جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: کنی . [ ک َ نی ی ] (ع ص ، اِ) هم کنیت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هم کنیت . ج ، اکنیاء. (مهذب الاسماء). یقال : فلان کنی فلان ؛ فلان هم کنیه ٔ فلان است یعنی کنیه ٔ هر دو یکی است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). relocate, char, do, gig, kick in, perform, ramble, have, joint, rest, kennedy نقل، رحيل، تحويل، رحل الى مكان جديد، نقل الى مكان جديد، أقام في مكان أخر، حول، انتقال کردن، تبدیل به زغال کردن، انجام دادن، نیمسوز شدن، نیم سوز کردن، عمل کردن، کفایت کردن، بدرد خوردن، با زوبین ماهی گرفتن، نیزهماهی گیری، سیخ زدن، خوابدارکردن، مشارکت کردن در، سهم دادن در، دارفانی را وداع گفتن، اجرا کردن، بجا آوردن، نمایش دادن، بازی کردن، پرسه زدن، داشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، بند بند کردن، استراحت کردن، راحت کردن، اسودن، ارمیدن، تکیه دادن، متکی بودن به
relocate|char , do , gig , kick in , perform , ramble , have , joint , rest , kennedy
عربی
نقل|رحيل , تحويل , رحل الى مكان جديد , نقل الى مكان جديد , أقام في مكان أخر , حول , انتقال
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "کنی" که از فعل "کردن" مشتق شده است، در زبان فارسی به معنای انجام دادن یا ساختن است. در زیر به چند نکته قواعدی و نگارشی درباره این کلمه اشاره میشود:
صرف و تصریف:
"کنی" فرم دوم شخص مفرد حال است، و در جملاتی که موضوع شخصی در حال صحبت (تو) است، به کار میرود.
مثال: تو این کار را کنی، نتیجه خوبی میگیری.
مصدر و مفهوم:
"کنی" در واقع به معنی "انجام دادن" است و میتواند با فعلها، اسمها و صفتها ترکیب شود.
مثال: اگر خواستهات را کنی، به نتیجه میرسی.
استفاده در جملات شرطی:
این کلمه معمولاً در جملات شرطی نیز استفاده میشود.
مثال: اگر سخت کار کنی، موفق میشوی.
نگارش و جملهبندی:
در نگارش، باید به ساختار جمله و نوع جمله توجه داشت تا "کنی" به درستی در محل مناسب خود قرار گیرد.
مثال: اگر تو تمرین کنی، در امتحان موفق خواهی بود.
توجه به نکتۀ نحوی:
"کنی" باید با فاعل مناسب همخوانی داشته باشد و در جملاتی که فاعل آن مشخص نیست، به طور ضمنی اشاره به "تو" دارد.
این نکات میتواند به بهبود نگارش و استفاده صحیح از کلمه "کنی" کمک کند. اگر سوال بیشتری دارید یا نکات خاصتری مدنظر است، خوشحال میشوم که کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
اگر به خوبی درس بخوانی، میتوانی در امتحانات نمرههای عالی بگیری.
هر وقت که بخواهی، میتوانی به من پیام بدهی و سوالاتت را بپرسی.
تو باید تلاش کنی تا به هدفت برسی و به آرزوهایت نزدیکتر شوی.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: کردن، تبدیل به زغال کردن، انجام دادن، نیمسوز شدن، نیم سوز کردن، عمل کردن، کفایت کردن، بدرد خوردن، با زوبین ماهی گرفتن، نیزهماهی گیری، سیخ زدن، خوابدارکردن، مشارکت کردن در، سهم دادن در، دارفانی را وداع گفتن، اجرا کردن، بجا آوردن، نمایش دادن، بازی کردن، پرسه زدن، داشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، بند بند کردن، استراحت کردن، راحت کردن، اسودن، ارمیدن، تکیه دادن، متکی بودن به
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر