جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

[kafil]
sponsor  |

کفیل

معنی: کفیل . [ ک َ ] (ع ص ، اِ) همتا و مانند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مانند.مثیل . (از اقرب الموارد). || پذیرفتار. (منتهی الارب ) (دهار). ضامن . (از اقرب الموارد). ضامن و پذیرفتار. (ناظم الاطباء). پایندان . زعیم . (مجمل اللغة) (زمخشری ) (دهار) (مهذب الاسماء). پذیرفتار. (زمخشری ). حمیل . حویل . کافل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). متعهد و ذمه دار و ضامن و قبول کننده ٔ کاری برخود.(غیاث ). متعهد و ضامن و پذرفتار و ذمه دار و کسی که کاری قبول کند. (ناظم الاطباء). || آنکه نفقه و کسوه و خوراک و پوشاک کسی را برذمه گیرد و بابیزان و بابیزن نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
همت کفیل تست کفاف از کسان مجوی
دریا سبیل تست نم از ناودان مخواه .
|| (اصطلاح اداری ) کسی که اداره ٔ وزارتخانه یا اداره و یا مؤسسه ای را در غیاب وزیر یا رئیس به عهده گیرد. || در اصطلاح فقه ، کسی که متعهد شود شخصی را که هرگاه حاکم بخواهد او را حاضر کند. (از فرهنگ علوم جعفر سجادی ). و رجوع به کفالت شود.
... ادامه
473 | 0
مترادف: پايندان، تاوان دار، سرپرست، ضامن، ضامن، متعهد، وصي، ولي
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی، جمع: کُفَلاء]
مختصات: (کَ) [ ع . ] (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: kafil
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 140
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
sponsor | acting , guarantor , bondsman , surety , bailsman , bond , warrantor , keeps
ترکی
garantör
فرانسوی
garant
آلمانی
garant
اسپانیایی
garante
ایتالیایی
garante
عربی
رعاية | كفيل , ولي , عراب , مقدم برنامج , نصير , ضمانة , رعى , كفل , بادر , ساند , ضمن , راعي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

در زبان فارسی، کلمه "کفیل" به معنی ضامن یا شخصی است که مسئولیت مالی یا حقوقی چیزی را به عهده می‌گیرد. این کلمه می‌تواند در زمینه‌های مختلفی مثل حقوقی، مالی، یا اجتماعی به کار برود.

قواعد نگارشی مرتبط با کلمه "کفیل":

  1. نحوه نوشتار:

    • کلمه "کفیل" با حرف "ک" شروع می‌شود و نیاز به هیچ علامت نگارشی خاصی ندارد.
  2. استفاده در جملات:

    • هنگام استفاده از این کلمه در جملات، باید توجه کنید که فعل و دیگر اجزای جمله به درستی با آن تطابق داشته باشند.
      • مثال: "او به عنوان کفیل این پروژه انتخاب شد."
  3. نحوه جمع‌بندی:

    • جمع "کفیل" به صورت "کفیل‌ها" نوشته می‌شود.
      • مثال: "کفیل‌ها باید مسئولیت‌های خود را به خوبی انجام دهند."
  4. با پیشوند و پسوند:

    • می‌توان این کلمه را با پیشوندها و پسوندهای مختلف به کار برد، مانند: "کفالت" (عمل کفیل بودن) و "کفیلانه" (به صورت کفیل).
  5. توجه به هم معنای‌ها:
    • در برخی موارد، ممکن است "کفیل" با واژه‌های دیگری مانند "ضامن" هم‌معنا باشد؛ بنابراین، در انتخاب واژه مناسب توجه لازم را داشته باشید.

مثال‌هایی از جمله‌های کاربردی:

  • "کفیل قرارداد باید تمامی شرایط را بررسی کند."
  • "او به عنوان کفیل در این زمینه شناخته می‌شود."
  • "کفیل‌ها باید در برابر تعهدات خود پاسخگو باشند."

با رعایت این قواعد و نکات نگارشی، می‌توانید از کلمه "کفیل" به طور مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. برای اخذ وام، نیاز به یک کفیل معتبر داشتیم که بتواند تضمین بازپرداخت را ارائه دهد.
  2. کفیل من برای شرکت در این پروژه مسئولیت‌های زیادی را بر عهده گرفت و از من حمایت کرد.
  3. در قوانین جدید، شرایط کفیل شدن برای افراد کاهش یافته است و اکنون افراد بیشتری می‌توانند به عنوان کفیل عمل کنند.

واژگان مرتبط: حامی، بانی، سازمان دهنده، التزام دهنده، بازیگری، فعالیت، ایفای نمایش، کاری، جدیت، ضمانت کننده، برده، غلام، اطمینان، وثیقه، گرو، ظن قوی، اوراق قرضه، رابطه، پیوستگی، ضمانت، قید، تعهد کننده

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری