جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

gosārdan
getting  |

گساردن

معنی: گساردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گذاشتن . نهادن :
چه گفت نرگس گفت ای ز چشم دلبر دور
غم دو چشمش بر چشمهای من بگسار.
فرخی .
|| گذراندن . طی کردن . سپری کردن :
کار آنچنان که آید بگذارم
عمر آنچنان که باید بگسارم .
مسعودسعد.
|| در میان نهادن . طرح کردن اندوه یا چیزی با کسی :
دلا بازآی تا با تو غم دیرینه بگسارم
حدیثی از تو بنیوشم نصیبی از تو بردارم .
فرخی .
چون به ره اندهگسار با تو نباشد
انده و تیمار خویش با که گساری ؟
فرخی .
|| خوردن ، لیکن خوردن شراب و غم خوردن . (برهان ) :
خور به شادی روزگار نوبهار
می گساراندر تکوک شاهوار.
رودکی .
کنون می گساریم تا نیم شب
به یاد بزرگان گشائیم لب .
فردوسی .
نخواهم جز از نامه ٔ هفت خوان
بر این می گساریم لختی بخوان .
فردوسی .
می دیرینه گساریم بفرعونی جام
از کف سیم بناگوشی با کف خضیب .
منوچهری .
مجلسی سازم با بربط و با چنگ و رباب
با ترنج و بهی و نرگس و با نقل و کباب
بگسارم به صبوح اندر آن سرخ شراب
که همش گونه ٔ گل بینم و هم بوی گلاب .
منوچهری .
به روز انده گسارم آفتاب است
که چون رخسار تو با نور و تاب است
به شب انده گسارم اخترانند
که چون بینم به دندان تو مانند.
(ویس و رامین ).
ز یوسف بدو غمگسارد همی
به بوی ویش دوست دارد همی .
شمسی (یوسف و زلیخا).
میده مئی که غم نخورم تا تویی
در عمر غمگسار من و میگسار من .
مسعودسعد.
غمگساری ندارم و عجب آنک
هم غم یار غمگسار خود است .
خلاق المعانی .
|| دادن شراب . شراب دادن :
تا بشکنی سپاه غمان بر دل
آن به که می بیاری و بگساری .
رودکی .
به دایه گفت : دایه می تو بگسار
به رامین گفت : رامین چنگ بردار.
(ویس و رامین ).
خوانچه ٔ سنت مغان می آر
وز بلورین رکاب می بگسار.
خاقانی .
|| زدودن . محو کردن . برطرف کردن . رفع کردن . نابود و نیست کردن :
گر خوری از خورده بگساردت رنج
ور دهی مینو فرازآردت رنج .
رودکی .
ساقیا مر مرا از آن می ده
که غم من از آن گسارده شد
از قنینه برفت چون مه نو
در پیاله مه چهارده شد.
ابوشکور.
کسی را که رود و می انده گسارد
بود شعر من هرگز اندهگسارش .
ناصرخسرو.
اگر اندوه این است ای برادر شعر حجت خوان
که شعر و زهد او از جانت این اندوه بگسارد.
ناصرخسرو.
شعر گویم همی و انده دل
خاطرم جز به شعر نگسارد.
مسعودسعد.
|| شکستن . (آنندراج ). شکستن و برطرف شدن تب و درد و مانند آن : و اگر صداعی یا دردی دیگر باشد چون تب بگسارد زائل شود و گساریدن او به عرقی خوشبوی و پاکیزه باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). هرگاه که تب یک روز گساریده شود و هیچ عرق نکند، هنوز باقی تب اندر تن و رگها مانده باشد و مدت انحطاط تب دراز باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و اگر سده بسیار باشد تب سه شبانه روز بدارد و اگر کمتر باشد زودتر گسارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و ممکن باشد که این نوع حمی یوم بگساردباز معاودت کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || هضم شدن و برطرف شدن غذا : تا آن وقت که غذا بازنگسارد تدبیر غذا نشاید کرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
... ادامه
635 | 0
مترادف: 1- آشاميدن، نوشيدن 2- زايل كردن، زدودن، ستردن، محو كردن 3- سپري كردن، طي كردن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (مصدر متعدی) ‹گساریدن› [قدیمی]
مختصات: (گُ دَ) (مص م .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 335
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
getting
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "گساردن" یک فعل در زبان فارسی است که به معنی "از هم جدا کردن" یا "پخش کردن" به کار می‌رود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و نحوه استفاده از این کلمه اشاره می‌کنیم:

  1. حالت فعلی:

    • "گساردن" به شکل‌های مختلفی صرف می‌شود:
      • من گسارم
      • تو گساری
      • او گسارد
      • ما گساریم
      • شما گسارید
      • آنها گسارند
  2. استفاده در جملات:

    • این کلمه معمولاً در جملات به عنوان فعل اصلی یا فعل کمکی استفاده می‌شود. مثلاً:
      • "او درختان را گسارد."
  3. نکات نگارشی:

    • اگر بخواهید از "گساردن" در متنی استفاده کنید، توجه به زمان فعل (ماضی، مضارع، آینده) و تناسب آن با جملات دیگر مهم است.
    • همچنین، در نوشتن باید دقت کنید که فعل با فاعل و مفعول همخوانی داشته باشد.
  4. هم‌نشینی‌های کلمه:

    • "گساردن" معمولاً با مفعول‌های مختلف به کار می‌رود. مثلاً: "گساردن میوه‌ها" یا "گساردن ارتباط".
  5. مفاهیم هم‌خانواده:
    • برخی از واژه‌های مرتبط با "گساردن" می‌توانند شامل "گسست" و "گسستگی" باشند که به مفهوم جدایی و فاصله اشاره دارند.

با رعایت این قواعد و نکات، می‌توانید در نوشتن و استفاده از کلمه "گساردن" دقت کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. او در هنگام صبحانه یک تکه نان را با عسل گسارد.
  2. در هنگام تماشای فیلم، او گساردن پاپ‌کرن را فراموش نکرد.
  3. در مراسم عید فطر، خانواده به دور هم جمع شدند و انواع خوراکی‌ها را گساردند.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری