جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

guš
ear  |

گوش

معنی: گوش . (اِخ ) نام فرشته ای است موکل بر مهمات خلق عالم . (برهان ). این کلمه در اوستا گئوش و در پهلوی گوش است (لغةً به معنی گاو). رجوع به معنی دوم شود. || (اِ) نام روز چهاردهم از هر ماه شمسی باشد و فارسیان در این روز جشن کنند و عید سازند و آن را سیرسور گویند و در این روز سیر برادر پیاز خورند و گوشت را باگیاه و علف پزند نه با چوب و هیزم ، و گویند این باعث امان یافتن از مَس ّ و لامسه ٔ جن است و بدان دوای امراضی کنند که منسوب به جن است ، و در این روز نیک است فرزند به مکتب دادن و پیشه آموختن . (برهان ). اوستا گئوش ، پهلوی گوش (لغةً به معنی گاو). به قول بیرونی در «گوش روز» از دی ماه جشنی بوده است موسوم به «سیرسور» که در این روز سیر و شراب می خوردند و برای دفع اهریمنان سبزیهای ویژه با گوشت می پختند. زرتشتیان ایران نیز این روز را «گوش » نامند. بیرونی نام آن را «جوش » (معرب گوش ) و در سغدی «غش » و در خوارزمی «غوشت »آورده . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
گوش روز ای نگار مشکین خال
گوش بربط بگیر و نیک بمال .
مسعودسعد (دیوان ص 662).
به روز گوش اسفندارمذماه
به گاه یزدجرد آخر شهنشاه .
زراتشت بهرام (از انجمن آرا و آنندراج ).
... ادامه
818 | 0
مترادف: 1- اذن 2- زاويه، گوشه
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [پهلوی: gōš] [قدیمی]
مختصات: (گُ) (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: guS
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 326
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
ear
ترکی
kulak
فرانسوی
l'oreille
آلمانی
das ohr
اسپانیایی
la oreja
ایتالیایی
l'orecchio
عربی
إذن | سنبلة , سنابل , حاسة السمع , سبلة , سنبل , شىء مماثل للأذن , كوز , أذن
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "گوش" در زبان فارسی به عنوان یک اسم مشترک به کار می‌رود و معانی متعددی دارد، که شامل "بخش شنوایی" و "گوشه" می‌شود. در ادامه، به برخی از قواعد مربوط به استفاده از این کلمه اشاره می‌کنیم:

  1. نقش نحوی:

    • "گوش" می‌تواند به عنوان اسم فاعل، مفعول و حتی در برخی عبارات، به عنوان قید استفاده شود.
    • مثال: "گوش من درد می‌کند." (گوش به عنوان مفعول)
    • مثال: "گوش می‌کشم." (گوش به عنوان فاعل)
  2. تعداد و جمع:

    • "گوش" به صورت مفرد است و جمع آن "گوش‌ها" می‌باشد.
    • مثال: "دو گوش دارم." (مفرد)
    • مثال: "گوش‌های او بزرگ است." (جمع)
  3. حالت‌های آوایی:

    • "گوش" دارای حرکات و تغییرات آوایی در جملات مختلف است.
    • باید توجه داشت که در فارسی، کلمات ممکن است به دلیل هم‌خوانی با سایر کلمات تغییراتی در تنش داشته باشند.
  4. استفاده در عبارات و اصطلاحات:

    • "گوش‌به‌زنگ": به معنای احتیاط و آمادگی برای اقدام.
    • "گوش‌خراش": به معنای صدا یا آوایی که ناخوشایند است.
  5. پیشوندها و پسوندها:

    • می‌توان از پیشوندها و پسوندها برای ساختن کلمات جدید استفاده کرد.
    • مثال: "گوشی" (که به معنای یک دستگاه برای شنیدن صوت است) و "گوشواره" (زیورآلاتی که روی گوش قرار می‌گیرند).
  6. نگارش صحیح:
    • در نگارش فارسی، نوشتن کلمه "گوش" باید با دقت انجام شود و به قواعد املایی و نگارشی توجه شود.

به طور کلی، "گوش" یکی از کلمات رایج و مهم در زبان فارسی است که در موقعیت‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. وقتی موسیقی مورد علاقه‌ام را می‌شنوم، گوش‌هایم پر از لذت می‌شود.
  2. او همیشه با دقت به صحبت‌های دیگران گوش می‌دهد و نظرات آنها را محترم می‌شمارد.
  3. صدای بلندی که از بیرون می‌آمد، باعث شد که گوش‌هایش را بپوشاند.

واژگان مرتبط: خوشه، سنبله، شنوایی، دسته، غول، گو

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری