جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کمان کش . [ ک َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کماندار و تیرانداز. (ناظم الاطباء). کمان کشنده . کسی که کمان را بکشد و به کار برد. (فرهنگ فارسی معین ) : گر حور زره پوش بود ماه کمان کش گر سرو غزل گوی بود کبک قدح خوار. رودکی . ز لشکر کمان کش نبودی چواوی نه از نامداران چو او جنگجوی . فردوسی . کمان کش است بتم با دو گونه تیر بر او وز آن دو گونه همی دل خلد به صلح و به جنگ . فرخی . پای گریز نیست که گردون کمان کش است جای فراغ نیست که گیتی مشوش است . خاقانی . کله کج کرده می آیی قبای فستقی در بر کمان کش چشم بادامت چو ترکی کز کمین خیزد. خاقانی . من رستم کمان کشم اندرکمین شب خوش باد خواب غفلت افراسیابشان . خاقانی . به دیدن همایون به بالا بلند به ابرو کمان کش به گیسو کمند. نظامی . آن پنجه ٔ کمانکش و انگشت خوشنویس هر بندی اوفتاده به جایی و مفصلی . سعدی . گر غالیه خوشبو شد در گیسوی او پیچید ور وسمه کمان کش گشت در ابروی او پیوست . حافظ. از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار کان جادوی کمان کش بر عزم غارت آمد. حافظ. خراش سینه ٔ نخجیر دل بدرد آورد کمان کشان همه مغرور ساقی شست اند. رضی دانش (از آنندراج ). - کمان کشان قضا ؛ تیراندازان سرنوشت . کمانداران قدر. به کنایه آنان که مُقَدِّر سرنوشت بشر هستند : از کمین کمان کشان قضا در حصاررضا گریخته ام . خاقانی . - کمان کش کردن مشت ؛ مشت را تا بناگوش عقب بردن چنانکه هنگام کشیدن کمان وانداختن تیر : کمانکش کرد مشتی تا بناگوش چنان بر شیر زد کز شیر شد هوش نظامی . - ابروی کمان کش ؛ ابروی مانند کمان . (ناظم الاطباء). archer, bowman, a bow رام، رامي السهام، آرتشر کماندار، تیرانداز، کمانگیر، قوس
کلمه "کمانکش" ترکیبی از دو بخش "کمان" و "کش" است. در نگارش این کلمه، رعایت چند نکته مهم است:
نوشتن بصورت ترکیبی: باید کمان و کش بهصورت ترکیب نوشته شوند و بین آنها از ویرگول یا فاصله استفاده نشود. بنابراین درست نوشتن آن به صورت "کمانکش" (با حرف لای) است.
کاربرد: "کمانکش" به معنای فردی است که کمان را میکشد و میتوان از آن در متون ادبی، تاریخی یا ورزشی استفاده کرد.
نکات نگارشی:
در متون رسمی بهتر است از کلمه کامل (کمانکش) استفاده کنید.
در متون غیررسمی ممکن است شکلهای غیررسمی و محاورهای نیز رایج باشد.
نکات مربوط به نگارش دیگر: اگر بخواهید کلمه را در جمله قرار دهید، باید از قواعد نگارشی دیگر مانند نقطهگذاری و ساختار جملات نیز پیروی کنید. همچنین، توجه به قواعد زبان فارسی در استفاده از جملات و شیوه نگارش کلی است.
اگر سوال خاص دیگری در مورد این کلمه یا سایر قواعد فارسی دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
کمانکشهای ماهر در مسابقات ورزشی، همیشه با تمرینات مستمر تکنیکهای خود را بهبود میبخشند.
در جنگل، کمانکش توانست با دقت و تکرار، هدف مورد نظر خود را نشانهگیری کند.
کمانکشها نه تنها به تیراندازی میپردازند، بلکه با استفاده از کمان به عنوان یک هنر باستانی به پیشرفت فرهنگ و ورزش هم کمک میکنند.