جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کنار. [ ک ُ / ک ُن ْ نا ] (اِ) میوه ای باشد سرخ شبیه به عناب لیکن از عناب بزرگتر است و در هندوستان بسیار می باشد و شیرین و نازک می شود و به عربی آن را سدر می گویند و به هندی بیر خوانند. (برهان ). بار درخت سدر فارسی است . (منتهی الارب ). درختی است از تیره ٔ عنابها که برگهای آن را به جای صابون به کار می برند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 230). ثمره ای است خوش مزه به هند آن را بیر گویند. (غیاث ). نام میوه ای است سرخ رنگ از قبیل عناب و آن را می خورند و به برگ آن درخت ، موی می شویند و آن را سدر گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). اسم سدر است که به هندی بیر نامند. (فهرست مخزن الادویه ). نبق . (دهار) (قاموس ). نبق . نبقة. (دستور اللغة). غشو. ثمرالسدر. (اقرب الموارد). میوه ٔ درخت سدر. (ناظم الاطباء). عتود. سدر. شجرالنبق . سدرة. سنجد گرجی . نبقه . بیر. گونه ای از ارجنگ . این نام را در اطراف خلیج فارس به زیزیفوس سپیناخریستی دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی است از تیره ٔ عنابها که غالباً به صورت درختچه می باشد و ارتفاعش بین یک تایک و نیم گز است شاخه هایش بی کرک و برگهایش کوچک و بیضوی و نوک تیزند و گلهائی به رنگ آبی دارد. میوه اش به اندازه ٔ یک گوجه ٔ کوچک و دارای میان بر خوراکی مطبوع و مأکول است . از تخم میان بر میوه ٔ این گیاه تحت اثر آب نوعی شراب تهیه می گردد. برگهای کوبیده ٔ آن به نام «سدر» در استحمام مصرف می شود. گیاه مزبور در جنوب ایران (نواحی کازرون ) به فراوانی می روید. سدر. منبل دارو. سنجد گرجی . شجرالنبق . (فرهنگ فارسی معین ). سدر next, away, apart, bank, edge, margin, lotus, brink, verge, limit, lotos, abutment, brim, lip, marge, rand, recess, list, besides, by, next to the التالي، تالي، أقرب، تال، بعد، بعد ذلك مباشرة، ثم بعد ذلك، في المرة الثانية yanında à côté de la neben dem al lado de accanto al بعد، دیگر، اینده، مجاور، پهلویی، رفته، دور افتاده، یکسو، فاصلهدار، جدا، بانک، ساحل، لب، ضرابخانه، سیل گیر، لبه، کناره، مرز، ضلع، تیزی، حاشیه، تفاوت، حد، بودجه احتیاطی، درخت سدر، درخت کنار، یکجور نیلوفر ابی، طره، نزدیکی، حدود، اندازه، پایان، وسعت، مجاورت، زمین همسایه، زمین سر حدی، طرف، بیان، برامدگی لبه طبقات سنگ، نوار، تنفس، فترت، گوشه، عقب نشینی، دوره فترت، فهرست، سیاهه، جدول، شیار، صورت، در کنار، بعلاوه، وانگهی، گذشته از این، باضافه، پیرامون، از نزدیک، از پهلو، درجه دوم