جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

gozārdan
make  |

گزاردن

معنی: گزاردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) (از: گزار + دن ، پسوند مصدری ). گزاریدن . گزاشتن . جزو اول ویچار (شرح کردن ، توضیح دادن )، سانسکریت ویچاریتی (سنجیدن ، تأمل کردن ، وارسی کردن )، ویچارا (تأمل ، سنجیدن )، ویچارانا (تأمل ، شرح دادن )، پهلوی ویچاریشن ویچارتن . و رجوع شود به هوبشمان ایضاً. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || ادا کردن . انجام دادن . بجا آوردن چنانکه در نماز، طاعت ، حق ،شکر، شغل ، کار، مقصود، فرض ، فریضه ، حج :
شب سده است یکی آتش بلندافروز
حق است مر سده را بر تو حق او بگزار.
فرخی .
شغل همه درسنجی ، داد همه بستانی
کار همه دریابی حق همه بگزاری .
منوچهری .
من دل بتو سپردم تا شغل من بسنجی
ز آن دل بتو سپردن تا حق من گزاری .
منوچهری .
سلطان آب خواست و طهارت کرد و دو رکعت نماز بگزارد. (تاریخ سیستان ). و در بازنمودن آن حق نعمت این خاندان بزرگ را گزارده باشد. (تاریخ بیهقی ). که مر ترا شغلی پیش آید، هرچند ترا کفایت گزاردن آن باشد، مستبد رأی خویش مباش . (منتخب قابوسنامه ).
حق هر کس بکم آزاری بگزارم
که مسلمانی این است و مسلمانم .
ناصرخسرو.
بگزار بشکر حق آن کس
کو کرد دل تو عقل را کان .
ناصرخسرو.
آن است خرد که حق این جادو
مرد از ره دین و زهد بگزارد.
ناصرخسرو.
فرمود که چون آب نیست تیمم کنید و نماز گزارید. (قصص الانبیاء ص 219).
فرض یزدان را بگزارد هر کس که کند
خدمت خاصه ٔ سلطان بخلا و بملا.
مسعودسعد.
کار آنچنان که آید بگزارم
عمر آنچنان که باید بگسارم .
مسعودسعد.
گفت بترسم که یزدان را شکر بواجبی نتوانم گزارد. (نوروزنامه ).
منت بکن و فریضه ٔ حق بگزار
و آن لقمه که داری ز کسان باز مدار.
خیام .
ما متعجبیم ... که طاعت امیر خود نداشتی و فرمانی که خدای تعالی بر تو کرده بود نگزاردی . (تاریخ بخارا نرشخی ). از قضا عفو خواست و به حج رفت و حج گزارد و مدتی به عراق باشید. (تاریخ بخارا نرشخی ص 4). حق سخن بدین جمله گزارده نشدی . (کلیله و دمنه ). هر که صلت دهد حق مهتری گزارد. (راحةالصدور راوندی ).
طهارتی کرد و دو رکعت نماز بی نیاز بگزارد. (سندبادنامه ).
حاجت بنمای تا برآرم
مقصود بگوی تا گزارم .
نظامی .
گفت یا باسلیمان من از آن میترسم که بقیامت جد من دست در من زند که چرا حق متابعت من نگزاردی . (تذکرةالاولیاء عطار). حسن گفت اکنون وقت حج است برو حج بگزار. (تذکرةالاولیاء عطار).
نتوان گزارد حق ثنای ملک بشعر
نتوان به آسمان ز ره نردبان رسید.
کمال الدین اسماعیل .
ای ایاز این کار را زوتر گزار
زآنکه نوعی ز انتقام است انتظار.
مولوی .
او فرض خدا نمیگزارد
از قرض تو نیز غم ندارد.
سعدی (گلستان ).
دو رکعت نماز گزاردم . (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی مؤلف ص 17).و او را بر دیگر آتشها تفضیل نهاد تا شکر نعمت او گزارده باشد. (تاریخ قم ص 83).
|| پرداختن . تأدیه کردن ، چنانکه در وام ، قرض ، خراج ، مالیات :
گزارم فام طبع خود به اندک مدح صدر تو
که از انعام اسلاف تو اندر فام بسیارم .
سوزنی .
آن مرد در تذکره نگاه کرد و در آنجا نوشته بود که هزار درم وام دارم ، پس آن مرد وام او بگزارد. (تذکرةالاولیاء).
خراج اگر نگزارد کسی بطیبت نفس
بقهراز او بستاند کمینه سرهنگی .
سعدی (گلستان ).
|| رسانیدن . تبلیغ، چنانکه در پیغام :
بدو گفت آری گزارم پیام
برینسان که گفتی و بردی تو نام .
فردوسی .
پیغام امیرالمؤمنین گزارد بنزدیک ایشان . (تاریخ سیستان ). من پیغام بتمامی بگزارم ... بازگشتم و جواب بازبردم . (تاریخ بیهقی ). رسول پیغامها گزارد و بهرام جواب این قدر دادکه ملک حق و میراث من است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 76). و این پیغام به رسول (ص ) گزار و پیغمبر (ص ) جواب داد که اپرویز را دوش کشتند شما این سخن را بهر که میگویید. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 106). || ادا کردن . بیان کردن . اظهار کردن . در میان نهادن ، چنانکه در سخن ، قول : پاسخ :
همان نیز داننده مرد کهن
که از پادشاهان گزارد سخن .
فردوسی .
سخنها شنیدی تو پاسخ گزار
که کندی نه خوب آید از شهریار.
فردوسی .
بپرسم ترا راست پاسخ گزار
اگر بخردی کام کژی مخار.
فردوسی .
روز و شب از آرزوی جنگ و شبیخون
جز سخن جنگ بر زبان نگزاری .
فرخی .
در سرم افکنده چرخ بر که سپارم عنان
بر لبم آورده جان با که گزارم عنا.
خاقانی .
|| صرف کردن : بدترین مال آن است که از حرام جمع آری و به آثام بگزاری . (راحةالصدور راوندی ). || خواب گزاردن . تعبیر کردن خواب : یوسف به زندان اندر شد و بنماز ایستاد نماز کردی و با زندانیان حدیث کردی و ایشان را دل خوش کردی و یا خواب گزاردی و هیچکس چندان خواب نبیند که مجوسان . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). ترا از نیکوکاران می شماریم تا زندانیان را خوابها میگزاری . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). و هر کسی خواب داند گزاردن و استاد بود چون کسی او را خوابی پرسد اگر آن خواب بد بود او خاموش بود نگزارد. (ترجمه ٔ بلعمی ).
که بگزارد او خواب شاه جهان
نهفته برآرد زبند نهان .
فردوسی .
حضرت خواجه با من این خواب را میگزاردند. (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی مؤلف ص 138). || رها کردن . ترک کردن . (ناظم الاطباء). || نقش و طرح کردن اول نقاشان وطراحان . (برهان ).
... ادامه
784 | 0
مترادف: 1- ادا كردن، بجاي آوردن 2- پرداختن، تاديه، ، تاديه كردن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (مصدر متعدی) ‹گزاریدن› [قدیمی]
مختصات: (گُ رْ دَ) [ په . ] (مص م .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 282
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
make
عربی
جعل | صنع , خلق , فعل , ربح , تجبر , حضر , شن , تصرف , حول , أنتج , نجح , عوض , أسعد , أحدث , غلق , هيأ , بنى , أضرم , عين , اعتبر , اندفع , تناول , أكرهه على , وصل , أحرز هدفا , تملق , بدأ عملا , إندفع نحو , إتخذ قرارا , إنتاج , بناء , شكل , خياطة , طراز , هيئة , يصنع
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "گزاردن" در زبان فارسی به معنای "انجام دادن" یا "قرار دادن" است. این کلمه به‌خصوص در متون رسمی و ادبی به کار می‌رود. برای استفاده صحیح از "گزاردن" و قواعد مرتبط با آن، به نکات زیر توجه کنید:

  1. استفاده صحیح از فعل: "گزاردن" فعل است و در زمان‌های مختلف (ماضی، مضارع، آینده) صرف می‌شود. مثلاً:

    • ماضی: "او نماز را گزارد."
    • مضارع: "او نماز را می‌گذارد."
    • آینده: "او نماز را خواهد گزارد."
  2. جایگاه کلمات: در جمله، "گزاردن" معمولاً به عنوان فعل اصلی قرار می‌گیرد و باید توجه داشت که فاعل و مفعول به‌درستی تعیین شوند. مثلاً: "من نماز را گزاردیم."

  3. برخی افعال مشابه: "گزاردن" ممکن است با فعل‌های دیگری مثل "انجام دادن" و "قرار دادن" اشتباه گرفته شود. به‌ویژه در جملات رسمی یا مذهبی، به کار بردن "گزاردن" برای اعمال خاص مانند نماز یا عبادت رایج‌تر است.

  4. قواعد نگارشی: در پایان جملات حاوی "گزاردن"، مانند هر جمله‌ی دیگری، باید از نقطه (.) و علائم نگارشی درست استفاده کرد.

  5. وزن و ساختارهای دیگر: از نظر ساختاری می‌توان در جملات به کارگیری معانی مختلف "گزاردن" نیز توجه کرد؛ مثلاً در عبارات مختلف می‌توان از آن در معانی متفاوت استفاده کرد.

با توجه به این نکات، می‌توانید از "گزاردن" به‌درستی در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او تصمیم گرفت که صبح زود نماز صبح را در مسجد گزاردن کند.
  2. برای موفقیت در زندگی، باید وقت و انرژی خود را به درستی گزاردن کنید.
  3. معلم به دانش‌آموزان یادآوری کرد که حتی در شرایط سخت نیز باید توکل و صبر را گزاردن نمایند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری