جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

[kaš]
rubber band  |

کش

معنی: کش . [ ک َ ] (ص ) خوش . به معنی خوش و نیک باشد چنانکه گویند کش رفتار و کش گفتار یعنی خوش رفتار و خوش گفتار. (برهان ). به معنی خوب و خوش است و کشی مرادف خوبی است . (آنندراج ) :
کش ، در چمن رسول بخرامم
خوش ، در حرم خدای بگرازم .
سنائی .
به نخجیر شد شاه یک روز کش
هم اوخوش منش بود هم روز خوش .
نظامی .
- کش خرام ؛ خوش خرام . یازان در رفتار. گرازان در رفتار :
آن مرغ کش خرام کدامست در چمن
از عنبرش سراغج و از مشک پیرهن .
شمالی دهستانی (از آنندراج ).
دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین
خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نیکخوی .
منوچهری .
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شخ نورد و راهجوی و سیل برّ و کوهکن .
منوچهری .
تازه رویی چو نوبهار بهشت
کش خرامی چو باد بر سر کشت .
نظامی .
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام .
سعدی .
- کش گفتار ؛ خوش گفتار. خوش سخن . خوش کلام . (ناظم الاطباء). آنکه سخن خوش بگوید. آنکه کلام مورد توجه دیگران بر زبان راند.
|| زیبا :
نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
از این خوشی از این کشی از این در کار زیبایی .
فرخی .
دلم مهربان گشت بر مهربانی
کشی ، دلکشی خوش لبی خوش زبانی .
فرخی .
ما را دهی از طبعخوش حوران خوش ماهان کش
چون داد سالار حبش مر مصطفی را جاریه .
منوچهری .
چون نزد رهی در آیی ای دلبر کش
پیراهن چرب را تو از تن درکش .
سنائی .
|| تهی و خالی . (ناظم الاطباء). || کشی . اهل شهر کش . از مردم شهر کش چنانکه سعدی شیراز، یعنی سعدی شیرازی .
... ادامه
1195 | 0
مترادف: 1- بيغوله، كنج، گوشه 2- بر، پهلو، سينه، كنار 3- آغوش، بغل 4- خوش، نيك، نيكو
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [قدیمی]
مختصات: ( ~ .) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: بن حال
آواشناسی: keS
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 320
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
rubber band
ترکی
lastik bant
فرانسوی
élastique
آلمانی
gummiband
اسپانیایی
banda elástica
ایتالیایی
elastico
عربی
مغيطة | ربطة مطاط , رابط مطاطي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "کش" در زبان فارسی می‌تواند به معانی مختلفی استفاده شود و قواعد نگارشی و نحوی مربوط به آن نیز به سیاق و معنای کلمه وابسته است. در زیر به برخی از نکات و قواعد مربوط به این کلمه اشاره می‌شود:

  1. معانی متعدد:

    • "کش" ممکن است به معنای "کشیدن" باشد (به عنوان فعل).
    • همچنین ممکن است به معنای "کش" به عنوان اسم استفاده شود (مانند "کش میوه" یا "کش روغن").
  2. نحوه‌ی صرف فعل:

    • اگر "کش" به عنوان فعل استفاده شود، باید به تناسب فاعل و زمان، صرف شود:
      • مثال: من می‌کشم، تو می‌کشی، او می‌کشد و...
  3. استفاده در جملات:

    • برای استفاده از "کش" در جملات، باید به ساختار جمله توجه کرد. مثلاً:
      • "او طناب را می‌کشد."
      • "کش چای را روی میز گذاشت."
  4. اضافه و ترکیب:

    • "کش" می‌تواند در ترکیب با کلمات دیگر نیز استفاده شود و به صورت اسم یا فعل مرکب عمل کند. مثلاً:
      • "کشتی" (کش + تی) یا "کشف" (کش + ف).
  5. فاصله‌گذاری و علامت‌گذاری:

    • در نوشتار رسمی، فاصله‌گذاری بین "کش" و کلمات دیگر باید رعایت شود و اگر کلمه‌ای به آن اضافه شود، باید قواعد نگارشی مربوط به آن رعایت شود.
  6. نکات نگارشی:
    • در متن‌های رسمی، بهتر است از زبان ساده و خالی از ابهام استفاده کنید تا مفهوم "کش" به وضوح منتقل شود.

اگر شما سوال خاصی در مورد استفاده از "کش" دارید، می‌توانید آن را بیان کنید تا به طور دقیق‌تر پاسخ دهم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او تصمیم گرفت که یک باند کشی برای حمایت از زانویش استفاده کند.
  2. در حین دویدن، کش کفش‌هایش به طور ناگهانی پاره شد.
  3. هنگام بازی با توپ، بچه‌ها کشی را به دور توپ بستند تا راحت‌تر بتوانند بازی کنند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری