جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: فور. (اِخ ) نام رای کنوج است که یکی از رایان و پادشاهان هند باشد، و سکندر اورا کشت . (برهان ). ظاهراً عنوان عمومی یک خانواده ٔ سلطنتی یا نام عمومی شاهان یک ناحیه است : خنیده به هر جای جمهور نام به مردی فزون کرده از فور نام . فردوسی . منم فور و از فور دارم نژاد که از قیصران کس نکردیم یاد. فردوسی . که گاهی سکندر بود گاه فور گهی درد و خشم است و گه جشن و سور. فردوسی . اگر فیلفوس این نوشتی به فور تو هم رزم آغاز و بردارشور. فردوسی . ای خداوندی که فرمان تو را ماند همی تخت خان و طوق فور و تیغ قیصر تاج رای . منوچهری . وی دارا را که ملک عجم بود و فور را که پادشاه هند بود بکشت . (تاریخ بیهقی ). زدم گردن فور قتال را گرفتم به چین جای چیپال را. نظامی . for إلى، منذ، بسبب، ب، مع، في سبيل، بالنسبة ل، فيما يتعلق ب، على الرغم من، إلى مسافة معينة، لأن، عوضا عن، لأجل، ل
إلى|منذ , بسبب , ب , مع , في سبيل , بالنسبة ل , فيما يتعلق ب , على الرغم من , إلى مسافة معينة , لأن , عوضا عن , لأجل , ل
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "فور" در زبان فارسی به معنای فوری یا به سرعت است. این واژه معمولاً به عنوان قید استفاده میشود. در زیر به چند نکته درباره استفاده و نگارش این کلمه اشاره میکنم:
قید زمان: "فور" به معنای بهسرعت یا فوراً به کار میرود. مثلاً: "لطفاً این کار را فوراً انجام بدهید."
انشای صحیح: کلمه "فور" باید به صورت صحیح و بدون اشتباه نوشته شود. از استفاده از اشکال دیگر چون "فوراً" نیز باید پرهیز کرد مگر آنکه استفاده از آن در متن یا زبان محاوره متداول باشد.
نکات نگارشی:
در صورت استفاده در جملات، باید به لزوم نقطهگذاری و جدا کردن جملات دقت شود.
مثلاً: "فوراً به سراغ او بروید. او منتظر شماست."
تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه "فور" است و در برخی لهجهها ممکن است تغییراتی داشته باشد.
کاربرد: این کلمه معمولاً در زبانهای رسمی و محاورهای استفاده میشود و بسته به بافت جمله میتواند معانی مختلفی بگیرد.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "فور" بهطور صحیح و مؤثر استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او به فور به دنبال راهی برای حل مشکلش بود.
بعد از باران، هوای شهر به فور تغییر کرد و آسمان صاف شد.
در جلسه، موضوعات مختلف را به فور مورد بحث قرار دادند.