جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

guyande
speaker  |

گوینده

معنی: گوینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از گفتن . سخنگوی . (برهان ). قائل . (منتهی الارب ) (برهان ). کسی که سخن گوید. که تکلم کند. که ادای سخن کند :
ز گوینده بپذیر به دین اوی
بیاموز از او راه و آیین اوی .
دقیقی .
بدیشان چنین گفت کایمن شوید
ز گوینده گفتار من بشنوید.
فردوسی .
چنین داد پاسخ بدو مرد پیر
که ای شاه گوینده و یادگیر.
فردوسی .
خواهنده همیشه ترا دعاگوی
گوینده همه ساله آفرین خوان .
فرخی .
اول اردیبهشت ماه جلالی
بلبل گوینده بر منابر قضبان .
سعدی .
|| شاعر. ناظم . سخن سرا:
سخن گوهر شد و گوینده غواص
بسختی در کف آید گوهر خاص .
نظامی .
چنین گوینده ای در گوشه تا کی
سخندانی چنین بی توشه تا کی .
نظامی .
|| قصه گوی . قصه خوان . سخن پرداز. نصیحت گو :
ز گویندگانی که شان نیست جفت
بخوشی چنین داستان کس نگفت .
اسدی .
چو درخورد گوینده ناید جواب
سخن یاوه کردن نباشد صواب .
نظامی (شرفنامه ص 39).
|| قوال . خواننده . سراینده :
همین پنج بیتم خوش آمد به گوش
که میگفت گوینده ای خوب دوش .
سعدی .
|| زبان آور. خوش بیان . نَطّاق . که سخن نیز تواند گفت . خطیب :
چو آن نامه بنوشت نزدیک شاه
گزین کرد گوینده ای زان سپاه .
فردوسی .
|| زبان که به عربی لسان گویند. (برهان ). کنایه از زبان است . (انجمن آرا) (فرهنگ شعوری ) :
اگر شاه فرمان دهد بنده را
که بگشایم از بند گوینده را.
فردوسی .
|| مطرب که نقش و صوت بسیار به خاطر داشته باشد.(از برهان ) (از ناظم الاطباء). مطرب و سرودگو. (بهارعجم ) (آنندراج ) (انجمن آرا). خنیاگر. خواننده :
برفتی خوش آواز گوینده ای
خردمند ودرویش و جوینده ای .
فردوسی .
شبی و شمعی و گوینده ای و زیبایی
ندارم از همه عالم جز این تمنایی .
سعدی .
شکستند چنگ و گسستند رود
به در کرده گوینده از سر سرود.
سعدی .
|| خوش آهنگ و موزون آهنگ . نیک آوا. دارای آوای خوش :
نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده
مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله .
منوچهری .
و به نام فرخی نیز ضبط شده است . صاحب برهان قاطع یکی از معانی گوینده را ساز سیرآهنگ آورده و شاید سیرآهنگ مصحف تیزآهنگ است یعنی با آوای نیک و رسا. || (اِ) انسان . حیوان ناطق . (یادداشت مؤلف ) :
بدین گونه از چرم پویندگان
بپوشید بالای گویندگان .
فردوسی .
|| گلوبند زنان . مطلق گلوبند. (لغت محلی شوشتر).
... ادامه
1095 | 0
مترادف: 1- راوي، سخنگو، متكلم، ناطق 2- شاعر، ناظم،
متضاد: شنونده، مستمع
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت)
مختصات: (یَ دِ) (اِفا.)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: guyande
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 95
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
speaker | teller , announcer , broadcaster , narrator , talker
ترکی
konuşmacı
فرانسوی
le haut-parleur
آلمانی
der lautsprecher
اسپانیایی
el altavoz
ایتالیایی
l'altoparlante
عربی
المتحدث | مكبر الصوت , خطيب , محاور , رئيس هيئة تشريعية , مكبر الصوت في الإستريو , رئيس مجلس العمو , ناطق بلسان
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "گوینده" در زبان فارسی به معنای شخصی است که سخن می‌گوید یا صدا را تولید می‌کند. در زیر به برخی از قواعد زبان فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. کتابت و املاء: کلمه "گوینده" به صورت صحیح باید با "گ" به عنوان حرف اول نوشته شود و پس از آن "و" و "ی" و "نده" قرار گرفته است. املای صحیح آن "گوینده" است.

  2. جنس و جمع: "گوینده" یک اسم و مذکر است، اما می‌تواند برای هر جنسیتی به کار رود. جمع آن "گویندگان" است.

  3. معنی و کاربرد: "گوینده" می‌تواند به افراد مختلفی اطلاق شود، از جمله مجری‌ها، خوانندگان، هنرپیشه‌ها و هر کسی که در موقعیت‌های مختلف صحبت می‌کند.

  4. استفاده در جملات:

    • "گوینده خبر، اخبار را به‌روزرسانی کرد."
    • "این برنامه، گویندگان باتجربه‌ای دارد."
  5. قواعد نگارشی: در نگارش متون، بهتر است از کلمات مرتبط مانند "گفتگو"، "نطق" و "صحبت" به‌صورت درست و محتاطانه استفاده شود تا پیام به وضوح منتقل شود.

  6. ترکیبات و افعال مرتبط:
    • "گوینده ای را معرفی کردیم."
    • "دیدگاه‌های گوینده را بررسی کردیم."

با رعایت این قواعد می‌توان از کلمه "گوینده" به‌صورت مؤثری در نوشتار و گفتار استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. گوینده اخبار در تلویزیون با صدای رسا و شفاف خود اطلاعات را به مخاطبان منتقل کرد.
  2. در یک سمینار، گوینده اصلی در مورد تکنولوژی‌های نوین و تأثیر آنها بر زندگی روزمره صحبت کرد.
  3. گوینده رادیو با شوخی‌های خود فضایی شاداب و پرانرژی برای شنوندگان ایجاد کرد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری