جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

faš
hush  |

فش

معنی: فش . [ ف َ ] (ص ) پریشان . || (اِ) کاکل اسب را نیز گویند. (برهان ). کاکل اسب . یال . (فرهنگ فارسی معین ) :
پشوتن همی رفت پیش سپاه
بریده فش و یال اسب سیاه .
فردوسی .
گرفتش فش و یال اسب سیاه
ز خون لعل شد خاک آوردگاه .
فردوسی .
همی تیغ، سهراب را برکشید
فش و دم ّ اسبش ز نیمه برید.
فردوسی .
از خوی مردان شهاب روی بشوید بخون
وز فش اسبان نبات جعد نهد بر عذار.
خاقانی .
- گیسوفش ؛ اسبی که فش و یال او چون گیسو زیبا باشد :
سیه چشم و گیسوفش و و مشک دُم
پری پوی و آهوتگ و گورسم .
اسدی .
|| گام آهنین بود که بر طبق زنند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). || بند. بش . آهن جامه . (یادداشت مؤلف ) :
روان کوشکی یکسر از عود خام
بزرین فش بند و زرین قوام .
اسدی .
|| آنچه از سر دستار به مقدار یک وجب به طریق طره و علاقه گذارند. (برهان ). جهانگیری در یک بیت فردوسی «پرستارفش » را «بدستارفش » خوانده و این معنی را استنباطکرده است . رجوع به معنی فش (پساوند) شود. || صدا و آواز گشودن بند جامه و زیرجامه و ازار. (برهان ). این معنی را جهانگیری از این قطعه منسوب به سعدی استنباط کرده است :
بررسیدم از حکیمی هوشمند
کاندرین عالم بگو آواز چند
گفت در عالم بسی آوازهاست
زآن چهار است ای برادر سودمند:
قلقل قرابه و چپچاپ بوس
جزبز قلیه ، فش شلواربند.
رجوع به فشافاش ، فشافش ، فش فش و خش خش شود. || پیرامون دهان را نیز گفته اند عموماً و پیرامون و اطراف دهان اسب را خصوصاً. (برهان ).
... ادامه
884 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (پسوند) ‹وش› [قدیمی]
مختصات: ( ~ .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 380
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
hush | crest , mane , purl , fash
عربی
سكون | سكوت , أخفى , سكت , هدأ , أخمد , صه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «فش» در زبان فارسی به معنای فشار دادن یا فشرده کردن است. با توجه به کاربردهای مختلف این کلمه، قواعد نگارشی زیر می‌تواند مفید باشد:

  1. نقطه‌گذاری: در جمله‌ها، «فش» می‌تواند به عنوان فعل یا اسم استفاده شود. در این صورت، بسته به جایگاه آن در جمله، باید از علامت‌های نگارشی مناسب استفاده کنید. مثلاً:

    • «او فش می‌دهد» (فعل)
    • «فش بر روی دکمه» (اسم)
  2. استخدام در جملات: هنگام استفاده از «فش»، به معنای «فشار» یا «فشردن» توجه کنید و سعی کنید جمله‌ها به گونه‌ای ساخته شوند که مفهوم به وضوح منتقل شود. مثلاً:

    • «با یک فش می‌توان دکمه را فعال کرد.»
  3. هم‌نشینی‌های زبانی: «فش» می‌تواند با واژه‌های دیگر ترکیب شود، مانند «فش دادن» یا «فش آورده». در این حالت، ترکیبات باید به صورت صحیح و بی‌نقص نگارش شوند.

  4. بیان وحدت معنایی: اگر کلمه «فش» در یک متن علمی یا تخصصی به کار می‌رود، بهتر است معانی و مفهوم دقیق آن در متن روشن شود تا خواننده دچار سردرگمی نشود.

  5. نکات املایی: در نوشتن کلمه «فش»، به دقت در املای آن توجه کنید و از اشتباهات املایی پرهیز کنید.

در نهایت، صرف‌نظر از قواعد خاص، مهم است که پاراگراف‌ها و جملات به گونه‌ای منسجم و مرتبط نوشته شوند تا خواننده بتواند مفهوم کلی متن را بخوبی درک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. فش بر روی دکمه زنگ موجب شد که همه به سمت در بشتابند.
  2. برای درست کردن فش، به مواد اولیه‌ی تازه نیاز داریم تا طعمی لذیذ به آن ببخشیم.
  3. در شرایط سخت، گاهی باید فش بیشتری به خود وارد کنیم تا به اهداف‌مان برسیم.

واژگان مرتبط: ارام، باغبانی، خموشی، تاج، قله، ستیغ، طره، یال، کوک برجسته و قلابی، زمزمه آب، صدای شرشر، زری، مشروب مالت

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری