جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: قلادة. [ ق ِ دَ ] (ع اِ) گردن بند.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). حمیل . (ناظم الاطباء).ج ، قلائد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : شیر هم شیر بود گرچه به زنجیر بود نبرد بند قلاده شرف شیر ژیان . فرخی . و با لفظ بستن و کشیدن و گسستن مستعمل . (آنندراج ) : دست سگ بانْت چون قلاده کشد شیر گردون سگ معلَّم باد. انوری (از آنندراج ). صد دل به شکنج طره دربست بر شیر ز مو قلاده بربست . شیخ ابوالفیض فیاضی (از آنندراج ). شیر سیه برهنه ز هر زرّ و زیوری سگ را قلاده در گلو و طوق در دم است . خاقانی . - امثال : زن سلیطه سگ بی قلاده است . (جامع التمثیل ). قلاده به از سگ است . (امثال و حکم دهخدا از نفایس الفنون ). نظیر: الساجور خیر من الکلب . (امثال و حکم دهخدا) : قلاده نیم گسل گشت و شیر خشم آلود من ار ز خویش بگفتم کنون تو میدانی . اخسیکتی (از امثال و حکم ). dog collar, the bare قبة اكليركية، طوق لعنق الكلب طوق، قلاده، قلاده سگ
کلمه "قلادة" که به معنی زنجیر یا گردنبند است، در زبان عربی است و در فارسی معمولاً به شکلی دیگر مورد استفاده قرار میگیرد. قواعد فارسی و نگارشی برای استفاده از این کلمه به شرح زیر است:
تلفظ: در زبان فارسی، تلفظ این کلمه ممکن است به صورت "قلاده" باشد.
نحو و صرف: این کلمه در فارسی بهندرت مورد استفاده قرار میگیرد و عمدتاً در متون ادبی و تاریخی به کار میرود.
نقطهگذاری: در استفاده نگارشی، اگر کلمه در وسط جمله باشد، به طور معمول به قواعد نقطهگذاری فارسی پایبند هستید. مثلاً:
"او یک قلاده زیبا به گردن داشت."
جمعسازی: اگر بخواهید این کلمه را جمع ببندید، در فارسی میتوانید از "قلادهها" استفاده کنید.
تلفیق با کلمات دیگر: در ترکیب با کلمات دیگر نیز باید به ساختار و قواعد مربوط به آنها توجه کنید:
"قلاده طلا"
"قلاده نقره"
در نهایت، اگر از تقلید و اقتباس نوشتههای عربی استفاده میکنید، باید به سادگی و روانی متن فارسی توجه کنید تا کلمات عربی به شیوهای مناسب و قابل فهم در متن فارسی بگنجند.