جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: فقر. [ ف َ ](ع مص ) کندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سوراخ کردن مهره و جز آنرا. (منتهی الارب ). سوراخ کردن برای در رشته کشیدن . (از اقرب الموارد). || تا استخوان بریدن بینی شتر را تا رام گردد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پشت شکستن . (منتهی الارب ). پشت کسی شکستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فرودآمدن حادثه بر کسی و شکستن مهره های پشت او را. (از اقرب الموارد). || درویش گردیدن . (منتهی الارب ). || (اِ) ج ِ فقرة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فَقرة شود. || اندوه . (منتهی الارب ).هم . ج ، فقور، مفاقر. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) درویشی . خلاف غنی . ج ، فقور. (از منتهی الارب ). عبارت از نداشتن مایحتاج است و تفاوت آن با فقد این است که فقد نداشتن چیزی است که بدان نیازی نیست وآن را فقر نتوان گفت . (از تعریفات جرجانی ). درویشی .(ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بی چیزی . نداری . ناداشت . ناداشتی . (یادداشت مؤلف ) : مردی باهمت را فقر عذابی است الیم . (تاریخ بیهقی ). فقر نیکوست برنگ ارچه به آواز بدست عامه زین رنگ هم آواز تبرا شنوند. خاقانی . از فقر ساز گلشکر عیش بدگوار از فاقه خواه مهر بت جان ناتوان . خاقانی . || (اصطلاح تصوف ) حقیقت فقر نیازمندی است ، زیرا بنده همواره نیازمند است ، چه بندگی یعنی مملوک بودن و مملوک به مالک خود محتاج است و غنی در حقیقت حق است و فقیر خلق و آن صفت عبد است بحکم «اءَنتم الفقراء اًِلی اﷲ و اﷲهو الغنی الحمید ». فقر آن است که ترا مالی نباشد و اگر باشد برای تو نباشد. بعضی گویند فقر عبارت است از فناء فی اﷲ و اتحاد قطره با دریا. و این نهایت سیر و مرتبت کاملان است که فرمود: «الفقر سواد الوجه فی الدارین » که سالک کلاً فانی شود و هیچ چیز او را باقی نماند و بداند که آنچه بخود نسبت میداده است همه از آن حق است و او را هیچ نبوده است . (از فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف جعفر سجادی ) : خاقانیا عروس صفا را بد است فقر هر هفت کن که هفت تنان دررسیده اند. خاقانی . جز فقر هرچه هست همه نقش فانی است اندر نگین فقر طلب نقش جاودان . خاقانی . بدان تا دلم منزل فقر گیرد به از صبر منزل نمائی نبینم . خاقانی . استيصال، افلاس، بي چيزي، بي نوايي، تنگدستي، تنگي، تهيدستي، حاجتمندي، درماندگي، درويشي، عسرت، فاقه، فلاكت، مستمندي، گدايي، مسكنت، نداري، نيازمندي، نيستي غنا poverty, destitution, penury, indigence فقر، بؤس، عوز، ندرة، حاجة، جدب، عسر yoksulluk pauvreté armut pobreza povertà بینوایی، خواری، تهی دستی، کمیابی، پستی، بی چیزی، تنگدستی، احتیاج، نیازمندی زیاد، نداری، لزوم، نیازمندی
کلمه "فقر" در زبان فارسی به معنی کمبود یا نقص در منابع مالی، اقتصادی یا اجتماعی است و در متون مختلف بهکار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی مرتبط با آن، نکات زیر را مد نظر قرار دهید:
تطابق معنایی: کلمه "فقر" معمولاً با صفاتی مانند "کاهش"، "بالا"، "نسبی" و غیره همراه میشود. باید توجه کنید که این صفات با مفهوم کلمه همخوانی داشته باشند.
جمع و مفرد: اگر از "فقر" به عنوان یک مفهوم کلی و غیر قابل شمارش استفاده میکنید، نیازی به جمعبستن آن نیست. اما میتوانید در موارد خاص از "فقرا" (به معنی افراد فقیر) استفاده کنید.
گذرگاههای زبانی: در متون علمی و ادبی، ممکن است به فقر بهعنوان یک پدیده اجتماعی اشاره شود. در این صورت، باید دقت کرد که کلمه در جملات مرتبط و با مناسبت استفاده شود و از بار معنایی منفی آن آگاه باشید.
جملات مرکب: در جملات پیچیده یا مرکب، باید توجه کنید که "فقر" بهدرستی در جایگاه خودش قرار گیرد و با سایر اجزای جمله ارتباط منطقی برقرار کند.
استفاده از ترکیبات: "فقر" معمولاً در ترکیباتی مانند "فقر اقتصادی"، "فقر فرهنگی"، "فقر نسبی" و غیره بهکار میرود. این ترکیبات باید با دقت انتخاب شوند و به موضوع مورد بحث مربوط باشند.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "فقر" بهدرستی و با تأثیرگذاری مناسب در جملات و متون خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
فقر یکی از بزرگترین چالشهای جوامع امروزی است که نیازمند توجه و اقدام فوری است.
بسیاری از افراد در مناطق دورافتاده به دلیل فقر نتوانستهاند به آموزش مناسب دسترسی پیدا کنند.
فقر نه تنها بر وضعیت اقتصادی افراد تأثیر میگذارد، بلکه سلامت و بهداشت آنها را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.