جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کن . [ ک َ ] (نف مرخم ) (ماده ٔ مضارع از «کندن ») کننده و از بیخ برآرنده و همیشه بطور ترکیب استعمال می شود مانند کوه کن یعنی کننده ٔکوه و کسی که سنگ از کوه می کند و بیخ کن یعنی از ریشه برآرنده . (ناظم الاطباء). این کلمه در ترکیب با کلمات دیگر غالباً نعت فاعلی سازد چون : بنیان کن . چاه کن .خارکن . خانه کن . قبرکن . کان کن . کوه کن . گورکن و جز اینها که در این حالت کن به معنی کننده و برآورنده است . || (ن مف مرخم ) گاه نعت مفعولی سازد چون :بنه کن (کوچ با همه ٔ کسان ، بنه کنده ). جاکن (جاکن شدن دل ، از جا کنده شدن دل ). ریشه کن (ریشه کن شدن گیاه ،از ریشه برآورده شدن آن ) و غیره . || گاه اسم مکان برای وقوع فعلی سازد چون : جامه کن ، رخت کن (هر دو به معنی بینه ٔ حمام ). کفش کن (محل کندن کفش در بقاع متبرکه ). و رجوع به همین ترکیبها شود. || (مزید مؤخر امکنه ) در: دجاکن . خرکن . جرواتکن . خدیمنکن . آب کن . رسکن . ورکن . ماشتکن . کاشکن ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). relocate, char, do, gig, kick in, perform, ramble, have, joint, rest نقل، رحيل، تحويل، رحل الى مكان جديد، نقل الى مكان جديد، أقام في مكان أخر، حول، انتقال yapmak faire tun hacer fare کردن، تبدیل به زغال کردن، انجام دادن، نیمسوز شدن، نیم سوز کردن، عمل کردن، کفایت کردن، بدرد خوردن، با زوبین ماهی گرفتن، نیزهماهی گیری، سیخ زدن، خوابدارکردن، مشارکت کردن در، سهم دادن در، دارفانی را وداع گفتن، اجرا کردن، بجا آوردن، نمایش دادن، بازی کردن، پرسه زدن، داشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، بند بند کردن، استراحت کردن، راحت کردن، اسودن، ارمیدن، تکیه دادن، متکی بودن به
relocate|char , do , gig , kick in , perform , ramble , have , joint , rest
ترکی
yapmak
فرانسوی
faire
آلمانی
tun
اسپانیایی
hacer
ایتالیایی
fare
عربی
نقل|رحيل , تحويل , رحل الى مكان جديد , نقل الى مكان جديد , أقام في مكان أخر , حول , انتقال
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "کن" یکی از فعلهای امر در زبان فارسی است که به معنای انجام یک عمل به کار میرود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات مرتبط با استفاده از این کلمه در نگارش فارسی اشاره میکنم:
فعل امر: "کن" به عنوان فعل امر به کار میرود و به شخصی که با او صحبت میشود، دستور انجام کاری را میدهد. مانند: "برو و کارهایت را کن."
توجه به مخاطب: این کلمه به طور مستقیم با مخاطب استفاده میشود و در نوشتارهای غیررسمی و محاورهای رایجتر است. در نوشتار رسمیتر، ممکن است عباراتی مانند "لطفاً انجام دهید" استفاده شود.
استفاده در ترکیبات: "کن" میتواند در ترکیب با دیگر کلمات قرار بگیرد تا معانی متفاوتی ایجاد کند. به عنوان مثال:
"بخور" (برای خوردن)
"ببین" (برای دیدن)
"فکر کن" (برای اندیشیدن)
صرف فعل در زمانهای مختلف: "کن" در زمان حال به کار میرود و در زمانهای گذشته یا آینده صرفهای متفاوتی دارد. برای مثال:
"کردی" (گذشته)
"خواهی کرد" (آینده)
روابط معنایی: در جملههایی که "کن" به کار میرود، اهمیت دقت در انتخاب کلمهها و ساختار جمله وجود دارد تا منظور دقیقاً منتقل شود.
معنای ضمنی: استفاده از "کن" میتواند بار معنایی خاصی داشته باشد. مثلاً ممکن است در بعضی موارد به معنای "اقدام کن" یا "توجه داشته باش" باشد.
با رعایت این نکات، میتوان به شکل بهتری از کلمه "کن" در نگارش فارسی استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
امروز تصمیم دارم یک پروژه جدید را کن که تاثیر مثبتی بر محیط زیست بگذارد.
او همیشه سعی میکند به بهترین نحو کارهایش را کن و از اشتباهاتش درس بگیرد.
برای بهبود عملکرد تیم، نیاز است که همه اعضا به صورت هماهنگ عمل کن.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: کردن، تبدیل به زغال کردن، انجام دادن، نیمسوز شدن، نیم سوز کردن، عمل کردن، کفایت کردن، بدرد خوردن، با زوبین ماهی گرفتن، نیزهماهی گیری، سیخ زدن، خوابدارکردن، مشارکت کردن در، سهم دادن در، دارفانی را وداع گفتن، اجرا کردن، بجا آوردن، نمایش دادن، بازی کردن، پرسه زدن، داشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، بند بند کردن، استراحت کردن، راحت کردن، اسودن، ارمیدن، تکیه دادن، متکی بودن به