جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

[kahf]
claim  |

کهف

معنی: کهف . [ ک َ ] (ع اِ) سمج و غار کوه فراخ ، شبیه خانه ٔ زمین کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مانند خانه است کنده شده در کوه ، جز آنکه کهف فراخ است و کوچک را غار گویند. ج ، کهوف . (از اقرب الموارد). شکاف در کوه . (ترجمان القرآن جرجانی ). غار یا مغاره ٔ بزرگ . غاری فراخ به کوه . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اِذ اوی الفتیة الی الکهف فقالوا ربنا آتنا من لدنک رحمة و هیّی ٔ لنا من امرنا رشداً. (قرآن 10/18). فضربنا علی آذانهم فی الکهف سنین عدداً. (قرآن 11/18).
در کهف نیاز شیرمردان
جان راسگ آستان ببینم .
خاقانی .
هفت مردان که منم هشتم ایشان به وفا
کهفشان خانه ٔ احزان به خراسان یابم .
خاقانی .
سگ بیدار کهف را در خواب
همبر شیر غاب دیدستند.
خاقانی .
آفتاب لطف حق بر هرچه تافت
از سگ و از اسب فر کهف یافت .
مولوی .
کهف اندر کژ مخسب ای محتلم
آنچه داری وانما و فاستقم .
مولوی .
- اصحاب الکهف ؛ از اهل رومند بر دین مسیح ، و به روایت ابن قتیبه قبل از مسیح بودند و گویند این غار هم در ارض روم است ، و در اسامی ایشان اختلاف بسیار گفته اند... (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به اصحاب کهف شود.
- سگ اصحاب کهف ؛ سگی که همراه اصحاب کهف بود و بر در کهف پاسداری می کرد :
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد.
سعدی (گلستان ).
- سگ کهف ؛ رجوع به ترکیب قبل شود :
چون از آن خوان لقمه ای خواهم چشید
بر سگ کهف استخوان خواهم فشاند.
خاقانی .
- کهف شیرمردان ؛ کنایه از غار اصحاب کهف :
بر در کهف شیرمردان باش
کرده چون سگ بر آستان خلوت .
خاقانی .
- هفت مردان کهف ؛ اصحاب کهف :
من آن هشتم هفت مردان کهفم
که از سرنوشت جفا می گریزم .
خاقانی .
رجوع به هفت مردان و اصحاب کهف شود. || پناه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پناه و ملجاء. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). ملجاء. (ازاقرب الموارد). پناهگاه . ملجاء. مأوی . ملاذ. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
مغان را خرابات کهف صفا دان
در این کهف بهر صفا می گریزم .
خاقانی .
گفتم بدیدی آخر، رایات کهف امت
وآن مهد جان مهدی ، چتر فلک ظلالش .
خاقانی .
حرز امت سپاهدار عجم
کهف ملت نگاهبان ملوک .
خاقانی .
بود امیری خوشدلی می باره ای
کهف هر مخمور و هر بیچاره ای .
مولوی .
گفتم ای یار توانگران دخل مسکینانند و ذخیره ٔ گوشه نشینان و مقصد زائران و کهف مسافران . (گلستان ).
- فلان کهف ؛ فلان ملجاء و پناه . (ناظم الاطباء).
- کهف الاسلام ؛پناه اسلام : کهف الاسلام و المسلمین . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298).
- کهف الانام ؛ پناهگاه مردمان . ملجاء مردم . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کهف الراجین ؛ پناهگاه نیازمندان . (ناظم الاطباء). پناهگاه امیدواران .
- کهف الفقرا ؛ پناهگاه فقیران . ملجاء نیازمندان و مسکینان : عالم عادل مؤید مظفر منصور، ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت ، کهف الفقراء، ملاذالغربا، مربی الفضلاء. (گلستان ).
- کهف القوم ؛ مهتر و معتمد ایشان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- کهف النصاری ؛ پناه مسیحیان . پناهگاه امت عیسی . ملجاء عیسویان :
یمین عیسی و فخرالحواری
امین مریم و کهف النصاری .
خاقانی .
- کهف امان ؛ پناهگاه امان . محل امان :
حلم او چون کوه و اندر کوه او کهف امان
طبع او چون بحر و اندر بحر او درّ فطن .
منوچهری .
خدایگان صدور زمانه کهف امان
پناه ملت اسلام و شمس دولت و دین .
سعدی .
سایه ٔ کردگار، پرتو لطف پروردگار، ذخر زمان و کهف امان ... (گلستان ).
... ادامه
1442 | 0
مترادف: زاغه، شكاف، شكفت، غار، مغاره
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی، جمع: کهوف]
مختصات: (کَ) [ ع . ] (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم خاص مکان
آواشناسی: kahaf
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 105
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
claim
ترکی
mağara
فرانسوی
la cave
آلمانی
die höhle
اسپانیایی
la cueva
ایتالیایی
la grotta
عربی
مطالبة | ادعاء , دعوى , شكوى , مطالبة ب , حق المطالبة بالشىء , تطلب , دعا , طاقي , استحق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "کهف" در زبان فارسی به معنای غار و مکان طبیعی است که معمولاً دارای روشنایی کم و مکان‌های پنهانی است. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه، چندین قاعده نگارشی و نکته قواعدی وجود دارد:

  1. نحوه نوشتار: کلمه "کهف" به صورت درست و با حروف فارسی نوشته می‌شود و باید به همین شکل به کار رود.

  2. مفرد و جمع: "کهف" به عنوان اسم مفرد به کار می‌رود. جمع آن "کهف‌ها" است. به عنوان مثال: "در این کهف‌ها آثار تاریخی زیادی یافت شده است."

  3. قید زمان و مکان: می‌توان از این کلمه در جملات مختلف استفاده کرد و آن را با قیدهای زمان و مکان همراه کرد. مثل: "ما دیروز به کهف رفتیم."

  4. تلفظ: تلفظ "کهف" به صورت "kehf" است و باید به این نکته توجه کرد که این کلمه به همزه (ء) ختم نمی‌شود.

  5. استفاده در ادبیات: "کهف" می‌تواند در متون ادبی و شعر نیز به کار رود. به عنوان مثال: در شعر حافظ یا سعدی ممکن است به این مفهوم اشاره شود.

  6. مقایسه با واژگان مشابه: "کهف" با کلمات مشابه مثل "غار" و "پناهگاه" فرق دارد و در انتخاب کلمات باید دقت کرد که معانی دقیق آن‌ها حفظ شود.

رعایت این نکات و قواعد می‌تواند به افزایش دقت و صحت در نگارش کلمه "کهف" در متن‌های فارسی کمک کند.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در ناحیه کوهستانی، یک کهف بزرگ و تاریک وجود دارد که هیچ‌کس جرأت ورود به آن را ندارد.
  2. با ورود به کهف، هوا به شدت سرد و مرطوب شد و صداهای عجیبی از اعماق آن به گوش می‌رسید.
  3. باستان‌شناسان در این کهف آثار باستانی جالبی کشف کردند که نشان‌دهنده زندگی انسان‌های اولیه در این منطقه است.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری