جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: گرفتگی . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) ملولی . اندوهگنی . دل تنگی که آثار آن بر روی پیدا باشد. انقباض ، در مقابل انبساط : روزی گشاده باشی و روزی گرفته ای بنمای کان گرفتگی از چیست ای پسر. فرخی . || سد شدن . بستن : و حیض بسته و گرفتگی بول بگشاید. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). با ترکیبات ذیل آید و معانی متعدد دهد: - گرفتگی آسمان ؛ ابری و مهی بودن آن . - گرفتگی آواز ؛ همهمه .(منتهی الارب ) : سپستر گرفتگی در آواز پدیدآید و آن گرفتگی را به تازی غنه گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). - گرفتگی بینی ؛ سدّه . (زمخشری ). - گرفتگی تنبوشه ؛ بستن آب راهه . - گرفتگی خورشید ؛ کسوف . - گرفتگی دریا ؛ مه آلود بودن آن . - گرفتگی دل ؛ اندوه و غم داشتن . - گرفتگی زبان ؛ ترته . (منتهی الارب ). - گرفتگی زغال ؛ حالتی است که از زغال سرخ نشده دست دهد. - گرفتگی سینه ؛ راه تنفس بسته شدن و به سختی نفس کشیدن . - گرفتگی قلب ؛ کنایه است از در نهایت غم و اندوه بودن . - گرفتگی کوه ؛ آنگاه که ابر و بخار در کوه پیچیده و کوه ناپدید شود. - گرفتگی ماه ؛ خسوف : یا او را [ ماه را ] بر آن حال گرفتگی مکث باشد، ای درنگ مدتی یا نبود. (التفهیم ). - گرفتگی هوا ؛ مه آلود بودن آن . ابری بودن هوا. 1- انسداد
2- قبض
3- پريشاني، حزن
4- ابتياع، خريدن
5- به چنگ آوردن
6- دريافتن، دريافت كردن
7- اخذ، قبض
8- ابتلا، مبتلاشدن
9- فرض كردن
10- بستن، مسدود كردن
11- برداشتن
12- اثر كردن، كارسازشدن، موثرواقع شدن،
13- ، پذيرفتن، قبول كردن،
14- ، اسير كردن، گرفتار كردن،
15- ، گيراندن، مشتعل شدن،
16- ، نقش بستن،
17- ، تسخير كردن، فتح كردن eclipse, obstruction, congestion, stasis, crick, melancholia, crash كسوف، خسوف، تفوق، كسف، بز، ظلم kramplar crampes krämpfe calambre crampi گرفت، کسوف یا خسوف، سختی، جلو گیری، سده، تراکم، ازدحام، انبوهی، جمع شدن خون یا اخلاط، حالت سکون، تعادل، مالیخولیا، افسردگی، دل تنگی، سودا
کلمه "گرفتگی" در زبان فارسی به چندین معنا و در زمینههای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. در زیر به قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
نحوهی نوشتن:
کلمه "گرفتگی" به صورت صحیح به همین شکل نوشته میشود. این کلمه از ریشه "گرفتن" و پسوند "گی" تشکیل شده است.
جنس و نوع کلمه:
"گرفتگی" یک اسم است و معمولاً به حالت، وضعیت یا فرآیند خاصی اشاره دارد.
معانی:
در پزشکی: به معنای مشکلی در مجاری تنفسی یا عروقی، مانند گرفتگی بینی یا گرفتگی عضلات.
در عامیانه: به معنای انسداد یا گرفتگی در شرایط مختلف.
در هنر و ادبیات: ممکن است در معنای توقف و یا ماندن در یک حالت رهایشی به کار رود.
ترکیب و ساخت:
این کلمه میتواند در ترکیب با دیگر کلمات به صورت «گرفتگی صدا»، «گرفتگی عضلانی» و ... استفاده شود.
قواعد صرفی:
این کلمه میتواند به اسمهای جمع یا صفات تبدیل شود. مثلاً "گرفتگیها" به معنای چندین حالت گرفتگی.
کاربرد در جمله:
"بعضی از افراد در فصل سرد دچار گرفتگی بینی میشوند."
"گرفتگی ناشی از عواطف میتواند بر ارتباط انسانها تأثیر گذارد."
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "گرفتگی" به صورت صحیح و مؤثر در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
گرفتگی عضلات بعد از یک تمرین سنگین میتواند باعث ناراحتی شود.
گرفتگی لولههای آب میتواند منجر به مشکلات جدی در سیستم لولهکشی خانه شود.
در اثر سرماخوردگی، اکثر افراد ممکن است دچار گرفتگی بینی شوند که تنفس را دشوار میکند.
لغتنامه دهخدا
واژگان مرتبط: گرفت، کسوف یا خسوف، سختی، جلو گیری، سده، تراکم، ازدحام، انبوهی، جمع شدن خون یا اخلاط، حالت سکون، تعادل، مالیخولیا، افسردگی، دل تنگی، سودا
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر