جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: قاب . (ترکی ، اِ) خوان طعام و در مصطلحات نوشته که قاب لفظ ترکی است . (بهار عجم ). به معنی آوند و ظرف و چون طبق ظرف طعام است آن را قاب نیز گویند. (آنندراج ). ظرف بزرگ بی دیواره از مس یا چینی و غیره برای پلو و مانند آن . در ترکی به معنی مطلق ظرف و در فارسی دوری بزرگ کوچکتر ازلنگری . شاید از ترکی به معنی ظرف و شاید از عربی قعب آمده باشد به معنی دوریهای چینی بزرگ : گنبد زرین بود در صحن کاشی کاریش همچو سرپوش طلا بر قاب چینی آشکار. محمد سعید اشرف . || غلاف پاره ای اشیاء کوچک . - قاب عینک : بخت قاب عینک و آئینه دارد خانه ام غیر روشن دل ندارد راه در کاشانه ام . تأثیر. - قاب مصحف : تا شد نقاب رویش همرنگ قاب مصحف تفسیرگشت بی تاب از پیچ و تاب مصحف . ملاطغرا. ترکیب های دیگر: - قاب آینه . قاب بال . قاب ترازو. قاب دستمال . قاب ساز. قاب سازی . قاب ساعت . قاب شانه . قاب شور. قاب عکس . قاب قرآن . قاب قلمدان . قاب کردن . قاب کوب . قاب و قدح . || استخوان آرنج و اشتالنگ و پاشنه . استخوان کوچکی که بدان قمار بازی میکنند. (ناظم الاطباء). استخوانی خرد در پاچه ٔ گوسفند و غیره . محرف کعب عرب است . (آنندراج ). عاشق . استخوان برآمده ٔ درغوزک پا و غوزک دست انسان . بژول . پژول . بجول . بُجُل . ترکیب ها: - قاب انداز . قاب باز. قاب بازی . قابخانه . قاب قمار. قاب قمارخانه . || چهارچوب . آسمانه بنائی از درون سوی که از چوب کنند. 1- چارچوب، چهارچوب، كادر
2- دوري، سيني، طبق
3- قاپ، كعب
4- جلد، غلاف، محفظه
5- اندازه، مقدار frame, case, plate, pan, patina, patine, the frame إطار، هيكل، جسد، مزاج، تلفيق تهمة، تهمة، قامة، حالة نفسية، المساحة المطوقة، نبذة صحفية، صورة كاملة عن، صورة من صور فيلم سينمائي، وظيفة، أطر، شكل، وضع، ضبط، استنبط، صاغ، فرغ في قالب، تناسق مع، ركب، أحاط çerçeve le cadre der rahmen el marco la cornice اسکلت، ساختمان، تنه، مورد، پرونده، حالت، قضیه، صفحه، بشقاب، پلاک، لوح، لوحه، ماهی تابه، کفه، جمجمه، کفه ترازو، روغن داغکن، زنگار، زنگ مفرغ، جرم سبز
frame|case , plate , pan , patina , patine , the frame
ترکی
çerçeve
فرانسوی
le cadre
آلمانی
der rahmen
اسپانیایی
el marco
ایتالیایی
la cornice
عربی
إطار|هيكل , جسد , مزاج , تلفيق تهمة , تهمة , قامة , حالة نفسية , المساحة المطوقة , نبذة صحفية , صورة كاملة عن , صورة من صور فيلم سينمائي , وظيفة , أطر , شكل , وضع , ضبط , استنبط , صاغ , فرغ في قالب , تناسق مع , ركب , أحاط
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "قاب" در زبان فارسی به معانی مختلفی به کار میرود و میتواند به عنوان اسم یا فعل استفاده شود. در اینجا برخی نکات نگارشی و قواعد مربوط به کلمه "قاب" آورده شده است:
1. معنی و کاربرد:
اسم: "قاب" به معنای ظرف، چارچوب یا حلقهای است که برای نگهداری یا نمایش یک چیز (مانند عکس) به کار میرود.
فعل: در برخی از کاربردها، "قاب" میتواند به عنوان بخشی از فعل "قاب گرفتن" یعنی جنس یا حالت خاصی به چیزی دادن، استفاده شود.
2. قواعد نگارشی:
تلفظ: این کلمه معمولاً به صورت /gʌb/ تلفظ میشود.
نوشتار: "قاب" باید به صورت کامل و صحیح نوشته شود و از استفاده از واژههای مشابه که ممکن است به اشتباه نوشته شوند، پرهیز شود.
3. صرف و تصریف:
جمعسازی: جمع "قاب" به صورت "قابها" نوشته میشود.
صفت: میتوان از "قاب" به عنوان صفت استفاده کرد، مثلاً "قاب زیبا"، "قاب چوبی"، که توصیفکننده نوع یا ویژگی خاصی از "قاب" است.
4. مثالهای کاربردی:
"عکسها را در قابهای زیبا قرار دادم."
"این قاب مخصوص عکسهای خانوادگی است."
5. استفاده در جملات:
جمله با اسم: "قاب این تابلو از جنس چوب است."
جمله با فعل: "او قاب عکس را به دیوار نصب کرد."
نکات دیگر:
قابهای دیجیتال: با توجه به پیشرفت تکنولوژی، مفهوم "قاب" میتواند به "قابهای دیجیتال" نیز گسترش یابد.
قابهای هنری: در زمینه هنر، "قاب" به عنوان یک عنصر طراحی و زیبایی شناخته میشود.
لطفاً اگر سوال خاصی درباره این کلمه یا کاربردهای آن دارید، بفرمایید!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
در فروشگاه، یک قاب زیبا برای عکسهای خانوادگیام خریدم.
قاب فلزی جدیدی که برای تابلو گذاشتم، به دکوراسیون خانه جان تازهای داد.
او با دقت تمام، عکس مورد علاقهاش را در قاب گذاشت و روی دیوار آویزان کرد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر