جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کج . [ ک َج ج ] (اِخ ) یوسف بن احمد کج قاضی است . (منتهی الارب ). اريب، پيچيده، خم، خميده، كژ، متمايل، معوج، منحني، مورب، ناراست، ناصاف، ناهموار راست crooked, lopsided, wry, crank, devious, indirect, recurvate, sideling, sinister, snafu, cater-cornered, left-hand, slant, thwart, cater corner, awry, askew, acock, askance, recurve, tilted معوج، ملتو، معقوف، متقوس، منحن، محدب، ملتوية çarpık courbé krumm torcido storto نا درست، چوله، پیچیده، غیر متعادل، بی قرینه، متمایل بیک طرف، یک وری، کنایه امیز، معوج شده، غیر مستقیم، بی راهه، منحرف، گمراه، غیر سر راست، برگشته، دارای راس منحنی، از پهلو، مایل، شیطانی، گمراه کننده، منحوس، بدشگون، فاسد، اریب، دست چپ، واقع در دست چپ، شیب، سرازیری، کجی، خط کج، سطح اریب، چپ چپ، بطور مایل، با گوشهء چشم، یک ور، بطور کج، با چشم حقارت، از گوشهء چشم، با نگاه رشگامیز، از روی سوءظن، کج کردن، برگشته کردن
کلمه "کج" در زبان فارسی به عنوان یک قید و صفت مورد استفاده قرار میگیرد و معانی مختلفی دارد، از جمله "غیر مستقیم"، "ناصحیح"، "غیرهمراستا"، و "منحرف". در نوشتار فارسی، رعایت قواعد نگارشی و دستوری برای استفاده صحیح از این کلمه ضروری است.
قواعد استفاده از "کج":
جایگاه در جمله:
"کج" میتواند به عنوان صفت قبل از اسم یا به عنوان قید در جمله به کار رود.
مثال به عنوان صفت: "این خط کج است."
مثال به عنوان قید: "او کج میرود."
حالت جمع:
در صورتی که "کج" به صورت صفت به کار رود، جمع آن به صورت "کجها" استفاده میشود، اما به صورت قید جمع نمیشود.
مثال: "کجها را اصلاح کنید."
ترکیب با کلمات دیگر:
"کج" میتواند به عنوان بخشی از ترکیبهای دیگر نیز به کار رود.
مثال: "راه کج" یا "قلم کج".
نگارش درست:
حتماً به نگارش صحیح کلمه "کج" توجه کنید و از اشتباهاتی مانند نوشتن "کیج" یا "کجّ" پرهیز کنید.
علامت گذاری:
در جملاتی که "کج" به عنوان قید استفاده میشود، معمولاً نیازی به علامتگذاری خاص نیست، مگر اینکه جمله نیاز به توضیحات بیشتری داشته باشد.
مثالهای بیشتر:
"این درخت کج شده است."
"او کج مینشیند."
"آیا میتوانی این کج را درست کنی؟"
رعایت این نکات کمک میکند تا استفاده از کلمه "کج" در نوشتار فارسی دقیق و صحیح باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
دیوار خانهی ما کمی کج شده است و به تعمیر نیاز دارد.
وقتی باران میبارد، خیابانهای کج شهر آب جمع میشود.
او همیشه کجخلقی میکند وقتی موضوعی را نمیپسندد.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: نا درست، چوله، پیچیده، غیر متعادل، بی قرینه، متمایل بیک طرف، یک وری، کنایه امیز، معوج شده، غیر مستقیم، بی راهه، منحرف، گمراه، غیر سر راست، برگشته، دارای راس منحنی، از پهلو، مایل، شیطانی، گمراه کننده، منحوس، بدشگون، فاسد، اریب، دست چپ، واقع در دست چپ، شیب، سرازیری، کجی، خط کج، سطح اریب، چپ چپ، بطور مایل، با گوشهء چشم، یک ور، بطور کج، با چشم حقارت، از گوشهء چشم، با نگاه رشگامیز، از روی سوءظن، کج کردن، برگشته کردن
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر