جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

qad[d]
stature  |

قد

معنی: قد. [ ق َدد ] (ع ص ) دراز از هر چیزی . (منتهی الارب ). || (اِ) پوست بزغاله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || در مثل گویند: ما یجعل قدک الی ادیمک ؛ ای شی ٔ یحملک علی ان تجعل امرک الصغیر عظیما؛ در حق شخصی گویند که از طور خود تجاوز کند و آنکه چیز حقیر را به چیزی خطیر قیاس کند. (منتهی الارب ). رجوع به قِدّ شود. || قدر و اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ): این جامه را به قد فلانی دوخته اند؛ به اندازه ٔ قامت فلانی و این مجاز به حذف است . (آنندراج ). تقطیع و اعتدال آن . (منتهی الارب ). مرادف قامت و تقطیع و اعتدال و به تخفیف دال نیز آمده است .(آنندراج ). ج ، اَقُدّ، قِداد، اَقُدَّة، قُدود. || بالا و قامت مرد. (منتهی الارب ) :
ای دل از هر کسی مجوی وفا
کز همه نی بُنی نخیزد قد.
خاقانی .
میوه ٔ دل نیشکر خدشان
گلبن جان نارون قدشان .
نظامی .
و بدین معنی از فارسی بیشتر به تخفیف (دال ) استعمال شود. فتنه زای ، فتنه خیز، دلکش ، دلارای ، دلجوی ، دل فریب ، رعنا، سرکش ، شوخی پناه ، محشرپناه ، جامه زیب ، موزون ، کشیده ، افراخته ، بلند، مستطیل ، نازک ، نازآفرین ، چست ، چالاک ، جلوه ساز، خمیده ، خم خورده ، خم شده ، خم گشته ، دوتا، چوگانی و سبک جولان از صفات آن است و نخل ، نهال ، سرو، شمشاد، عرعر، سدره ، نیشکر، چوب چینی ، گل پیاده ، تیر، خدنگ ، سنان ، عصا، مصرع ، شعله ، مینا و الف از تشبیهات آن است . (آنندراج ) :
آه است که دادم به دل زار و دگر هیچ
کردم الف قدّ تو تکرار و دگر هیچ .
سراج (از آنندراج ).
وصف قدت به الف چون کنم ای آب حیات
که الف ساکن و قد تو بود خوش حرکات .
؟ (از آنندراج ).
چشم دو جهان واله ٔ آن قامت رعناست
خوش حلقه ربائی است قد همچو سنانش .
صائب (از آنندراج ).
بر بیاض چشم دارم مصرع قدّ ترا
رتبت طبع بلند از انتخابم روشن است .
زمانای مشهور (از آنندراج ).
چو شعله ٔ قدت آهنگ پیچ و تاب کند
کمر ز بیم گسستن میان خوف و رجاست .
فطرت (از آنندراج ).
خلد از رخ تو شکفته تر نیست
با قدّ تو سدره آن قدر نیست .
ظهوری (از آنندراج ).
این قوم که خسّت است سرمایه ٔشان
در بخل نموده آز پیرایه ٔشان
دزدند به خویش قد که هنگام خرام
بی صرفه نیفتد به زمین سایه ٔشان .
واله هروی (از آنندراج ).
- قد الف چو میم کردن ؛ کنایه از مراقبت و سر به جیب فروبردن باشد. (آنندراج ). قد الف چون میم کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 327).
- قد راست کردن ؛ برخاستن . قامت افراشتن :
گفتم که قدی راست کنم بخت نگون شد
گوئی فلک خم شده جائی به کمین بود.
سنجر کاشی (از آنندراج ).
چون تیر هر که راست کند قد بر این بساط
با قامت خمیده رود چون کمان به خاک .
صائب (از آنندراج ).
- قدکشیدن ؛ برخاستن ؛ قامت افراشتن :
باز آب از چشمه سار چشم تر قد میکشد
سرو بالای تو چون تیر نظر قد میکشد.
طاهر وحید (از آنندراج ).
میکشد زنگار قد چون سرو بر آئینه ام
تخم غم را بر زمین پاک من ریز و مبین .
صائب (از آنندراج ).
تا نهال تو قد از گلشن تقدیر کشید
سرو را فاخته از طوق به زنجیر کشید.
صائب (از آنندراج ).
ز قمری کی تواند سرو دم زد پیش بالایش
که از بال پری قد میکشد سرو دلارایش .
قاسم مشهدی (از آنندراج ).
دهد باد را گرد راهش به باد
چسان قد کشد از رهش گردباد.
طغرا (از آنندراج ).
|| (مص ) بدرازا از بن بریدن . || بدرازا شکافتن چیزی را. || بریدن مسافت و بیابان را. || بریدن سخن را. || دردگین شکم شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
... ادامه
588 | 0
مترادف: 1- اندام، بالا، قامت، هيكل 2- اندازه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: قَدّ، جمع: قِداد و قُدُود]
مختصات: (قَ دّ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: qadd
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 104
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
stature | length , size , height
ترکی
yükseklik
فرانسوی
hauteur
آلمانی
höhe
اسپانیایی
altura
ایتالیایی
altezza
عربی
قامة | مكانة , منزلة , منزلة رفيعة , اعتبار , قد قوام
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "قد" در زبان فارسی می‌تواند به معانی مختلفی استفاده شود و در ساختارهای متنوع به کار رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره می‌شود:

  1. معنی و کاربرد:

    • "قد" به معنای اندازه و ارتفاع است، مانند "قد یک انسان".
    • به طور مجازی، می‌تواند به معنای مقام یا اندازه‌گیری در جنبه‌های اجتماعی و فرهنگی نیز به کار رود.
  2. نحوه کاربرد:

    • "قد" معمولاً به عنوان اسم استفاده می‌شود و مانند سایر اسم‌ها باید با فعل و صفت‌ها به درستی همخوانی داشته باشد.
    • مثلاً: "قد او بلند است" و یا "قد و قامت او زیباست".
  3. حروف اضافه:

    • این کلمه معمولاً با حروف اضافه "از" و "به" به کار می‌رود:
      • "قد او از من بلندتر است"
      • "قد او به ۱۸۰ سانتیمتر می‌رسد".
  4. جمع‌سازی:

    • در زبان فارسی، "قد" به صورت جمع نمی‌آید، اما می‌توانید از واژه‌های معادل برای جمع استفاده کنید: "قدها".
  5. نگارش و فاصله:

    • در جملات، "قد" باید با کلمات قبل و بعد خود فاصله مناسب داشته باشد. برای مثال: "قد او ۱۷۰ سانتی‌متر است."
  6. تلمیح و تشبیه:
    • در شعر و ادبیات، می‌توانید از "قد" در تشبیه‌ها و تلمیحات استفاده کنید: "قد او چون نرگس است".

با رعایت این نکات و قواعد، می‌توانید به طور مؤثری از کلمه "قد" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. قد او به اندازه‌ای بلند است که همیشه در جمع نظرها را به خود جلب می‌کند.
  2. من همیشه دوست دارم قد و قامت خود را با ورزش و تغذیه مناسب حفظ کنم.
  3. او با قد کوتاهش، اما اعتماد به نفس بالایش، توانسته است در مسابقات دو شرکت کند.

واژگان مرتبط: قدر و قیمت، ارتفاع طبیعی بدن حیوان، رفعت، طول، مدت، درازا، امتداد، درجه، سایز، مقدار، میزان، قالب

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری