن و بیراهی کردن . (برهان ). بیرون شدگی از راه سلامت و رستگاری . (ناظم الاطباء).
- برفسوس ؛ بیهوده و بی ثمر :
یک شب که چشم فتنه بخوابست زینهار
بیدار باش تا نرود عمر برفسوس .
سعدی .
- بفسوس ؛ برفسوس . بیهوده . بیفایده :
چون زهره ٔ شیران بدرد نعره ٔ کوس
بر باد مده جان گرامی بفسوس .
سعدی .
رجوع به افسوس شود.
... ادامه
645 | 0
مترادف: 1- فسون 2- تزوير، حيله، نيرنگ 3- لاغ 4- تمسخر 5- زيان، غبن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (فُ) (اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 206
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
fosus
عربی
فوسوس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "فسوس" در زبان فارسی به معنی "فاسد" یا "خراب" است و به عنوان یکی از اصطلاحات مذهبی نیز به کار می‌رود. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از این کلمه اشاره می‌شود:

  1. معنی و مفهوم: اطمینان حاصل کنید که معنای کلمه را به درستی در متن خود به کار می‌برید. "فسوس" معمولاً به خراب شدن، فاسد شدن یا تباه شدن اشاره دارد.

  2. جنسیت کلمه: "فسوس" ممکن است به عنوان یک اسم و یا صفت استفاده شود. در این صورت، بسته به جمله، باید به توافق معنایی و گرامری توجه کرد.

  3. ترکیب با دیگر کلمات: می‌توان این کلمه را با دیگر صفات یا اسامی ترکیب کرد، اما دقت کنید که این ترکیب‌ها باعث ابهام یا تغییر معنای کلمه نشوند.

  4. نگارش و املاء: در نگارش "فسوس" نیاز به رعایت املاء صحیح دارد. اطمینان حاصل کنید که این کلمه به درستی نوشته شده است.

  5. استفاده در جملات: در جملاتی که این کلمه به کار می‌رود، باید ساختار جمله را به گونه‌ای تنظیم کرد که مفهوم به روشنی منتقل شود.

به عنوان مثال:

  • "فسوس آن میوه‌ها باعث خراب شدن غذا شد."
  • "در بعضی از آیات، از فساد و فسوس یاد شده است."

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "فسوس" به درستی و به شکل نگارشی مناسبی در متون فارسی استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. فسوس با طعم ترش و شیرینش، همیشه یکی از میوه‌های محبوب من در تابستان بوده است.
  2. در کنار دریا، او مشغول خوردن فسوس با دوستانش بود و لحظات شادی را سپری می‌کرد.
  3. مربی به ما گفت که فسوس سرشار از ویتامین‌هاست و باید آن را در رژیم غذایی خود بگنجانیم.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری