جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: قاصد. [ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازقصد. آهنگ کننده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). قصدکننده . (مهذب الاسماء). || در اصطلاح فارسی مستعدقتل . (آنندراج ). آنکه قصد جان کسی کند : دل بد چه کنی بر من و بدعهد چه گردی قاصد چه شوی بی سببی فتنه و شربر. سوزنی . بخون و خواسته ٔ مهتران شدم قاصد ربا و رشوه پذیرفتم از وصی و یتیم . سوزنی . همان قاصدان نیز کردند جهد که بر خون او بسته بودند عهد. نظامی . || راه راست رونده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || میانه . (فرهنگ نظام ). || نزدیک . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || آسان . || سبک . (مهذب الاسماء). || چوب شکننده . (آنندراج ). || برید. پروانه .پیک . رسول . پیاده ای که نامه یا پیغام برای دور برد.پیغامبر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). و این معنی مخصوص فارسی است . (فرهنگ نظام ). رجوع به چپر و چاپار شود : ازیرا سوی صدر تو از این پس نباشد قاصد من جز کبوتر. مسعودسعد. فرستم قاصدی تا بازش آرد بسان مرغ در پروازش آرد. نظامی . در حال رسید قاصد از راه آورد مثال حضرت شاه . نظامی . مرا قاصد بدین خدمت فرستاد تو دانی نیک و بد کردم ترا یاد. نظامی . گفت تا قاصد را گرفتند و رساله را بخواندند. (گلستان ). قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان گر چشم من اندر عقبش سیل براند. سعدی . حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند قاصدی کو که فرستم به تو پیغامی چند. حافظ. || (ق ) بعمد. بقصد. عمداً. قصداً. عامداً : شاه قاصد گفت هین احوال چیست که بغلتان از زر و همیان تهی است . مولوی . - بقاصد ؛ بقصد : گفت دل دانم ، بقاصد میکنم رازق است اﷲ بر جان و تنم . مولوی . ايلچي، بريد، پيام گزار، پيك، چاپار، فرستاده، نامه بر، نامه رسان messenger,herald,courier,commissionaire,harbinger,peon رسول، الرسول، ساع، مبعوث، موفد haberci le messager der messenger el mensajero il messaggero
کلمه "قاصد" به معنای شخصی است که پیام یا خبری را از جایی به جای دیگر منتقل میکند. برای نگارش صحیح و کاربردی این کلمه، به چند نکته توجه کنید:
نحوه نگارش: کلمه "قاصد" با حروف فارسی به صورت "قاصد" نوشته میشود و در جملات فارسی باید به درستی مورد استفاده قرار گیرد.
جنس کلمه: "قاصد" یک اسم است و به طور معمول به معنی مردی که پیام میآورد، به کار میرود. برای بیان جنس مؤنث میتوان از "قاصده" استفاده کرد، اما این واژه کمتر رایج است.
مثال در جمله: "قاصد خبر خوش را به ما رساند." یا "دیروز یک قاصد نامهای از بستگانمان آورد."
ترکیبها و مشتقات: "قاصد" میتواند در ترکیبهای مختلف مانند "قاصدک" (به معنای پیامرسان کوچک) یا "قاصدنامه" (نامهای که توسط قاصد منتقل میشود) استفاده شود.
نکتههای نگارشی: در جملات فارسی، معمولاً باید توجه کرد که "قاصد" در موقعیتهای مختلف باید به درستی از نظر گرامری و معنایی مورد استفاده قرار گیرد تا مفهوم مورد نظر را به خوبی منتقل کند.
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "قاصد" به درستی در متنها و مکالمات فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
قاصد با نامهای از دوردست آمد و خبرهای خوب را به ما رساند.
در آن روز بارانی، قاصد به سختی راه خود را پیدا کرد تا پیام مهم را به مقصد برساند.
قاصد با مهارت خاصی توانست اعتماد مردم را جلب کند و پیامی امیدبخش را به همه منتقل نماید.