جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کلفت . [ ک ُ ف َ ] (ع اِ) کلفة. سختی . رنج . مشقت . (فرهنگ فارسی معین ). زحمت و رنج و محنت و تصدیع. (ناظم الاطباء). دشواری . رنج . مشقت . ج ، کُلَف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پیش از ملاقات ناصرالدین از کلفت نزول و مباشرت زمین خدمت به حکم ضعف شیخوخت و مراعات کبرسن استعفا خواسته بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 127). او را آنجایگاه بگذاشت و صیانت او از کلفت سفر و مشقت خطر رعایت فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 239). و رجوع به کلفة شود. || تکلیف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || درخواستن چیزی از کسی که او را از آن رنج بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). 1- پيشخدمت، خادمه، مستخدمه
2- رنج، سختي، محنت، مشقت باريك، كم حجم، كم قطر، لطيف، نازك thick, stocky, squatty, burly, heavyset, thick-set, chambermaid, handmaid, housemaid, maidservant, moll, biddy, charwoman, gillie, girl, marchioness, trull, waitress, woman, tire-woman سميك، كثيف، غليظ، كث، غبي، الغليظ، الجزء الأكثف، في قطع سميكة yağ graisse fett gordo grasso ضخیم، غلیظ، انبوه، ستبر، سفت، قوی، کوتاه، خشن، چارشانه، زبر و خشن، تنومند، گره دار، کلفت و کوتاه، چهارشانه، زمخت، جامد، سخته، قطور، پر پشت، تنگ، تنگ هم، خدمتکار، خادمه، پیشخدمت زن، خدمتگزار، مستخدمه، فاحشه، زن جوان، معشوقه دزد مسلح، متصدی نظافت خانه، زغال فروش، ملازم، خادم، نوکر یکی از روسای کوهستانی، دختر، دختربچه، دوشیزه، معشوقه، نوعی گلابی، زوجه مارکی، دختر جوان، زن، بانو، مؤنث، جنس زن، زنانگی، مشاطه
سميك|كثيف , غليظ , كث , غبي , الغليظ , الجزء الأكثف , في قطع سميكة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه «کلفت» در فارسی به معنای ضخیم، بزرگ یا سنگین است و میتواند در زمینههای مختلف به کار رود. در زیر چند نکته درباره استفاده و قواعد نگارشی مربوط به این کلمه آوردهشده است:
معنی و کاربرد: کلمه «کلفت» بهعنوان صفت در توصیف اشیاء (مثل کلفت بودن یک طناب یا کتاب) یا افراد (مثل کلفت بودن یک شخص) به کار میرود. لذا استفاده از این کلمه بستگی به زمینه دارد.
نحوه نوشتار: بهعنوان یک کلمه فارسی، «کلفت» باید با حروف فارسی نوشته شود و از خط فارقالتحریر فارسی پیروی کند.
قافیه و وزن: در شعر فارسی، کلمه «کلفت» به لحاظ قافیه میتواند با کلمات هم-endingهایی چون «لطفت» یا «زفت» همقافیه باشد.
استفاده در محاورات و نوشتهها: در متون رسمی و غیررسمی، باید توجه داشت که چگونه این کلمه به کار میرود و آیا مناسب است یا خیر. کلمات مشابه ممکن است بیشتر از آن استفاده شوند که متناسب با زمینه بحث باشند.
ایجاد افعال و اسمها: میتوان با افزودن پسوندهای مختلف، واژههای جدید از «کلفت» ساخت. بهعنوانمثال: کلفتی (اسم) به معنای صفت کلفت بودن، یا کلفت کردن (فعل) به معنای تبدیل کردن چیزی به کلفت.
قواعد دستوری: در جملهسازی با این کلمه، باید به جنس و تعداد اسمهایی که توصیف میشوند، توجه کرد. بهعنوان مثال:
این طناب کلفت است. (مؤنث)
این چوبها کلفت هستند. (جمع)
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «کلفت» بهدرستی در نوشتار و محاورههای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
کلفتهایی که در خانه کار میکنند، معمولاً وظایف مختلفی را بر عهده دارند.
با توجه به قیمتها و شرایط اقتصادی، بسیاری از خانوادهها از استخدام کلفت صرفنظر کردهاند.
کلفتها در فرهنگهای مختلف معانی و نقشهای متفاوتی دارند و گاهی به عنوان نماد خدمتگزاری شناخته میشوند.