جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کلی . [ ک ُل ْ لی ] (ص نسبی ) عمومی و هر چیز که عمومیت داشته باشد و شامل همه گردد. (ناظم الاطباء). منسوب به کل ، هر چیز که عمومیت داشته باشد. (فرهنگ فارسی معین ) : و حکمت چیزهای کلی را معلوم کند. (مصنفات باباافضل ، از فرهنگ فارسی معین ). || تام . تمام . کامل . (فرهنگ فارسی معین ) : خواب مرگی است جزوی و مرگ خوابی کلی . (قابوسنامه ). صاحبقران عالم هرگز قران به حکم با طالع سعادت کلی قرین شده ست . مسعودسعد. علاجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود و بدان از یک علت مثلاًایمنی کلی حاصل تواند آمد. (کلیله و دمنه ). و از هوای زنان اعراض کلی کردم . (کلیله و دمنه ). طبع شعراء عرب از آن نفرت کلی نمود. (المعجم ). که فساد کلی در ملک و دین راه یابد. (مجالس سعدی ). - خسوف کلی ؛ مقابل خسوف جزئی . خسوف کل و تمام . || در اضافه به کلمه ٔ دیگر، همگی . کلیه ٔ. (از فرهنگ فارسی معین ) : در جمله مرا مقرر شد که مقدمه ٔ همه ٔ بلاها و پیش آهنگ همه ٔ آفتها طمع است و کلی رنج و تبعت عالم بدان بی نهایت است . (کلیله و دمنه چ مینوی ص 177، از فرهنگ فارسی معین ). || دراصطلاح فلسفه و منطق ، آن است که مفهوم او از شرکت ابا نکند. (از غیاث ) (از آنندراج ). هر مفهومی که مشترک باشد بین کثیرین ، مانند جانور و درخت و آدمی و مانند آن . لفظ کلی همان لفظ مشترک معنوی است . مقابل جزئی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لفظ چون بر معنی خوددلالت کند و مفهوم آن اقتضاء منع شرکت نکند، آن را کلی خوانند، مانند مردم و آفتاب و عنقا. چه مفهوم این سه لفظ با آنکه اول بر اشخاص بسیار واقع است در وجود و دوم بیش از بر یک شخص موجود واقع نیست و سوم بر هیچ شخص موجود واقع نیست ؛ اقتضاء منع شرکت نمی کند و از این سبب در توهم ، فرض اشخاص بسیار از هر یکی ممکن است ، بل اگر معنی لفظ دوم و سوم در وجود بر اشخاص بسیار نمی تواند افتاد، آن منع نه از جهت مجرد مفهوم لفظ است ، بل از سبب خارجی لفظ است . (اساس الاقتباس ص 17). مفهومی است ذهنی که عنوان برای افراد و انواع زیادی است و وصف اضافیی است که عارض بر ماهیات می شود و تمام این ماهیات را این صفت هست ، و موقعی این صفت از قوت به فعل می آید که افراد آن حادث شوند. این نوع کلی را که عبارت از مجرد مفهوم و وصف اشتراک بین کثیرین است کلی منطقی گویند. و گاه معروض این وصف را از کلی می خواهند و آن کلی طبیعی است ، و گاه مجموع عارض ومعروض ، وصف و موصوف را می خواهند و آن کلی عقلی است و بالاخره مراد از کلی طبیعی ماهیت بلاشرط است ، و از این جهت گویند کلی طبیعی یعنی ماهیت من حیث هی موجود نیست بلکه موجود بالعرض است زیرا حاکی از وجود است . و بدیهی است که کلی منطقی که مجرد وصف و موصوف است در خارج موجود نخواهد بود. (فرهنگ علوم عقلی ، تألیف سید جعفر سجادی ) : در عقل واجب است یکی کلی این نفسهای خرده ٔ اجزا را. ناصرخسرو. - قضیه ٔ کلی ؛ رجوع به قضیه و قضیه ٔ کلیه شود. - کلی اضافی ؛ در اصطلاح منطق ، هر لفظی که معنی او خاص تر بود از معنی لفظی دیگر عام ، و اگرچه کلی باشد، آن را به اضافه با او جزوی خوانند چنانک انسان به اضافه با حیوان و حیوان به اضافه با او کلی باشد، و وقوع لفظ جزوی بر این دومعنی به اشتراک است ، چه یکی به حسب اضافت با غیر است و دیگری بی اعتبار اضافت ، پس کلی نیز در این دو موضوع به اشتراک بر این دو معنی افتد، چه مقابل هر دو مختلف است در معنی ، هر چند این دو معنی متلازمند. (اساس الاقتباس ص 17). - کلی ذاتی ؛ در اصطلاح منطق ، مقول بود در جواب ای شی ٔ هو (آن چه چیز است ؟) و آن ذاتی خاص بود که امتیاز به او حاصل شود و آن را فصل خوانند، مانند ناطق انسان را. پس کلی ذاتی یا جنس بود یا نوع یا فصل ،چه اگر تمام ماهیت بود نوع بود و اگر جزو ماهیت بودو مشترک بود جنس بود، و اگر جزو ممیز بود فصل بود. (اساس الاقتباس ص 28). - کلی طبیعی ؛ در اصطلاح منطق ، چیزهایی که به این صفت (قابل وقوع شرکت ) موصوف تواند بود از اعیان موجودات ، مانند انسان و سواد (سیاهی ) و غیر آن ، چه ماهیتهای انسان و سواد و غیر آن هم شایستگی آن دارند که با قبول شرکت مقارن شوند تا انسان و سواد کلی باشند و هم شایستگی آن که با منع شرکت مقارن شوند مانند این انسان ، و این سواد، تا انسان و سواد جزوی باشند. پس این ماهیات را که محل این تقابل باشند کلی طبیعی خوانند. (اساس الاقتباس ص 20). - کلی عرضی . در اصطلاح منطق ، کلی عرضی یا خاص بود به یک نوع مانند ضحاک و کاتب انسان را، یا شامل بود زیادت از یک نوع را، مانند متحرک انسان را، و اول را خاصه خوانند، و دویم را عرض عام ، و بهری هم خاصه را عرض خاص خوانند و بهری هم خاصه را فصل عرضی خوانند. (اساس الاقتباس ص 28). - کلی عقلی . در اصطلاح منطق ، آنچه مرکب باشد از کلی منطقی و کلی طبیعی یعنی اعیان موجودات از آن روی که قابل شرکت باشند و مقول بر کثیر، آن را کلی عقلی خوانند. (اساس الاقتباس ص 20). - کلی منطقی ؛ در اصطلاح منطق ، آنچه قابل وقوع شرکت باشد، آن را کلی منطقی خوانند. (اساس الاقتباس ص 20). - نفس کلی ؛ رجوع به همین کلمه شود. || (ق ) تماماً. بالتمام . بتمام . کاملاً. کلاً : چون وزیر آن مکر را برشه شمرد از دلش اندیشه را کلی ببرد. مولوی . - بکلی ؛ یکباره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - بطور کلی ؛ تماماً. بالتمام . بتمام . کاملاً. || خیلی . بسیار. مقدار زیاد.(فرهنگ فارسی معین ). 1- بسيار، خيلي، زياد
2- عام، عمومي، همگاني، همگاني جزيي general, total, universal, generic, generalized, material, totality, kelly عام، شامل، سائد، كلي، شائع، فكرة عامة، لواء etraflı dans l'ensemble gesamt en general complessivamente عمومی، همگانی، جامع، معمولی، مجموع، کل، کامل، تام، مطلق، جهانی، فراگیر، نوعی، جنسی، وابسته به تیره، تعمیم یافته، مادی، جسمانی، اساسی، اصولی، جسمی، کلیت، تمامیت، مقدار کلی
general|total , universal , generic , generalized , material , totality , kelly
ترکی
etraflı
فرانسوی
dans l'ensemble
آلمانی
gesamt
اسپانیایی
en general
ایتالیایی
complessivamente
عربی
عام|شامل , سائد , كلي , شائع , فكرة عامة , لواء
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "کلی" در زبان فارسی به معنای عمومی، عام یا کلی است و بسته به سیاق جملات میتواند به اشکال مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. برای نوشتن و استفاده درست از این کلمه، موارد زیر را در نظر داشته باشید:
معنی و کاربرد: "کلی" به معنای عمومی و عمومینگر است و معمولاً در معانی مانند "کلیات"، "نکات کلی" و غیره به کار میرود.
نحو: "کلی" عموماً به عنوان یک صفت به کار میرود و میتواند توصیفگر اسمهای مختلف باشد. به عنوان مثال: «موضوع کلی بحث»، «مفاهیم کلی».
نوشتار و املای صحیح: املای "کلی" به این صورت درست است و همواره باید به همین شکل نوشته شود.
ترکیبها: "کلی" میتواند با واژههای دیگر ترکیب شود. برخی ترکیبهای رایج شامل "کلی" به عنوان پیشوند در عبارات مانند "کلیات"، "کلیشه"، "کلینگر" و غیره است.
نحوه استفاده: در جملات، "کلی" باید به گونهای استفاده شود که مفهوم کلیتری را منتقل کند. مثلاً: «بررسی کلی این موضوع لازم است.»
شکل جمع: در برخی موارد، "کلی" میتواند به صورت "کلیات" به کار رود که به اشیاء یا مفاهیم کلی نیز اشاره دارد.
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "کلی" به درستی و به شکل مؤثری در نوشتههای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
من امروز کلی کتاب جدید خریدم و قصد دارم در تعطیلات مطالعه کنم.
در این جشن، کلی دوست و آشنا جمع شدهاند و محیط بسیار شادی حاکم است.
او کلی وقت گذاشت تا پروژهاش را کامل کند و در نهایت نتیجهی فوقالعادهای گرفت.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر