جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

latif
subtle  |

لطیف

معنی: لطیف . [ ل َ ] (ع ص ) باریک . ریزه . نازک . مقذذ. (منتهی الارب ). به غایت نازک . (منتخب اللغات ). || به غایت نیکو. نغز. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
چون لطیف آمد به گاه نوبهار
بانگ رود و بانگ کبک و بانگ تز.
رودکی .
بت اگرچه لطیف دارد نقش
به بر دو رخانت هست خراش .
رودکی .
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت گونه ولکن قوی و بابنیاد.
کسائی .
سوسن لطیف و شیرین چون خوشه های سیمین
شاخ و ستاک نسرین چون برج ثور و جوزا.
کسائی .
از لطیفی که تویی ای بت و از شیرینی
ملک مشرق بیم است که رای تو کند.
منوچهری .
جام نبید گیری عیش لطیف خواهی
مال حلال جویی شاخ کمال کاری .
منوچهری .
دهر با صابران ندارد پای
مثلی زد لطیف آن سرهنگ .
ناصرخسرو.
هست لعبت لطیف گرچه لطیف
به بر عقل بی خطر باشد.
مسعودسعد.
و جوابی نرم و لطیف بازراند. (کلیله و دمنه ).
بخوان شاه مزعفر لطیف تر حلوا.
خاقانی .
بیدار چه سبز و نغز و لطیف است در بهار
کی در چمن به جلوه کند بید عرعری .
مجد همگر.
عابد از طعمه های لطیف خوردن گرفت و کسوتهای نظیف پوشیدن . (گلستان ). سخنهای لطیف میگوید و نکته های غریب ازاو میشنود. (گلستان ). و عاقلان دانند که قوت طاعت درلقمه ٔ لطیف است و صحت عبادت در کسوت نظیف . (گلستان ).
انصاف میدهم که لطیفان و دلبران
بسیار دیده ام نه بدین لطف و دلبری .
سعدی .
در سخن به دو مصرع چنان لطیف ببندم
که شاید اهل معانی که ورد خود کند این را.
سعدی .
تو اگر چنین لطیف از در بوستان درآیی
گل سرخ شرم دارد که چرا همی شکفتم .
سعدی .
سرمست بتی لطیف و ساده
در دست گرفته جام باده .
سعدی .
سپاس دار خدای لطیف دانا را
که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را.
سعدی .
همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش .
حافظ.
|| صاحب آنندراج گوید: ... نرم . پاکیزه ، چون : دماغ لطیف ، سینه ٔلطیف ، خاطر لطیف و بر قیاس : لطیف بازو و لطیف مزاج :
ز ذکر و فکر دماغ لطیف را خلل است
بنوش جام و بمان فکرهای فاسد را.
کمال خجندی .
|| رجل لطیف ؛ مردی باریک دان . ج ، لطاف . (مهذب الاسماء) :
پیرمردی لطیف در بغداد
دختر خود به کفشدوزی داد.
سعدی .
|| سخنی غامض که معنیش خفی و پوشیده باشد. (منتهی الارب ). || مقابل کثیف . باز. روشن :
به سماعی که بدیع است کنون گوش بنه
به نبیدی که لطیف است کنون دست بیاز.
منوچهری .
ای خرد و محیط بر دو عالم
وی نور لطیف این مجسم .
ناصرخسرو.
ترکیب تو سفلی و کثیف است ولیکن
صورتگر علوی و لطیف است بدو در.
ناصرخسرو.
تو که لطیفی به جسم دون چه شوی
همت گردون دون اگر دون شد.
ناصرخسرو.
نور بودی مگر چو نور لطیف
قصد خورشید آسمان کردی .
مسعودسعد.
ای چون هوا لطیف ز رنج هوای تو
شبها دو دست خویش همی بر هوا کنم .
مسعودسعد.
چون این کثیف جرم زمین هست برقرار
چون کاین لطیف جرم فلک را قرار نیست .
مسعودسعد.
زمین زیربه ، کو کثیف است و ساکن
فلک بر زبر، کو لطیف است و دروا.
خاقانی .
جان پاکان نثار آن خاکی
کآن لطیف جهان مجاور اوست .
خاقانی .
هرچه لطیف تر است پنهان تر است ، اما قوت و نفوذش بیشتر است . (فیه مافیه ). ملک را بر حال ضعیف و طبع لطیف او رقت زیاده گشت . (سعدی ). سحر؛ هر چیز که مأخذ آن رقیق و لطیف باشد. (منتهی الارب ).
- لطیف الاعتدال ؛ دارای اندامهای متناسب : ملک در حال کنیزکی خوبروی پیشش (پیش عابد) فرستاد، همچنین در عقبش غلامی بدیعالجمال لطیف الاعتدال . (سعدی ).
- لطیف الملمس ؛ هموار لغزان .
- لطیف اندام ؛ نازک اندام . نازک بدن : رجل صدء؛ مرد لطیف اندام : از این کش خرامی لطیف اندامی ماهرویی . (سندبادنامه ص 259). صدع ؛ مرد نازک بدن لطیف اندام . (منتهی الارب ).
- لطیف بازو ؛ نرم بازو. دارای بازویی نغز :
کمان سخت که داد آن لطیف بازو را
که تیر غمزه تمام است صید آهو را.
سعدی .
- لطیف بدن ؛ نازک اندام .
- لطیف تن ؛صدی ̍. مرد لطیف تن . (منتهی الارب ). لطیف بدن .
- لطیف پیوند ؛ با پیوند نیکو و نغز :
چندین غزل لطیف پیوند
گفت از جهت جمال دلبند.
نظامی .
- لطیف جان ؛ روشن روان :
لطیف جوهر و جانی ، غریب قامت و شکلی
نظیف جامه و جسمی ، بدیع صورت و خویی .
سعدی .
- لطیف جوهر؛ گوهر لطیف و بی آمیغ :
لطیف جوهر و جانی ، غریب قامت و شکلی
نظیف جامه و جسمی ، بدیع صورت و خوبی .
سعدی .
- لطیف خلق ؛ نرمخوی . خوش خوی :
بسیارفضل و اندک سال و لطیف خلق
کان خرد محمدبن آصف الامام .
سوزنی .
- لطیف خوی ؛ نرمخوی .لطیف خلق :
سرهنگ لطیف خوی دلدار
بهتر ز فقیه مردم آزار.
سعدی .
- لطیف خویی ؛ نرمخویی :
بردی ز هوا لطیف خویی
وز باد صبا عبیر بویی .
نظامی .
- لطیف دست ؛ دارای دستی نازک و نرم و نغز.
- || ماهر در کار :
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز.
رودکی .
- لطیف رای ؛ که رای نیکو دارد :
ای طیبتی لطیف رایان
خلق تو عبیر عطرسایان .
نظامی .
- لطیف سرشت ؛ نازک طبع :
که ز کدبانوان قصر بهشت
بود زاهد زنی لطیف سرشت .
نظامی .
- لطیف شکل ؛ نغز دیدار: و به
غایت صاحب منظر و لطیف شکل . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 111).
- لطیف طبع ؛ دارای طبعی نغز : همان ندامت بیند که آن بازرگان لطیف طبع دید. (سندبادنامه ص 205). و ابوعبداﷲبن محمدبن علی جعفری ، جوانی عاقل و لطیف طبع و قناعت کار بوده است . (تاریخ قم ص 239).
- لطیف طبیعت ؛ نیک سرشت : آنگاه دایه ٔ مستقیم بنیت معتدل هیأت لطیف طبیعت کریم جبلت بیاوردند. (سندبادنامه ص 43).
- لطیف منظر ؛ نیکودیدار :
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیرنمیشود نظر بس که لطیف منظری .
سعدی .
|| دواءاللطیف ، هو الذی من شأنه اذا انفعل من القوة الطبیعیة التی فینا ان ینقسم فی ابداننا الی اجزاء صغیرة جدّا، مثل : الزعفران و الدارصینی . (قانون ابوعلی سینا)؛ دواء لطیف یا ادویه ٔ لطیفه آن داروها باشند که با جزائی سخت خرد در ابدان ما بخشیده شوند، مانند: زعفران و دارچینی . || نیکوکار. (مهذب الاسماء). به غایت نیکوکار و یاری کننده . (منتخب اللغات ). آنکه رفق و مدارا کند. آنکه نرمی کند در کار و داناست به دقائق مصالح . رفق کننده . || دوربین . (ترجمان القرآن جرجانی ). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . از اسماء خدای تعالی است . (تاج المصادر). یکی از نامهای باریتعالی ، یعنی مهربان . رساننده ٔ نیکیها و منافع بر بندگان خود به رفق و لطف یا دانای خفایای امور و دقایق کار. (منتهی الارب ). بخشاینده ٔ مهربان . (مهذب الاسماء) :
لطیف کرم گستر کارساز
که دارای خلق است و دانای راز.
سعدی (بوستان ).
گر برانی به گناهان قبیح از در خویشم
هم به درگاه تو آیم که لطیفی و خبیری .
سعدی .
لطیفی که آوردت از نیست هست
عجب گر بیفتی نگیردْت ْ دست .
سعدی (بوستان ).
... ادامه
1131 | 0
مترادف: 1- ظريف، نازك 2- ترد، شكننده 3- زيبا، گل اندام، گل پيكر، نازك اندام، نازك بدن، نازك تن 4- شيرين، نغز 5- ريز، ريزه، سبك
متضاد: زمخت، ضخيم، كلفت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی]
مختصات: (لَ) [ ع . ] (ص .)
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 129
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
subtle | delicate , soft , fine , tender , gentle , fair , refined , elegant , tenuous , volatile , benignant , fragile , benign , gossamer , incomparable , precious , rare , sweet
عربی
رقيق | بارع , حاذق , بالغ الرقة , متقن , ماهر , ماكر , حاد الذهن , دقيق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "لطیف" در زبان فارسی به معنی نرم، خوشایند، زیبا و دلنشین است. در نگارش و استفاده از این کلمه، باید به نکات زیر توجه کنید:

  1. نحوه نوشتار: کلمه "لطیف" به همین شکل و با املای درست نوشته می‌شود.
  2. جنسیت: این واژه می‌تواند به اشیاء، افراد و یا احساسات اشاره کند و از نظر جنسیت به‌طور معمول به عنوان صفت مذکر یا مؤنث استفاده می‌شود.
  3. قید و فعل: می‌توان این کلمه را به عنوان صفت در جملات به کار برد، مانند "صداي لطیف او" یا "بوی لطیف گل".
  4. ترکیب با دیگر کلمات: "لطیف" می‌تواند با سایر کلمات ترکیب شود و به معانی مختلفی اشاره کند. به عنوان مثال: "لطیف‌طبع" به معنای کسی که دارای روحیه‌ای حساس و زیبایی‌شناختی است.
  5. انحناهای معنایی: استفاده از "لطیف" می‌تواند در متون ادبی و شعر و همچنین در متون روزمره به معنای زیبایی یا احساس خوبی به کار رود.

با رعایت این نکات می‌توانید از کلمه "لطیف" به صورت صحیح و موثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. نسیم صبحگاهی لطیف، احساس خوبی را در دل آدمی زنده می‌کند.
  2. گل‌های باغچه با رنگ‌های شاداب و لطیف خود، زیبایی خاصی به محیط اطراف می‌بخشند.
  3. صدای لطیف موسیقی در پس‌زمینه، فضایی آرامش‌بخش را ایجاد کرده است.

واژگان مرتبط: دقیق، زیرک، محیل، تیز و نافذ، ظریف، حساس، لاغر، نازک بین، باریک، نرم، ملایم، شیرین، نازک، خوب، ریز، عالی، مهربان، نجیب، ارام، منصفانه، منصف، زیبا، نسبتا خوب، بیطرفانه، پالوده، مهذب، برازنده، شیک و مد، موزون، بدون نقطه اتکاء، فرار، سبک، بخارشدنی، خوش خیم، خیر، شکننده، ضعیف، شکستنی، بی خطر، غیر قابل مقایسه، بی نظیر، غیر قابل قیاس، بی همتا، بی مانند، گرانبها، قیمتی، نفیس، پر ارزش، عزیز، نادر، کمیاب، کم، نایاب، خام

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری