جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: قبلی . [ ق َ ب َ لی ی ] (اِخ ) محمدبن عمربن حفص بن حکم مکنی به ابوبکر از محدثان است . (الانساب سمعانی ) (منتهی الارب ). وی به فلاد آمد و در آنجا از محمدبن عبدالعزیزبن مبارک و هلال بن علاء و حسن بن عصام بن بسطام و جعفربن محمدبن حجاج رقی و جز ایشان روایت کرد و از وی ابوبکر شافعی و عمربن محمدبن زیات و محمدبن عبداﷲبن سخیر و ابوالفتح محمدبن حسین موصلی و ابوبکر احمدبن ابراهیم بن شاذان و ابوحفص بن شاهینی روایت دارند. ابوالحسن دارقطنی گوید:محمدبن عمر قبلی جداً ضعیف است . (الانساب سمعانی ). آخري، پيشيين، سابق، قديمي بعدي previous, prior, former, past, foregone, fore, quondam, aforetime سابق، مسبق، متقدم، سالف، ماض، سابق لأوانه öncesi précédent vorherige anterior precedente پیشین، جلوتر، سابقی، اسبقی، مقدم، از پیش، اسبق، اولی، قبل، پیشی، گذشته، قدیمی، ماقبل، ماورای، پیش، جلوی، مربوط به چندی قبل، پیش تر
previous|prior , former , past , foregone , fore , quondam , aforetime
ترکی
öncesi
فرانسوی
précédent
آلمانی
vorherige
اسپانیایی
anterior
ایتالیایی
precedente
عربی
سابق|مسبق , متقدم , سالف , ماض , سابق لأوانه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
در زبان فارسی، کلمه "قبلی" به معنای "قبل از این" یا "پیشین" به کار میرود. برای استفاده صحیح از این کلمه و درک قواعد و نکات نگارشی آن، موارد زیر قابل توجه است:
نقطهگذاری: در جملههای فارسی، بعد از کلمات و جملات باید از نقطهگذاری مناسب استفاده کرد. برای مثال:
"کتاب قبلی من را پیدا نکردم."
ترکیب با دیگر کلمات: "قبلی" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود. مثلاً در عبارات زیر:
"نمره قبلی"
"جلسه قبلی"
"اطلاعات قبلی"
صرف و نحو: "قبلی" صفت است و میتواند با اسمها همخوانی داشته باشد. به عنوان مثال:
"او در جلسه قبلی بسیار فعال بود."
رعایت صحیح نوشتار: مانند هر کلمه دیگری، لازم است که "قبلی" به صورت صحیح و بدون اشتباه املایی نوشته شود.
معناشناسی: در جملات باید بر اساس معنا و مفهوم جمله، "قبلی" به درستی به کار رود. مثلاً در جملاتی که به زمان اشاره دارند.
استفاده درست از "قبلی" و رعایت نکات نگارشی موجب clarity (روشنی) و coherence (انسجام) در نوشتار میشود.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
۱. در جلسه قبلی، موضوعات مهمی درباره برنامههای آیندهمان را بررسی کردیم.
۲. این کتاب فقط نسخه قبلی خود را چاپ کرده و هنوز بهروزرسانی نشده است.
۳. خاطرات سفر قبلی ما هنوز در ذهنم زنده است و هر بار که به آن فکر میکنم لبخند میزنم.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: پیشین، جلوتر، سابقی، اسبقی، مقدم، از پیش، اسبق، اولی، قبل، پیشی، گذشته، قدیمی، ماقبل، ماورای، پیش، جلوی، مربوط به چندی قبل، پیش تر