جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

qabā
cassock  |

قبا

معنی: قبا. [ ق َ ] (ع اِ) قَباء. جامه ٔ پوشیدنی را گویند. (برهان ). جامه ای است معروف که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن دو طرف پیش رابا دکمه بهم پیوندند. (حاشیه ٔ برهان از دکتر معین ).جامه ٔ پوشیدنی که روی ارخالق پوشند. (ناظم الاطباء).توزی . (منتهی الارب ). فرغل . یلمه . یلمق . (ناظم الاطباء). جلمق . کرته . ج ، اقبیه . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). این کلمه [ قبا ] را مردم هلاند گرفته و به معنی جامه ٔ شب به کار برند و کابائی گویند :
ز آتش برون آمد آزادمرد
لبان پر ز خنده به رخ همچو ورد
چنان آمد اسب و قبای سوار
که گفتی سمن داشت اندر کنار.
فردوسی .
زره بود بر تنْش پیراهنش
کله ترگ بود وقبا جوشنش .
فردوسی .
بیامد به رخش اندر آورد پای
کمر بست و پوشید رومی قبای .
فردوسی .
ز زربفت پوشیده چینی قبای
فراوان پرستنده پیشش بپای .
فردوسی .
سرو و مهت نخوانم ، خوانم چرا نخوانم
هم ماه با کلاهی هم سرو با قبائی .
فرخی .
هوا به رنگ نیلگون یکی قبا
شهاب بند سرخ بر قبای او.
منوچهری .
هر طوطیکی سبز قبائی دارد
هر طاووسی درازپائی دارد.
منوچهری .
بیست و سی قبا بود او را یکرنگ که یک سال میپوشیدی . و مردمان چنان دانستندی که یک قبای است و گفتندی سبحان اﷲ این قبا از حال بنگردد. (تاریخ بیهقی ). آنجا نیز... بسیارطاوس و خروس بودی ، من ایشان را می گرفتمی و در زیر قبای خویش می کردمی . (تاریخ بیهقی ). من که بونصرم باری هر چه امیر محمد مرا بخشیده است از زر و سیم و جامه ٔ نابرید و قباها و دستارها... (تاریخ بیهقی ).
چون بی بقاست این سفری خانه اندر او
باکی مدار هیچ گرت پشت بی قباست .
ناصرخسرو(چ تقوی ص 82).
زین پیشتر کلاه و دواج سپید داشت
اکنون وشی کلاه و بهائی قبا شده است .
ناصرخسرو.
آمد آن ماه دوهفته با قبای هفت رنگ
زلف پر بند و شکنج و چشم پر نیرنگ و رنگ .
معزی .
تا آتش عشق را برافروخته ای
همچون دل من هزار دل سوخته ای
این جور و جفا تو از که آموخته ای
کز بهردل آتشین قبا دوخته ای ؟
خاقانی .
کوتاه بود بر قدت ای جان قبای ناز
کامروز پاره ای دگرش درفزوده ای .
خاقانی .
زره زلف در قبا شکنی
آه در جان آشنا شکنی .
خاقانی .
عالم آن عالم است و دهر آن دهر
از قباشان کمر ندوخته اند.
خاقانی .
قبابسته چو گل در تازه روئی
پرستش را کمر بستند گوئی .
نظامی .
شمع که هر شب به زرافشانی است
زیر قبا زاهد پنهانی است .
نظامی .
قبا دربسته بر شکل غلامان
همی شد ده به ده سامان به سامان .
نظامی .
قبا گر حریر است و گر پرنیان
به ناچار حشوش بود در میان .
سعدی (بوستان ).
درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر کرده ... (گلستان ). و هر که بدین صنعت ها که بیان کردم موصوف است بحقیقت درویش است ، اگر در قبا است ... (گلستان ).
از قبائی قلعه ای آور بدست
کش کلاه و جبه باشد کنگره .
نظام قاری (دیوان ص 25).
عاقبت تاجامه در برها شدی
گه قبا گه پیرهن گاهی ازار.
نظام قاری (دیوان ص 27).
پیشوازست زن و مرد قبا و آنچه در او
چاک پس هست مخنث بود و بیهنجار.
نظام قاری (دیوان ص 12).
- امثال :
آنقدر خدا خدا کردم تا ابره را قبا کردم .
خنده ٔ قباسوخته .
قباسفید قباسفید است .
قبا گیرم بیلفنجم بقا کو .
قبای بعد از عید برای گَل منار خوب است .
مثل قبای بعد از عید .
قبایی است بر قامتش دوخته .
... ادامه
1278 | 0
مترادف: 1- كسوت 2- جامه، ردا، لباده
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: قباء، جمع: اقبِیَة]
مختصات: (قَ) [ ع . قباء ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: qabA
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 103
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
cassock | long garment , kabe
ترکی
kaba
فرانسوی
kaba
آلمانی
qaba
اسپانیایی
qaba
ایتالیایی
qaba
عربی
كاهن | غفارة رداء الكاهن , رداء الكاهن
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "قبا" در فارسی به معنای نوعی پوشش یا لباس است و همچنین به عنوان یک اصطلاح در ادبیات فارسی و اشعار نیز به کار می‌رود. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه، توجه به نکات زیر مهم است:

۱. نحوه نگارش: کلمه "قبا" به همین شکل و با این املاء نوشته می‌شود. از تکرار حروف و یا استفاده از املای غلط خودداری کنید.

۲. جنس و تعداد: "قبا" یک اسم مذکر است و در تعداد مفرد به کار می‌رود. برای جمع بستن آن، می‌توان از "قباها" استفاده کرد.

۳. نحو و ساختار جملات: این کلمه معمولاً به عنوان اسم در جملات به کار می‌رود. به عنوان مثال:

  • او قبا را به تن کرد.
  • قباهای رنگارنگ در بازار دیده می‌شود.

۴. استفاده در شعر و ادبیات: در اشعار کلاسیک و نگارش‌های ادبی، ممکن است "قبا" به عنوان نماد زیبایی یا پوشش معشوقه به کار رود.

۵. قواعد فاصله‌گذاری و نگارش صحیح: توجه کنید که در نوشته‌های خود حروف و کلمات همیشه به درستی و با فاصله مناسب از هم نوشته شوند.

با رعایت این نکات می‌توانید از "قبا" به طور صحیح و موثر در نوشتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. قباهای زیبای ایرانی در مراسم‌های سنتی به چشم می‌خورند و نشان‌دهنده هنر و فرهنگ غنی کشور هستند.
  2. او با قبا سفید و نرم خود به مهمانی آمد و همه را تحت تأثیر قرار داد.
  3. قبا به عنوان یک لباس سنتی، در گذشته در میان مردان بسیار رایج بود و هنوز هم در برخی مناطق استفاده می‌شود.

واژگان مرتبط: دلق، جبه، خرقه پوش، کشیش

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری