جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×
×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
پیوستن به لام تا کام

زیر مجموعه ها


سوالات متداول

×
×

fleshy  |

گوشت دار

معنی: گوشت دار. (نف مرکب ) دارای گوشت . || سمین و فربه و تناور. (ناظم الاطباء). بسیارگوشت . پرگوشت . گوشتالود. گوشتالو.
- میوه (کدو، بادنجان ) گوشت دار ؛ که قسمت مأکول میان پوست و هسته ٔ آن نیک پر باشد.
322 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 931
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
fleshy | meaty
عربی
سمين | دهني , بدين , لبي , لحمي , لحيم
واژگان مرتبط: گوشتی، فربه، کوشتالو، بی استخوان، اساسی، محکم، مغز دار، پرگوشت

500 کاراکتر باقی مانده

مطالب مرتبط

نرم گوشت

نرم گوشت .[ ن َ ] (ص مرکب ) آنکه گوشت نرم دارد. (یادداشت مؤلف ): قَشْعة؛ زن نرم گوشت از پیری

گوشت تلخ

گوشت تلخ . [ ت َ ] (ص مرکب ) بداَدا. بدگوشت . (یادادشت مؤلف ). نچسب . بدعنق . بدخلق .

گوشت پز

گوشت پز. [ پ َ ] (نف مرکب ) پزنده ٔ گوشت . آنکه طبخ گوشت کند. طاهی . (منتهی الارب ).

گوشت بر

گوشت بر. [ ب َ ] (ص مرکب ) پوشیده شده از گوشت . از گوشت نو. || پر از گوشت . تنومند. (استینگاس

گوشت دان

گوشت دان . (اِ مرکب ) ظرف گوشت . دوری و یا طبقی که در آن گوشت میگذارند. (ناظم الاطباء).

گوشت ربا

گوشت ربا. [ رُ ] (نف مرکب ) گوشت ربای . رباینده ٔ گوشت . || (اِ مرکب ) غلیواج را گویند که زغن

جعبه لام تا کام

وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.
سفارش تبلیغات

تبلیغات توضیحی

عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات موضوعی

  1. ایدئولوژی زندگی تو چیه ؟ لایو با سیدمحمدعرشیانفر
  2. خرید دوره پولسازی

تبلیغات تصویری