جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کشف . [ ک َ ش َ ] (اِ) لاک پشت . کاسه پشت . سولاخ پا. باخه . سلحفاة. سلحفاد. (یادداشت مؤلف ). سوراخ پا : چون کشف انبوه غوغائی بدید بانگ و ژخ مردمان خشم آورید. رودکی . روی و ریش و گردنش گفتی برای خنده را در بیابان زافه ای ترکیب کردی با کشف . (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). زهره ٔ سلحفات را که اهل خراسان کشف گویند خاصیتی است در این باب . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ابلیس کشف وار درآردبه کشف سر چون میر برآرد بکتف گرز گران را. ابوالفرج رونی . یکی شربت آب خلافت که خورد که نه شد شکمش چو پشت کشف . مسعودسعد. گه مناظره هر فاضلی که سرورتر ز شرم پیش تو سردر شکم کشد چو کشف . عبدالواسع جبلی . زانسان که سرکشد کشف اندر میان سنگ از جود تو نیاز سر اندر عدم کشید. عبدالواسع جبلی . روز حربت چون کشف از بیم جان خویشتن گردد اندرسنگ پنهان اژدهای جان شکر. عبدالواسع جبلی . ای شیر دلی کز فزع تیغ توتنین در کوه بکردار کشف زیر حجر شد. عبدالواسع جبلی . ای از فزغ نیزه ٔ پیچیده چو مارت در کوه خزنده چو کشف زیر حجر مار. عبدالواسع جبلی . به سنان کشف کنی راز دل از سینه ٔ خصم گر بود خصم ترا سینه ٔ سنگین چو کشف . سوزنی . ور ز بی سنگی سر دل خود کشف کند در زمان زیر و زبر سنگ شود همچو کشف . سوزنی . گرشود در سنگ پنهان دشمنت همچون کشف ور شود در خاک متواری حسودت همچو مار. انوری . آن روز خار پشت کنی خصم را به تیر همچون کشف نهاده سر اندر شکم نهان . اثیرالدین اخسیکتی . کشف در پوست میرد لیک افعی پوست بگذارد تو کم ز افعی نیی در پوست چون ماندی بجامانش . خاقانی . دور باش دهنش را چو کشف زاستخوان بیهده خفتان چه کنم . خاقانی . گر چون کشف کشم سر در استخوان سینه سایه نیفتد از من بر چشم هیچ جانور. خاقانی . گرچه کشف چو پسته بود سبز و گوژ پشت حاشا که مثل پسته ٔ خندان شناسمش . خاقانی . آن پسته دیده باشی همچون کشف بصورت آن استخوانش بیرون و آن سبزی اندرون در. خاقانی . بسا سر کز زبان زیر زمین رفت کشف را با بطان فصلی چنین رفت . نظامی . راه روانی که ملایک پیند در ره کشف از کشفی کم نیند. نظامی . در گریبان چون کشف دزدیده سر با لبی خشک از غم تردامنی . کمال الدین اسماعیل . سردرکشیده چون کشف زانست گوهر در صدف کاو را چو آوردی بکف چون ابر بدهی رایگان . سیف اسفرنگ . || برج سرطان را گویند و آن برج چهارم است از جمله ٔ دوازده برج فلکی . (از برهان ) : چو کرد اختر فرخ او نگاه کشف دید طالع خداوند ماه . فردوسی . || کوزه ٔ سرپهن دهان فراخ باشد و آن را یخدان نیز گویند. (از برهان ) (از ناظم لاطباء). 1- انكشاف
2- شهود
3- پيدا كردن، يافتن discovery, detection, finding, intuition, treasure trove, demodulation, overture اكتشاف، المكتشف، ما يكتشف اکتشاف، یابنده، پی بری، ردیابی، بازرسی، بازیابی، بروز، حکم، یافت، افزار، بینش، بصیرت، درک مستقیم، فراست، گنج، خزانه، دفینه، کشف رمز، تحمیل زدایی، پیش در امد، افشاء، اغاز عمل
کلمه "کشف" در زبان فارسی به معنای پیدا کردن، آشکار ساختن یا نمایان کردن چیزی است. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و زبانشناختی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نحوه استفاده: "کشف" به عنوان اسم و همچنین به عنوان فعل (کشف کردن) مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان مثال:
کشف یک عنصر جدید.
او میخواست راز را کشف کند.
تلفظ: این کلمه به صورت "کَشف" تلفظ میشود و باید به این نکته توجه کنید که حروف کوتاه و تنوین به درستی ادا شوند.
ترکیب با دیگر واژهها:
ممکن است "کشف" به همراه پسوندهایی مانند "کشف علمی"، "کشف هنری" و غیره به کار رود.
این کلمه میتواند به عنوان بخشی از ترکیبات دیگر نیز استفاده شود، مانند "کشف و شهود".
قواعد دستوری:
"کشف" یک اسم غیر قابل شمارش است. به همین دلیل، به طور معمول با عبارات "یک کشف" یا "چند کشف" به کار میرود.
در صورت به کار بردن این کلمه به عنوان فعل، باید همراه با فاعل مناسب و زمان قرار گیرد: "او کشف کرد".
قید و صفت: در جملات، میتوانید از صفات و قیدها برای توصیف "کشف" استفاده کنید:
کشف بزرگ، کشف مهم، به طور ناگهانی کشف کرد.
نکات نگارشی:
در نوشتار، حتماً از علامتهای نگارشی مناسب مانند ویرگول و نقطهگذاری درست استفاده شود تا جملات واضح و خوانا باشند.
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "کشف" در نوشتهها و گفتارهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
دانشمندان در یک تحقیق جدید موفق به کشف دارویی برای درمان بیماریهای نادر شدند.
او با کشف یک نقاشی قدیمی در خانهاش، تاریخچه خانوادهاش را به طرز شگفتانگیزی روشن کرد.
کشف سیارهای جدید در دوردستهای کهکشان برای اخترشناسان هیجانانگیز بود.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: اکتشاف، یابنده، پی بری، ردیابی، بازرسی، بازیابی، بروز، حکم، یافت، افزار، بینش، بصیرت، درک مستقیم، فراست، گنج، خزانه، دفینه، کشف رمز، تحمیل زدایی، پیش در امد، افشاء، اغاز عمل