جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: قضاء. [ ق َ ] (ع اِ) فرمان . حکم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قضاء اﷲ ترد له الاقضیة. (اقرب الموارد). ج ، اَقْضیة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِمص ) قضاوت و داوری : چون پیر شد از قضاعفو خواست و به حج رفت . (تاریخ بخارای نرشخی ص 4). ازبهر قضا خواستن و خوردن رشوت فتنه همگان بر کتب بیع و شرااند. ناصرخسرو. رشوت بخورند آنگه رخصت بدهندت نه اهل قضااند بل از اهل قفااند. ناصرخسرو. - قضا کردن ؛ حکم دادن . فتوا دادن .رای دادن . (ناظم الاطباء). و در ترکیبات فارسی قضا بدون همزه به کار رود. || اداء . (اقرب الموارد). و در فارسی بدون همزه استعمال شود و کسره ٔ اضافه ٔ آن به یاء بدل گردد. - قضای حاجت کردن ؛ به آشتنگاه رفتن و تخلیه کردن . (ناظم الاطباء). - قضای شهوت کردن ؛ به آرزوی نفس عمل کردن و مقاربت نمودن . (ناظم الاطباء). || (اِ) اندازه ٔ چیزی . (منتهی الارب ). و از این معنی است قضا و قدر. (منتهی الارب ). - قضای مبرم ؛ قسمت و سرنوشت ناگزیر. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح متکلمان ) به طوری که سید سند در شرح مواقف گوید نزد اشاعره عبارت است از اراده ٔ ازلی حق که همواره به اشیاء آنچنان که هستند تعلق میگیرد. و قدرعبارت از ایجاد حق است اشیاء را به اندازه ٔ مخصوص وقدر معین که در ذوات و احوال آن اشیاء معتبر است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح فلسفه ) عبارت از علم حق است به آنچه سزاوار است هستی پذیرد. و بر نیکوترین نظام و کاملترین انتظام باشد و همین است که آن را غایت ازلی نامند و مبدء فیض موجودات به طور اجمال به بهترین و کاملترین وجه و قدر عبارت از خروج اشیاء است در عالم وجود عینی همان گونه که در قضاء مقرر بود. محقق طوسی در شرح اشارات گوید: قضاء عبارت از وجود جمیع موجودات است در عالم عقلی به طور دسته جمعی و اجمال برسبیل ابداع ، و قدر عبارت از وجود خارجی آنهاست یکی یکی و به طور تفصیل . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اِمص ) (اصطلاح عرفان ) عبارت از وجود جمیع موجودات است به طور دسته جمعی و مجمل در عالم عقلی برسبیل ابداع ، و قدر عبارت از وجود موجودات است به طور تفصیل و جداجدا در عالم خارجی . (اقرب الموارد). و رجوع به قضا شود. || (اصطلاح حقوق و فقه ) بر کلیه ٔ امور مربوط به دادرسی مدنی و کیفری اطلاق میشود. در فقه اسلام آئین دادرسی کیفری و مدنی از هم تفکیک نشده است و این بسط و تفصیل که در حقوق جدید پیدا کرده و رشد خاصی یافته ، دیده نمیشود. (فرهنگ اصطلاحات حقوقی ). تهانوی گوید: قضا عبارت از الزام است به طوری که در کافی آمده و در شرع عبارت از قول ملزم است که از ولایت عامه صادر شود، و گویند قضاء در شرع عبارت از فصل خصومات و قطع منازعات است . و پوشیده نیست که این بر فصل و قطعی که از خلیفه صادر گردد صادق است ، و همین معنی است که در کتاب خزانه آمده است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح عباداتی فقه ) در مقابل ادا کردن . در عبادتی استعمال شود که در خارج وقت محدود شرعی آن به جا آورده شود و اداء در عبادتی که در وقت محدود آن ، و در مصباح آمده است که این مخالف وضع لغوی آن است ولی اصطلاحی است که برای تمییز و تشخیص بین دو وقت به کار میرود. (اقرب الموارد). اصولیان قضاء را در اتیان به مثل واجب به کار برند در مقابل اداء. (کشاف اصطلاحات الفنون ). hap, mishap, i say هاب kaza qada qada qada qada سرنوشت، بدبختی، مصیبت، حادثه بد، روی داد ناگوار
کلمه "قضاء" در زبان فارسی به معنای قضاوت و حکم کردن است و در عرصههای مختلف حقوقی و فلسفی مورد استفاده قرار میگیرد. در مورد قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نحوه نوشتار: کلمه "قضاء" باید با اعراب مناسب نوشته شود. به عنوان مثال، اگر قصد دارید این کلمه را در متنی رسمی یا ادبی به کار ببرید، اطمینان حاصل کنید که به درستی نوشته شده و اعراب آن رعایت گردد.
انتخاب معادل: بسته به سیاق صحبت یا نوشتار، ممکن است بخواهید از معادلهای دیگری نظیر "قضا" یا "حکم" استفاده کنید. انتخاب درست معادل تأثیر زیادی بر مفهوم و دقت متن خواهد داشت.
قواعد جمعسازی: جمع کلمه "قضاء" به شکل "قضایا" یا "قضاءها" است. در نوشتن متن، در صورتی که به جمع آن نیاز دارید، باید این موارد را مد نظر قرار دهید.
استفاده در جملات: هنگام استفاده از "قضاء" در جملات، به ساختار گرامری جملات دقت کنید. به عنوان مثال:
قضاوت در این پرونده نیاز به دقت زیادی دارد.
قضایای این مسئله هنوز کامل بررسی نشدهاند.
مشابهات و تفکیکها: در نظر داشته باشید که "قضاء" با واژه "قضاوت" متفاوت است، اگرچه بعضی از معانی آنها ممکن است همپوشانی داشته باشند. در درسهای حقوقی، دقت در استفاده از این کلمات مهم است.
رعایت این نکات میتواند به نگارش بهتر و دقیقتر کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
قضاء الهی بر این است که همه انسانها روزی به سرنوشت خود پی ببرند.
در برخی از کشورها، قضاء به عنوان یکی از ارکان اصلی نظام قضایی به شمار میآید.
او تصمیم گرفت تا از طریق دعا و نیایش، قضاء را تغییر دهد و به خواستههایش نزدیکتر شود.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: سرنوشت، بدبختی، مصیبت، حادثه بد، روی داد ناگوار
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر