جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

qābus
qaboos  |

قابوس

معنی: قابوس . (اِخ ) ابن وشمگیر ملقب به شمس المعالی و مکنی به ابی الحسن از سلسله ٔ آل زیار. وی به سال 367 هَ . ق . بجای برادر خود بیستون بن وشمگیر جلوس کرد در همین سال رکن الدوله نیز درگذشت و مملکت قلمرو او میان سه پسرش عضدالدوله و مؤیدالدوله و فخرالدوله تقسیم شد. عضدالدوله و مؤیدالدوله در ملک فخرالدوله طمع کردند و جنگی درگرفت و سرانجام فخرالدوله به طبرستان بگریخت و به قابوس بن وشمگیر که شوهر خاله ٔ او بود پناه برد. عضدالدوله و مؤیدالدوله به قابوس پیغام فرستادند که فخرالدوله را به ایشان تحویل دهد. ولی قابوس نپذیرفت و بهانه برای لشکرکشی عضدالدوله به طبرستان و گرگان فراهم آمد و چون قابوس تاب مقاومت نداشت پس از مختصر جنگی در نزدیکی استرآباد منهزم شد و به سال 371 هَ . ق . با فخرالدوله به خراسان گریختند. حکومت خراسان از جانب سامانیان در این تاریخ با حسام الدوله تاش بود. و او از طرف امیر نوح بن منصور سامانی مأمور شد که قابوس و فخرالدوله را مدد کند. حسام الدوله و امیر فائق ، گرگان را محاصره کردند ولی مؤیدالدوله با دادن رشوه بسیار به امیر فائق او را بفریفت تا در اثنای جنگ فرار کرد و دیگران نیز تاب پایداری نیاورده شکست خوردند و لشکر سامانی کاری از پیش نبردو قابوس پس از چهار سال سلطنت (366 - 371 هَ . ق .) در حدود 18 سال (371 - 388) از امارت محروم و در خراسان در پناه آل سامان بزیست . اما فخرالدوله چون برادرش عضدالدوله به سال 372 هَ . ق . و برادر دیگرش مؤیدالدوله به سال 373 مردند به دعوت صاحب بن عباد وزیر مؤیدالدوله از خراسان به ری آمد و بجای برادر نشست ، ولی گرگان را بجای آنکه به قابوس واگذار کند به ابوالعباس حسام الدوله تاش واگذاشت و همچنان تا سال 388 ولایت گرگان در دست عمال آل بویه ماند. پس از مرگ صاحب بن عباد به سال 385 و وفات فخرالدوله به سال 387 در احوال دیلمیان عراق ضعف و ناتوانی بروز کرد و جانشینی فخرالدوله به پسر خردسالش مجدالدوله رسید. قابوس ازفرصت استفاده کرد و چون دیگر از یاری سامانیان که خود گرفتار هرج و مرج بودند مأیوس شد درصدد برآمد که به یاران دیلمی و طبری خود متوسل شود و مستقیماً گرگان را از عمال آل بویه پس بگیرد. نخستین کسی که به یاری قابوس برخاست اسپهبد شهریاربن شروین از اسپهبدان طبرستان بود و او به سهولت بر برادران فخرالدوله غالب شد و در قسمتی از طبرستان که تحت فرمان او بود به نام شمس المعالی خطبه خواند. آمل را هم دو تن دیگر از طرفداران قابوس تسخیر کردند و بر استرآباد نیز دست یافتند و سرانجام گرگان را هم مسخر کردند و قابوس در شعبان 388 پس از 18 سال به پایتخت خود برگشت . شمس المعالی در دوره ٔ دوم سلطنت 388 - 403 هَ . ق . از طرف مغرب نیز دامنه متصرفات خود را وسعت بخشید. قابوس مردی درشت خو و بی رحم و با خشم و غضب بود و به آسانی حکم به کشتن میداد و به اندک سؤظنی دست به قتل هر بیگناهی میزد، و بهمین علت جمعی بسیار بدست او کشته شدند و کینه ٔ او در سینه ٔ غالب سران لشکری جا گرفت تا وقتی که حاجب مخصوص خویش را که مردی بی آزار و محبوب لشکر بود کشت . لشکریان شورش کرده او را به زندان انداختند. و به سال 403 هَ . ق . کشتند. قابوس مشهورترین افراد خاندان زیاری است چه او مردی فاضل و ادیب و فضل دوست و خوش خط بود. گویند صاحب بن عباد هرگاه خط او را دیدی گفتی اهذا خط قابوس او جناح طاوس . در انشاء نثر عربی با بهترین بلغای این زمان دم برابری میزدو در شعر فارسی و تازی هر دو ماهر بود. ابوریحان بیرونی کتاب معروف خود الاَّثار الباقیه را به سال 390 به نام قابوس تألیف کرد. این اشعار بدو منسوب است .
کار جهان سراسر آز است یا نیاز
من پیش دل نیارم آز و نیاز را
من هشت چیز را ز جهان برگزیده ام
تا هم بدان گذارم عمر دراز را
میدان و گوی و بارگه و رزم و بزم را
اسب و سلاح و جود و دعا ونماز را.
#
شش چیز در آن زلف تو دارد مسکن
پیچ و گره و بند و خم و تاب و شکن
شش چیز دگر از آن نصیب دل من
عشق و غم و درد ورنج و تیمار و محن .
و ترسلات او را ابوالحسن علی بن محمد یزدادی جمع کرده و به کمال البلاغه ، موسوم نموده است و قطعاتی از آن را محمدبن اسفندیار در تاریخ طبرستان آورده است . (تلخیص و تلفیق از تاریخ گزیده ص 392، 419، 421، 423، 428 و کامل ابن اثیر ج 8 ص 273 و حبیب السیر چ خیام ج 2 صص 363 - 365، و ص 418، 429، 435، 440 - 445).
... ادامه
593 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم خاص اشخاص
آواشناسی: qAbus
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 169
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
qaboos
ترکی
kabus
فرانسوی
qaboos
آلمانی
qabus
اسپانیایی
qaboos
ایتالیایی
qaboos
عربی
قابوس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "قابوس" در زبان فارسی به عنوان یک اسم خاص (نام افراد یا مکان‌ها) به کار می‌رود. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:

  1. حروف بزرگ و کوچک: چون "قابوس" نام شخص یا مکان خاص است، باید با حرف بزرگ نوشته شود.

  2. نکات نگارشی:

    • در متون فارسی، اسم‌ها معمولاً بدون علامت نگارشی خاصی به کار می‌روند. فقط در مواردی که در جمله نیاز به تفکیک یا تأکید وجود دارد، ممکن است از ویرگول یا سایر علائم استفاده شود.
    • اگر "قابوس" در ابتدای جمله قرار گیرد، باید به صورت مستقل و بدون هیچ علامتی نوشته شود.
  3. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه "قابوس" است که در آن حرف "ق" با صدای قاف و حرف "ب" با صدای باء ادا می‌شود.

  4. نکات صرفی و نحوی:
    • این کلمه می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول و یا در دیگر ساختارهای جملات به کار رود. به عنوان مثال:
      • "قابوس در تاریخ ایران تأثیر زیادی داشته است."
      • "این کتاب درباره‌ی قابوس نوشته شده است."

در نهایت، توجه به قواعد عمومی نوشتار در زبان فارسی و استفاده صحیح از کلمات می‌تواند به بهبود نگارش شما کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. قابوس، پادشاه فخرالدین، به خاطر حکمت و درایتش همواره در تاریخ ایران مورد ستایش قرار گرفته است.
  2. در کتاب‌های تاریخی به شخصیت قابوس و دستاوردهای او اشاره شده است که تأثیر زیادی بر فرهنگ ایرانی داشته‌اند.
  3. در شهرهای مختلف ایران می‌توان آثار تاریخی مرتبط با قابوس را مشاهده کرد که نشان‌دهنده شکوفایی آن زمان است.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری