جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

[kohan]
ancient  |

کهن

معنی: کهن . [ ک ُ هََ / هَُ ] (ص ) مقابل نو، و با لفظ شدن مستعمل . (آنندراج ). قدیم و دیرینه و فرسوده . (ناظم الاطباء). دیرینه . قدیم .مقابل نو و تازه . (فرهنگ فارسی معین ). کُهُن [ در قدیم ] ، کُهَن = کهنه . پهلوی ، کهون . در اوراق مانوی (پهلوی )، قهون (کهنه ). به پارتی ، کفون . کردی ، کَون (کهنه ، پیر). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). دیرین . دیرینه . عتیق . عتیقه . قدیم . باستانی . باستان . مقابل نو وتازه . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
همی دور مانی ز رسم کهن
بر اندازه باید که رانی سخن .
فردوسی .
ستیزه به جایی رساند سخن
که ویران کند خان و مان کهن .
فردوسی .
ز کشور سراسر مهان را بخواند
درم داد و گنج کهن برفشاند.
فردوسی .
هر روز نو به بزم تو خوبان ماهروی
هر سال نو به دست تو جام می کهن .
فرخی .
زمین ز مرد شود تنگ چون کهن بیشه
هوا ز گرد شود تیره چون سیه طارم .
فرخی .
فسانه ٔ کهن و کارنامه ٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر.
فرخی .
درم هرگه که نو آید به بازار
کهن را کم شود در شهر مقدار.
(ویس و رامین ).
چو عشق نو کند دیدار در دل
کهن را کم شود بازار در دل .
(ویس و رامین ).
مثال داد تا کوشک کهن محمودی زاولی بیاراستند. (تاریخ بیهقی ص 366).
کهن بهتر از رنگ یاقوت و زر
همیدون می از نو کهن نیک تر.
اسدی .
دیر بماندم در این سرای کهن من
تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن .
ناصرخسرو.
چو با من دشمن من دوستی جست
مرا زَانْدُه کهن زین گشت نو تن .
ناصرخسرو.
بر فضول است سرت هیچ نخواهی شب و روز
که نو آن بستانی کهن آن ندهی .
ناصرخسرو.
این جهان اندر میان آن جهان چون خانه ای است نو، اندر سرای کهن برآورده . (نوروزنامه ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
تن رها کن که در جهان کهن
جان شود زنده چون بمیرد تن .
سنائی .
سال نو است ساقیا نوبر سال ما تویی
می که دهی سه ساله ده کو کهن و تو نوبری .
خاقانی .
بنده سخن تازه کرد وآنچه کهن داشت شست
کآن همه خرمهره بود وین همه درّ ثمین .
خاقانی .
از فراش کهن بلات رسید
تا از این نورسیده خود چه رسد.
خاقانی .
دیده ٔ چرخ کهن بر چمن و باغ ملک
تازه تر از بخت تو سرو جوان دیده نیست .
خاقانی .
نه فرخ شد نهاد نو نهادن
ره و رسم کهن بر باد دادن .
نظامی .
جمله ٔ دنیا ز کهن تا به نو
چون گذرنده ست نیرزد به جو.
نظامی .
دانی که من آن سخن شناسم
کابیات نو از کهن شناسم .
نظامی .
گرت با کسی هست کین کهن
نژادش مکن یکسر از بیخ و بن .
نظامی .
ز مرده زنده شدن ممکن است و ممکن نیست
ز دشمنان کهن دوستان نو کردن .
(از تاریخ گزیده ).
دو یار زیرک و از باده ٔ کهن دو منی
فراغتی وکتابی و گوشه ٔ چمنی .
حافظ.
با یار نو از غم کهن باید گفت
با او به زبان او سخن باید گفت
لاتفعل و افعل نکند چندان سود
چون با عجمی کن و مکن باید گفت .
؟ (از امثال و حکم ص 1342).
معمار خانه های کهن را کند خراب
تا نو نهد اساس که نو بهتر از کهن .
قاآنی .
|| پیر و سال دیده . (ناظم الاطباء). پیر. سال دیده . مقابل کودک و جوان . (فرهنگ فارسی معین ). پیر. به زادبرآمده . سالخورده . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
به کسری سپردند یکسر سخن
خردمند و دانندگان کهن .
فردوسی .
به سام این چنین گفت شاه کهن
که ای نامور مهتر انجمن .
فردوسی .
اگر برگشایم سراسر سخن
سر مرد نو گردد از غم کهن .
فردوسی .
شوی ناکرده چو حوران جنان باشی
نه چنان پیرزنان و کهنان باشی .
منوچهری .
شاخ انگور کهن دخترکان زاد بسی
که نه از درد بنالید و نه برزد نفسی .
منوچهری (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
گفتند ما مردمانیم پیر و کهن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 248).
خروشید و گفتا مرا خیرخیر
به بیغاره دشمن کهن خواند و پیر.
اسدی (از یادداشت ایضاً).
موبدان گر نوند و گر کهنند
همه از یک زبان در این سخنند.
نظامی .
روبهی و خدمت ای گرگ کهن
هیچ بر قصد خداوندی مکن .
مولوی .
چنین گفت با من وزیر کهن
تو نیز آنچه دانی بگوی و بکن .
سعدی .
بهاران که باد آورد بیدمشک
بریزد درخت کهن برگ خشک .
سعدی .
|| سابق . پیشین . پیشینه . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گذشته :
چو بشنید افراسیاب این سخن
به یاد آمدش گفته های کهن .
فردوسی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
چو بشنید آیین گشسب آن سخن
به یاد آمدش گفته های کهن .
فردوسی (از یادداشت ایضاً).
چو بشنید افراسیاب این سخن
پشیمان شد از کرده های کهن .
فردوسی .
بدان انجمن شد دلی پرسخن
زبان پر ز گفتارهای کهن .
فردوسی .
گو عدل کن چنانکه همه یاد تو کنند
چونان مکن که یاد وزیر کهن کنند.
خاقانی .
|| جهاندیده . تجربه اندوخته . مجرب . گرم و سرد چشیده . شیرین و تلخ آزموده . فراز و نشیب دیده :
ز رستم چو بشنید خسرو سخن
پسندید گفتار پیر کهن .
فردوسی .
چو بیهوده آید ز قیصر سخن
بخندد بر آن نامه مرد کهن .
فردوسی .
کنون من یکی نامجویم کهن
اگر بشنوی تا بگویم سخن .
فردوسی .
به جایی رسیدی هم اندر سخن
که نوشد ز رای تو مرد کهن .
فردوسی .
جوان کینه را شاید و جنگ را
که
ن پیر تدبیر و فرهنگ را.
اسدی .
شفیع انگیخت پیران کهن را
که نزد شه برند آن سروبن را.
نظامی .
سخندان پرورده پیر کهن
بیندیشد آنگه بگوید سخن .
سعدی .
|| مزمن : بیماریی کهن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه دیر پاید : اگر بوره رابا سرکه بسایند و طلی کنند، گرهای کهن ببرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و بریدن آن [ بریدن شریان یافوخ ]... شقیقه ٔ کهن را بازدارد و زایل گرداند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، از یادداشت ایضاً). [ چکانیدن عصاره ٔ لبلاب بزرگ اندر بینی ] دردسر کهن را ببرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، از یادداشت ایضاً). || ژنده . خَلَق . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رَث ّ. (نصاب ، از یادداشت ایضاً). مندرس . (از یادداشت ایضاً) : آورده اند که در مصر اقارب درویش داشت جامه های کهن به مرگ او بدریدند. (گلستان ).
- کهن جامه . رجوع به همین کلمه شود.
|| کارکرده . فرسوده : کتابی کهن . (فرهنگ فارسی معین ). مستعمل . || گاهی برای تعظیم چیزی نیز استعمال کنند. (از آنندراج ). گاه برای تعظیم چیزی و رساندن مهارت کسی استعمال کنند: کهن دزد، کهن قصه خوان . (فرهنگ فارسی معین ). || مانده . آنچه بر آن زمانی گذشته باشد :
همی بود نالان ز درد شکم
به بازارگان داد لختی درم
بدو گفت لختی پنیر کهن
ابا مغز بادام بریان بکن
که از تو پنیر کهن خواستم
زبان را به خواهش بیاراستم
چو بشنید بهرام از او این سخن
بشد زآرزویش پنیر کهن .
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 صص 2150 - 2151).
و از طعامهای تیز و گشاینده دور باشند چون سیر و کرسف و شراب و کنجد و پنیر کهن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
... ادامه
1094 | 0
مترادف: باستاني، باستان، ديرينه، قديم، كنانه، كهنه
متضاد: جديد، نو
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [پهلوی: kahūn]
مختصات: (کُ هَ) [ په . ] (ص .)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: kohan
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 75
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
ancient | olden , aging , hoary , old
ترکی
eskimiş
فرانسوی
vieux
آلمانی
alt
اسپانیایی
viejo
ایتالیایی
vecchio
عربی
قديم | عتيق الزي , غابر , عتيق , شيخ عجوز
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "کهن" در زبان فارسی به معنای قدیمی، باستانی یا کهنه است و می‌تواند به صورت‌های مختلفی در جمله‌ها به کار برود. در اینجا چند نکته درباره‌ی قوانین نوشتاری و کاربردی این کلمه آورده شده است:

  1. نحوه نوشتار: کلمه "کهن" به این شکل نوشته می‌شود و از خط فارسي استفاده می‌کند.

  2. استفاده در جملات:

    • به عنوان صفت: "این کتاب کهن است."
    • به عنوان جزء ترکیبی: "آثار کهن ادبیات فارسی بسیار ارزشمند هستند."
  3. نکات نگارشی:

    • هنگام استفاده از "کهن"، دقت کنید که توافق معنایی با اسم‌های بعد از آن داشته باشد. به عنوان مثال: "هنر کهن" یا "تاریخ کهن".
    • در جملات رسمی و ادبی، بهتر است از این کلمه در جایگاه درست و مناسب استفاده کنید تا مفهوم به درستی منتقل شود.
  4. قواعد صرف و نحو:

    • "کهن" به عنوان صفت می‌تواند به اسم‌های مذکر یا مؤنث اطلاق شود و وجهی به آن‌ها بدهد.
    • در ترکیبات مختلف، به صورت‌های مختلف می‌تواند در جمله‌ها به کار گرفته شود.
  5. وجه معانی: "کهن" بعضی اوقات با معانی خاص دیگری نیز در متون ادبی و تاریخی به کار می‌رود و بار معنایی عمیق‌تری دارد.

به طور کلی، کلمه "کهن" در متون ادبی و رسمی کاربرد فراوانی دارد و باید در جملات به شیوه‌ای درست و منسجم به کار رود تا مفهوم مورد نظر به خوبی منتقل شود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. داستان‌های کهن ایرانی به نسل‌های آینده، فرهنگ و ادبیات غنی کشور را منتقل می‌کند.
  2. معماری قلعه‌های کهن در این منطقه نشان‌دهنده‌ی تاریخ پر افتخار آن سرزمین است.
  3. در این باغستان، درختان کهن و پرثمر به زیبایی هرچه تمام‌تر رشد کرده‌اند.

واژگان مرتبط: باستانی، پارینه، قدیمی، کهنه، دیرینه، پیشین، زمان پیش، سالخورده، سفید مایل به خاکستری، سفید

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری