جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

[karafs]
celery  |

کرفس

معنی: کرفس . [ ک َ رَ ] (اِ) کلفس . کرسب . کرسف . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) . اجمود. (یادداشت مؤلف ). رستنیی باشد که از آن ترشی سازند یعنی در میان سرکه اندازند و خورند و گویند تخم آن شهوت مردان و زنان را برانگیزاند و از این جهت است که زنانی را که بچه شیر دهند از کرفس خوردن منع کنند. (برهان ) (آنندراج ). رستنی مأکول از طایفه ٔ چتری که از آن خورش سازند و با سرکه مانند کاهو خورند. (ناظم الاطباء). نوعی سبزی که در طعام کنند و از آن خورش خاص پزند. (یادداشت مؤلف ). اقسامی دارد: قسمی جبلی صخری و فطراسالیون است و جبلی غیرصخری را که تخمش شبیه به زیره است و بیخش باریکتر از بستانی و قسم نبطی را کرفس شتوی ومشرقی و کرفس عظم نامند. ساقش مجوف و دراز و نرم و مایل به سرخی و برگش عریض و چتر او مثل سبت و تخمش قریب به شکل قرطم که تخم کافشه باشد و سیاه و مصمت و با عطریه و به فطراسالیون شبیه تر از سایر اقسام و تند و بیخش سفید بزرگ و خوش طعم و در خواص ضعیفتر از بستانی است . کرفس بری را برگ عریض می باشد و هرچه قریب به زمین است ، منحنی به طرف بیرون و با اندک رطوبت چسبنده و تندی اندک و خوشبو و مایل به زردی و ساقش باصلابت و تخمش مستدیر و شبیه به تخم کلم و سیاه و تند وچتر او مانند چتر نبطی و در سنگلاخها و پشته ها می روید. (تحفه ). کوهی و دشتی و بوستانی باشد و بعضی است که اندر آب و بر کنار آب روید. و تخم کرفس کوهی را که بر سنگ روید فطراسالیون گویند و نه [ تخم ] همه کرفسی که کوهی است فطراسالیون باشد، بل آنچه بر سنگ باشد فطراسالیون آن است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). گیاهی است علفی و دوساله از تیره ٔ چتریان به ارتفاع 20 تا 60سانتی متر که در اکثر نقاط خصوصاً در نواحی بحرالرومی (و همچنین ایران ) فراوان است . این گیاه جزء سبزیهای خوراکی است و در اغذیه مصرف می شود. ریشه اش راست و خاکستری قهوه ای و درونش سفیدرنگ است . ساقه اش مایل به رنگ سبز بی کرک است و برگها شفاف و اندکی ضخیم می باشد. گلهایش کوچک و سفید و مایل به زردند. میوه اش کوچک و قهوه ای رنگ و دارای خطوطی سفید است . ریشه و برگ و میوه ٔ این گیاه در تداوی مورد استعمال دارد. برگ گیاه مذکور ضد اسکوربوت و شیره ٔ آن بعنوان مقوی و ضد تب به کار می رود. کرویز. اپیوس . کرفشا. اوداسالیون . سلری . سلدهری . اجمود. (فرهنگ فارسی معین ) :
موبه مو و ذره ذره مکر نفس
می شناسیدند چون گل از کرفس .
مولوی .
- بزرالکرفس ؛ تخم کرفس . (آنندراج ).
- کرفس آبی ؛ یکی از گونه های کرفس است که در کنار مردابها می روید و در تداوی بعنوان مدر و ضد اسکوربوت به کار می رود. کرفس الماء. جرجرالماء. قرةالعین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس الماء شود.
- کرفس الجبل ؛ اورایاسالینوس . اورایاسالینن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرفس و کرفس جبلی شود.
- کرفس الماء ؛ کنگر آبی را گویندکه به عربی قرةالعین خوانند، به ترکی بولاغ اتی و به رومی سیون نامند. (آنندراج ) (انجمن آرا). قرةالعین . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به کرفس آبی شود.
- کرفس بری ؛ کرفس صحرایی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس صحرایی شود.
- کرفس بستانی ؛ رجوع به کرفس شود.
- کرفس بیابانی ؛ کرفس صحرایی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس صحرایی شود.
- کرفس تربی ؛ گونه ای کرفس که در ریشه اش ، مانند چغندر یا ترب مواد غذایی را اندوخته می کند و حجیم می شود و ریشه اش را، مانند ترب و چغندر می خورند. کرفس شلغمی . کرفس لفتی . شلغمی کرویزی . کرفس ریشه . (فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس جبلی ؛ کرفس الجبل . سمرنیون . کرفس کوهی . در کوههای چهارمحال و بختیاری فراوان است و آن را چون بوی افزاری در طعامها کنند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به فطراسالیون و کرفس کوهی شود.
- کرفس دشتی ؛ به فارسی کبیکج است .
- کرفس دیو ؛ پر سیاوشان . (یادداشت مؤلف ).
- کرفس رومی ؛ خراه است که در طبرستان جعفری نامند و برگش مانند کرفس بستانی است . (یادداشت مؤلف ). جعفری .(فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس ریشه ؛ کرفس تربی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس تربی شود.
- کرفس صحرایی ؛ گونه ای کرفس خودرو که در مزارع می روید و در تداوی مصرف می شود. کرفس بری . کرفس بیابانی . سمرینون . خرس گیاه . کرفس وحشی . گونه ای از این گیاه که در کنار مردابها و رودخانه ها می روید به کرفس آبی مشهور است . (فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس صخری ؛ فطراسالیون است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فطراسالیون شود.
- کرفس فرنگی ؛ نوعی کرفس که در زمان ناصرالدین شاه از اروپا به ایران وارد شد و رواج یافت . (المآثر و الاَّثار از فرهنگ فارسی معین ).
- کرفس کوهی ؛ گونه ای کرفس که در دامنه ٔ تپه ها و نواحی کوهستانی می روید و مانند کرفس بیابانی در تداوی بعنوان ضد اسکوربوت مصرف می شود. کرفس جبلی . کرفس الجبل . داغ کرویزی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس جبلی شود.
- کرفس لفتی ؛ کرفس تربی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس تربی شود.
- کرفس وحشی ؛ کرفس صحرایی . رجوع به کرفس صحرایی شود.
|| دوائی است مانند اجواین بوی آن ناخوش و تیز باشد و آن اجمود ولایتی است و از خواص آن یکی این است که کژدم گزیده اگر بخورد فی الحال بمیرد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
زهری است به قهر نفس دادن
کژدم زده را کرفس دادن .
نظامی .
مساز عیش که نامردمی است طبع جهان
مخور کرفس که پرکژدم است بوم و سرا.
خاقانی .
گنده دماغی بنفشه بوی نه کالوخ
گنده دهانی کرفس خای نه کیکیر.
سوزنی .
... ادامه
838 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [معرب، مٲخوذ از سُریانی] ‹کرسب، کرسف› (زیست‌شناسی)
مختصات: (کَ رَ) [ ع . ] (اِ.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 360
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
celery
عربی
كرفس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «کرفس» در زبان فارسی به عنوان یک اسم به کار می‌رود و به نوعی سبزی مربوط می‌شود. برای نوشتن و استفاده از این کلمه در جملات و متون فارسی، باید به چند نکته توجه نمایید:

  1. نوشتار صحیح: کلمه «کرفس» باید به همین صورت نوشته شود و از اشتباهاتی مانند «کرفس» و «کرفس» خودداری کنید.

  2. نوع اسم: «کرفس» یک اسم نکره (غیر خاص) است و از آن در جملات به عنوان یک جزء از جمله یا موضوع می‌توان استفاده کرد. مثلاً: «کرفس یکی از سبزی‌های محبوب است.»

  3. جمع: جمع «کرفس» به صورت «کرفس‌ها» است. برای مثال: «کرفس‌ها را در سالاد بریزید.»

  4. حالت‌های مختلف: این کلمه می‌تواند در حالت‌های مختلف صرف شود، مثلاً: «کرفس را بخورید» (حالت مفعولی)، «کرفس تازه» (حالت وصفی).

  5. استفاده در جملات: به عنوان مثال:

    • کرفس دارای ویتامین‌های بسیاری است.
    • من کرفس را به سوپ اضافه می‌کنم.
  6. نکات نگارشی: در هنگام نوشتن متن، از نقطه‌گذاری صحیح استفاده کنید و در جملات خود دقت کنید که کلمه کرفس به درستی و در مکان مناسب به کار رود.

با رعایت این قواعد می‌توانید به راحتی از کلمه «کرفس» در نوشتار و گفتار فارسی خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. من هر روز صبح یک اسموتی خوشمزه با کرفس و موز درست می‌کنم.
  2. کرفس یکی از سبزیجاتی است که برای سلامتی بسیار مفید است و به خنکی بدن کمک می‌کند.
  3. در سالاد تابستانی، کرفس تازه طعم دلپذیری به ترکیب می‌دهد و آن را زیباتر می‌کند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری