جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

gal
flower  |

گل

معنی: گل . [ گ ِ ] (اِ) پهلوی گیل . رجوع به هوبشمان ص 927 شود. (ازحاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خاک به آب آمیخته . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). طین . وَحَل . عثیر؛ گل و لای که به اطراف پایها ریزد. عثیر. گل و لای تنک . طِآة رَبدیا رَبَد؛ گل تنک . صلصال ؛ گل نیکو. (منتهی الارب ).
سرانشان به شمشیر برکرد چاک
گل انگیخت از خون ایشان ز خاک .
فردوسی .
زدی گیو بیداردل گردنش
به زیر گل و خاک کردی تنش .
فردوسی .
از سر کوه بادی اندرجست
گل من کرد زیر گل پنهان .
فرخی .
به اندازه ٔ لشکر او نبودی
گر از خاک و از گل زدندی شیانی .
فرخی .
از آب خوش و خاک یکی گل بسرشتم
کردم سر خمتان به گل و ایمن گشتم
بنگشت خطی گرد گل اندر بنوشتم
گفتم که شما را نبود زین پس بازار.
منوچهری .
مانده همیشه به گل اندر درخت
باز روان جانوران چپ و راست .
ناصرخسرو.
بموم و روغن و گل شوخ زخمه گه کن نرم
که تا بدست بزرگان دین ضرر نبود.
سوزنی .
وز گل راه و که دیوار او
مشتری بام مسیح اندای باد.
خاقانی .
چگونه ساخت از گل مرغ عیسی
چگونه کرد شخص عازر احیا.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 12).
در همسایگی آن زن گرمابه ای است هم آنجا برویم و از گنده پیر گل و شانه خواهیم ... شما همین جای باشید تا من گل و شانه آرم . (سندبادنامه ص 294).
ز اولین گل که آدمش بفشرد
صافی او بود دیگران همه دُرد.
نظامی .
هست خشنود هر کس از دل خویش
نکند کس عمارت گل خویش .
نظامی .
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت .
مولوی .
یکی بنده ٔ خویش پنداشتش
زبون دید و در کار گل داشتش .
سعدی .
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی .
حافظ.
هم نان کسان حلال خورده
هم خورده ٔ خود حلال کرده .
امیرخسرو.
|| گاهی بمعنی خاک منجمد و خشک شده نیز باشد. (غیاث ) (آنندراج ). || خاک :
همیشه تا ز گل و باد و آب و آتش هست
نهاد خلق جهان را طبایع و ارکان .
عنصری .
کسی خسبد آسوده در زیر گل
که خسبند از او مردم آسوده دل .
سعدی (بوستان ).
گر خود از اصل بنگریم او را
آب و گل مادر و پدر باشد.
؟
|| خلقت . طینت . مایه . فطرت :
گفت ای گلت از وفا سرشته
نقشت فلک از وفا نوشته .
مسعودسعد.
بختی است خود این طایفه را کز گل ایشان
گر کوزه کنی آب شود خشک به کاریز.
سوزنی .
- امثال :
کار دل است کار خشت و گل نیست .
گاو کی داند که در گل گوهر است .
گل زن و شوهر از یک تغار برداشته اند .
ندهد گل بگل خورنده طبیب .
هر کس که او گل کند گل خورد .
- خورشید به گل یا آفتاب اندودن و پوشیدن ؛ کنایه از کار بزرگ و مشهودی را مخفی کردن :
چنین داد، پاسخ بت دل گسل
که خورشید پوشید خواهی به گل .
اسدی .
کسی کو با من اندر علم و حکمت همسری جوید
همی خواهد که گل بر آفتاب روشن انداید.
ناصرخسرو.
چون بشکلت نظر کنم گویم
کس به گل آفتاب انداید.
انوری .
با عشق مزن دم صبوری
خورشید فلک به گل میندای .
ابن یمین .
کی به گل پنهان توان کردن فروغ آفتاب .
ابن یمین .
- در گل فرورفتن ؛ به کاری درماندن . به مشکلی دچار شدن :
نه سعدی در این گل فرورفت و بس
که آنانکه بر روی دریا روند.
سعدی (طیبات ).
- در گل ماندن ؛ کنایه از درماندن و عاجز شدن . سرگردان و حیران شدن :
مشو با زبون افکنان گاودل
که مانی در اندوه چون خر به گل .
نظامی .
غریق غم شدم افتاده در دل
بماندم چون خری رنجور در گل .
نظامی .
هرکه به گل دربماند تا بنگیرند دست
هرچه کند سعی بیش پای فروتر شود.
سعدی (طیبات ).
- گل بر سر داشتن و نشستن ؛ شتاب کردن . عجله کردن :
که گر گل بسرداری اکنون مشوی
یکی تیز کن مغز و بنمای روی .
فردوسی .
... ادامه
746 | 0
مترادف: 1- زهر، ورد 2- داغ
متضاد: خار
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [قدیمی]
مختصات: (عا.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: gal
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 50
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
flower | mud , clay , blossom , silt , slob , slosh , lair , slobber
ترکی
çiçek
فرانسوی
fleur
آلمانی
blume
اسپانیایی
flor
ایتالیایی
fiore
عربی
زهرة | ازدهار , ريعان , صفوة , نبتة مزهرة , نخبة , زهر , برعم , نما , ورد
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "گل" در زبان فارسی به معنای "گل" به عنوان یک گیاه یا واژه‌ای زیبا و شاعرانه به کار می‌رود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. استفاده در جملات:

    • کلمه "گل" می‌تواند به عنوان اسم در جملات فارسی به کار رود. مثلاً: "گل‌ها در باغ خنک هستند."
  2. جمع و مفرد:

    • "گل" مفرد است و جمع آن "گل‌ها" می‌باشد. مثال: "دو گل زیبا روی میز است."
  3. مفاهیم توصیفی:

    • می‌توانیم این کلمه را توصیف کنیم؛ مثلاً: "گل سفید زیبا است."
  4. قافیه و شعر:

    • "گل" به عنوان یک واژه شاعرانه در شعرهای فارسی بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرد و می‌تواند با دیگر واژه‌ها هم قافیه شود.
  5. کاربرد اصطلاحات:

    • "گل" می‌تواند بخشی از اصطلاحات یا ترکیب‌ها باشد، مانند "گلوله"، "گلچین"، یا "گلزار".
  6. پیشوند و پسوند:

    • می‌توان به "گل" پیشوند یا پسوند اضافه کرد: مانند "گلکاری"، "گلستان".
  7. نکات نگارشی:
    • در نوشتن متون باید توجه داشت که "گل" با حروف فارسی نوشته شود و از نگارش‌های غیررسمی یا نوشتارهای نادرست پرهیز شود.

به طور کلی، کلمه "گل" در زبان فارسی بسیار پرکاربرد و زیباست و می‌تواند معانی و کاربردهای مختلفی داشته باشد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در باغچه‌ی حیاط خانه‌مان، گل‌های رنگارنگی شکفته‌اند و بوی خوش آن‌ها فضای اطراف را پر کرده است.
  2. او هر روز صبح به خرید گل می‌رفت تا برای مادرش یک دسته گل زیبا تهیه کند.
  3. گل‌های آفتابگردان با سرهای بلند و زرد رنگ‌شان همیشه ما را به یاد تابستان می‌اندازند.

واژگان مرتبط: شکوفه، درخت گل، سر، نخبه، لجن، افترا، رس، خاک رس، سفال، خاک کوزه گری، لای، ته مانده، کف، درده، ادم نامرتب و کثیف، ادم کثیف و ژولیده، مشروب لزج، غذای چسبناک، لانه خرگوش و غیره، لانه، کنام، طبقه، محل استراحت جانور، بزاق، اب دهان، گلیز، گریه بچگانه

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری