جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

engage  |

گیر دادن

معنی: گیر دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، اسیر و گرفتار ساختن کسی را که مخفی باشد، معرفی کردن و نشان دادن مخفی گاه کسی یا مقصری را: گیر دادن رفیق خود را. گیر دادن همدست خود را.
2437 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
مختصات: (عا.)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 289
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
engage | stuck
عربی
جذب | شغل , شارك , تعهد , استخدم , فرض , لفت الانتباه , أعد , أثار , تشابك , خطب فتاة , شارك في النقاش , عشق , تعاطى عملا , تتعشق التروس , قاتل , يخطب
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "گیر دادن" در زبان فارسی به معنی انتقاد کردن، چسبیدن به موضوعی برای بحث یا اشکال‌گیری است. در استفاده این ترکیب، برخی نکات نگارشی و قاعده‌ای وجود دارد که باید به آن‌ها توجه کنیم:

  1. نحوه نوشتار:

    • "گیر دادن" به صورت مشترک یک عبارت است و باید به صورت جدا نوشته شود.
  2. استفاده از فعل:

    • به طور معمول، "گیر دادن" به عنوان فعل استفاده می‌شود و برای بیان عمل انتقاد یا چسبیدن به موضوع خاص به کار می‌رود. مثلاً: "او به من گیر داد که چرا دیر رسیدم."
  3. فعل و فاعل:

    • وقتی از این عبارت استفاده می‌کنید، معمولاً نیاز است تا فاعل و مفعول (در صورت وجود) را مشخص کنید. به عنوان مثال: "او به من گیر داد."
  4. منفی کردن:

    • برای منفی کردن این عبارت از "ن(Not)" استفاده می‌کنیم. مثلاً: "او به من گیر نداد."
  5. محاوره و نوشتار:
    • این عبارت بیشتر در گفتار محاوره‌ای رایج است، اما در نوشتار نیز می‌تواند به درستی استفاده شود و بستگی به موقعیت دارد.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "گیر دادن" به درستی و به شکل مؤثر استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. همیشه به من گیر می‌دهد که چرا زودتر درس نمی‌خوانم.
  2. او به خاطر نداشتن پوشش مناسب، به من گیر داد تا لباس گرم‌تری بپوشم.
  3. هنگام مسابقه، داور به بازیکنانی که تخلف می‌کردند، گیر می‌داد تا بازی به جریان بیفتد.

واژگان مرتبط: مشغول کردن، متعهد کردن، گرفتن، استخدام کردن، بکار گماشتن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری