جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

[kiyān]
oligarch  |

کیان

معنی: کیان . [ ک َ ] (اِخ ) پادشاهان کیان را نیز گفته اند که کیقباد و کیخسرو و کیکاوس و کی لهراسب باشد. (برهان ). نام سلسله ٔ دویم از پادشاهان ایران که اول ِ آنها کیقباد است و آخرین دارا، و اسکندر مقدونیایی سلطنت این سلسله را منقرض کرد. (ناظم الاطباء) :
بپرسیدشان از نژاد کیان
وز آن نامداران و فرخ گوان
ز هر کشوری موبدی سالخورد
بیاورد و این نامه را گرد کرد.
فردوسی .
گرانمایه دستور با شهریار
چنین گفت کای ازکیان یادگار.
فردوسی .
بودند کیان بهتر آفاق و نیایت
بهتر ز کیان بود و تو بهتر ز نیایی .
خاقانی .
از کیان است چرخ سرپنجه
که به شاه کیان درآویزد.
خاقانی .
دجله دجله تا خط بغداد جام
می دهید و از کیان یاد آورید.
خاقانی .
رفتند کیان و دین پرستان
مانده ست جهان به زیردستان .
نظامی .
این قوم کیانی آن کیانند
بر جای کیان مگر کیانند.
نظامی .
تاج کیان را به کیان می نهند
جای کیان را به کیان می دهند.
خواجو.
بعد از کیان به ملک سلیمان نداد کس
این ساز و این خزینه و این لشکر گران .
حافظ (دیوان چ قزوینی ص قیط).
رجوع به کیانیان شود.
- تاج کیان ؛ افسر پادشاهان کیان :
تاج کیان بین که کیان می نهند
جای کیان را به کیان می دهند.
خواجو.
- تخت کیان ؛ سریر پادشاهان کیان :
گر سکندر زنده ماندی تاکنون
پیشش از تخت کیان برخاستی .
خاقانی .
- فر کیان ؛ شأن و شوکت و رفعت و شکوه شاهان کیان :
چنین تا برآمد بر این سالیان
همی تافت از شاه فر کیان .
فردوسی .
- کلاه کیان ؛ کلاه و تاج پادشاهان کیان :
به سر بر نهادش کلاه کیان
ببستش کیانی کمر بر میان .
فردوسی .
رجوع به کلاه کیان ذیل ترکیب های کلاه شود.
... ادامه
1315 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (ضمیر) [جمعِ کی ki] [قدیمی]
مختصات: (کُ) (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: kiyAn
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 81
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
oligarch
ترکی
oligark
فرانسوی
oligarque
آلمانی
oligarch
اسپانیایی
oligarca
ایتالیایی
oligarca
عربی
الأ ليغاركي حكم القلة | القلة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "کیان" در زبان فارسی به معنی "ملک" یا "سلطنت"است و همچنین می‌تواند به عنوان نامی برای افراد یا عنوانی در ادبیات فارسی استفاده شود. در مورد قواعد نوشتاری و نگارشی این کلمه، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. حروف بزرگ و کوچک: در نگارش رسمی، اگر "کیان" به عنوان یک اسم خاص یا نام شخص استفاده شود، نخستین حرف آن (K) باید با حرف بزرگ نوشته شود. مثلاً: "کیان".

  2. نویسه‌ها و اعراب: در متن‌های ادبی یا شعر، ممکن است به اعراب‌گذاری نیاز باشد تا تلفظ صحیح آن مشخص شود. به عنوان مثال: "کیانَ" (برای تأکید بر تلفظ).

  3. کاربرد در جملات: این کلمه می‌تواند در جملات مختلف با معانی متفاوتی به کار رود. مثلاً:

    • "سلطنت کیان در تاریخ ایران مشهور است."
    • "کیان به عنوان یک نام زیبا در فرهنگ ایرانی شناخته می‌شود."
  4. کاربرد در ادبیات: در شعر و نثر فارسی، این کلمه ممکن است به صورت نمادین یا تمثیلی به کار رود و بیشتر در متون کلاسیک و خاصی دیده می‌شود.

  5. تلفظ: توجه به تلفظ صحیح کلمه در محاوره و نوشتار نیز مهم است. معمولاً این کلمه به صورت "کیان" تلفظ می‌شود.

با رعایت این نکات، می‌توان کلمه "کیان" را به درستی در متن‌های فارسی به کار برد. اگر سوال خاصی درباره‌ی این کلمه یا کاربردهای آن دارید، خوشحال می‌شوم که کمک کنم.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

۱. کیان همیشه در کنفرانس‌ها به طرح ایده‌های نوآورانه می‌پردازد.
۲. دیروز کیان برنده‌ی مسابقه‌ی نقاشی شد و همه او را تحسین کردند.
۳. کیان به یادگیری زبان‌های جدید علاقه دارد و هر روز ساعاتی را به مطالعه اختصاص می‌دهد.


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری