جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

[kuč]
migration  |

کوچ

معنی: کوچ . (اِخ ) نام طایفه ای ازصحرانشینان . (برهان ). طایفه ای هستند دزد و راهزن و خونریز و آنها را کوچ و بلوچ خوانند و این طایفه در نزدیکی کرمان و بم و نرماشیر و سیستان تا ولایت سند سکنی ̍ دارند. (آنندراج ). کوفج . کفج . کوفچ ، کوفچ در پارسی به معنی کوه نورد است ، کوف در پهلوی کوه است . به احتمال قوی ، کوفچ از اصل براهویی بوده اند و ایشان طایفه ای صحرانشین بودند مجاور قوم بلوچ ، و کوچ و بلوچ (معرب آن ، قفص و بلوص ) غالباً با هم آیند. مؤلف حدود العالم در سخن اندر ناحیت کرمان و شهرهای وی گوید: «کوفچ ، مردمانی اند بر کوه کوفج و کوهیانند، و ایشان هفت گروهند و هر گروهی را مهتری است و این کوفجان نیز مردمانی اند دزدپیشه وشبان و برزیگر...» و معرب آن قفص است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). قُفص . قُفس . قفج . قبج . طایفه ای از صحرانشینان در حوالی کرمان و مکران که به دزدی و راهزنی مشهورند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
جهان تا جهان بود کوچی نبود
مگر شهر از ایشان پر از داغ و دود.
فردوسی .
گروگان که از کوچ آورده بود
ز گیلان و از هرکه آزرده بود.
فردوسی .
ز کوه بلوچ و زدشت سروچ
برفتند خنجرگذاران کوچ .
فردوسی .
هستند اهل فارس هراسان ز کار من
زآن سان که اهل کرمان ترسان ز دزد کوچ .
قطران (از فرهنگ رشیدی ).
رجوع به قُفس ، قُفص ، کوچ و بلوچ و کوفج شود.
... ادامه
478 | 0
مترادف: جابجايي، رحلت، رحيل، سفر، كوج، مهاجرت، نقل مكان، هجرت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) (زیست‌شناسی) [قدیمی]
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: kuC
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 29
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
migration | immigration , departure , emigration , colonization , decampment , kuch
ترکی
koç
فرانسوی
koch
آلمانی
koch
اسپانیایی
koch
ایتالیایی
koch
عربی
هجرة | نزوح , إرتحال الايونات , الهجرة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "کوچ" در زبان فارسی می‌تواند به عنوان اسم و فعل استفاده شود و به معنی مهاجرت، جابجایی، یا انتقال به مکان دیگر است. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و استفاده‌ی صحیح از این کلمه اشاره می‌شود:

  1. استفاده صحیح از کلمه:

    • به عنوان اسم: "کوچ" معمولاً به معنای کوچ کردن یا مهاجرت به کار می‌رود، مثل "کوچ عشایر".
    • به عنوان فعل: به طور غیررسمی می‌توان از "کوچ" در معنای جابجا شدن نیز استفاده کرد.
  2. جملات مثال:

    • "عشایر هر سال در فصل بهار به کوچ می‌روند."
    • "هوا در فصل سرد مناسب برای کوچ نیست."
  3. نکات نگارشی:

    • توجه به املای کلمه "کوچ" و استفاده از آن در متون رسمی و ادبی: این کلمه معمولاً به صورت "کوچ" بدون هیچ علامت دیگری نوشته می‌شود.
    • هنگام استفاده در جملات، باید به ساختار و قواعد جمله‌بندی توجه شود.
  4. هم‌نشینی‌ها:

    • "کوچ" به عنوان اسم می‌تواند با واژه‌های دیگر ترکیب شود: مانند "کوچ‌نشینی" (محل زندگی کوچ‌نشینان).
    • به کار بردن صفات مناسب: مثلاً "کوچ تدریجی" یا "کوچ ناگهانی".
  5. معادل‌های دیگر:
    • بسته به متن، معادل‌هایی مانند "مهاجرت" یا "جابجایی" نیز می‌توانند به کار روند.

با رعایت این قواعد و نکات، می‌توانید از کلمه "کوچ" به درستی در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. بعد از بررسی وضعیت اقتصادی، خانواده‌ام تصمیم به کوچ به یک شهر جدید گرفتند.
  2. کوچ پرندگان به سمت مناطقی با آب و هوای بهتر نشان‌دهنده‌ی تغییرات فصل است.
  3. در فصل بهار، بسیاری از مردم به دلایل مختلف مانند کار یا تحصیل، کوچ می‌کنند.

واژگان مرتبط: عزیمت، حرکت، انحراف، فراق، مرگ، استعمار، هزیمت

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری