جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

la(e)vā
lua  |

لوا

معنی: لوا. [ ل ِ ] (ع اِ) لِواء. رایت . عَلَم . درفش . رجوع به لواء شود :
همانا که باشد مرا دستگیر
خداوند تاج و لوا و سریر [ نبی ] .
فردوسی .
معتمد...عهد و منشور و لوا فرستاد [ یعقوب لیث را ] به ولایت بلخ و تخارستان و پارس و کرمان و سجستان و سند. (تاریخ سیستان ). و سیاه پوشان با او و خود سیاه پوشیده ولوا به دست سواری دادند. (تاریخ بیهقی ص 43 چ ادیب ).عمرو را وعده ها کردند که بازگردد و به نشابور بباشدتا منشور و عهد و لوا آنجا بدو رسد. (تاریخ بیهقی ص 296). اما رسول چون به نشابور آمد با دو خادم و دو خلعت و کرامات و لوا و عهد آوردند هفتصدهزار درم در کار ایشان بشد. (تاریخ بیهقی ص 296). خداوند [ مسعود ] یاد دارد که به نشابور رسول خلیفه آمد و لوا و خلعت آورد. (تاریخ بیهقی ص 177). پس از رسیدن ما به نشابور رسول خلیفه دررسید با عهد و لوا و نعوت و کرامات .(تاریخ بیهقی ). نامه ای که از سپاهان نبشته بودند خبر گذشته شدن سلطان محمود... و خواستن لوا و عهد [ ازخلیفه ]. (تاریخ بیهقی ). و آنچه خواسته آمده است ازلوا و عهد و کرامات با رسول بر اثر است . (تاریخ بیهقی ). امیرالمؤمنین القادرباﷲ وی را خلعت و عهد و لوا و لقب فرستاد یمین الدولة و زین الملة به دست حسین سالار حاجبان . (تاریخ بیهقی ص 682). امیر ببوسید و کلاه برداشت و بر سر نهاد و لوا بداشت بر دست راستش . (تاریخ بیهقی ص 378). سه خلعت ساختند، چنانکه رسم والیان باشد: کلاه دو شاخ و لوا و جامه ٔ دوخته برسم و اسب و استام و... (تاریخ بیهقی ص 501). لوا خواست بیاوردند به دست خویش ببست . (تاریخ بیهقی ص 477).
وز آن پس آمدش منشور و خلعت
لوای پادشاهی از خلیفت .
فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).
گه رستخیز آب کوثر وراست
لوا و شفاعت سراسر وراست .
اسدی .
عرش این عرش کسی بود که در حرب رسول
چو همه عاجز گشتند بدو داد لواش .
ناصرخسرو.
دانند که در عالم این شهره لوائی است
پنهان شده در سایه ٔ این شهره لوااند.
ناصرخسرو.
احمد لوای خویش علی را سپرده بود
من زیر آن بزرگ و مبارک لوا شدم .
ناصرخسرو.
زیر لوای خدای راه بیابی
گر بنمائی مرا کز اهل لوائی .
ناصرخسرو.
لوا و عهد و خطاب خلیفه ٔ بغداد
خدای عز و جل بر ملک خجسته کناد.
مسعودسعد.
از وقت طلوع لوای صبح تا استوای آفتاب میان ایشان مناجزت رفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 405). پناه عزت منقوض و لواء مجدت مخفوض .(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 444). به هوای دولت او برخاست و در نصرت لوای او جد بلیغ نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). در خدمت لوای او به ولایت ایلک خان رفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). او نیز از سر صدق موالات و خلوص موافات در خدمت لوای میمون او روان شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
چون سه حرف میانه ٔ نامت
از قبولم لوا فرستادی .
خاقانی .
ای تحت لوایت همه آفاق و ندانم
ظل ملک العرش و یا عرش لوائی .
خاقانی .
در بر بیدبن نگر لشکر مور صف زده
گرد لوای سام بین موکب حام لشکری .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 430).
قدر تو لوا زده ست بر عرش
در سایه ٔ آن لوات جویم .
خاقانی .
درید جوزا جیب و برید پروین عقد
گذاشت مهر دواج و فکند صبح لوا.
خاقانی .
شاه فریدون لوا خضر سکندرسپاه
خسرو امت پناه اتسز مهدی شعار.
خاقانی .
داور مهدی سیاست مهدی امت پناه
رستم حیدرکفایت حیدر احمدلوا.
خاقانی .
مصطفی زین گفت کآدم و انبیا
خلف من باشند در زیر لوا.
مولوی .
آن کس که لوای غیبت افراخته است
او از تن مردگان غذا ساخته است .
؟
صاحب آنندراج گوید: برهنه از صفات و خورشید از تشبیهات علم است و با لفظ افراختن و زدن و بستن مستعمل . و این اشعار را شاهد آورده :
ای لوای فتح و فیروزی به چار ارکان زده
بندگان هندوت بر قلب ترکستان زده .
امیرخسرو.
بهر جانب که خورشید لوایت سایه افکندی
ملازم بوده ام چون سایه نورعالم آرا را.
مولانا مظهر.
هر کس لوای راستی افراخت شد بلند
بالانشین جمله حروف است زین الف .
نورالعین واقف .
شکر خدا که صبر به نصرت لوا نبست
طرفی رفو ز چاک گریبان ما نبست .
ظهوری .
... ادامه
638 | 0
مترادف: بيرق، پرچم، درفش، رايت، علم
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [عربی: لواء، جمع: اَلویّه]
مختصات:
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: lavA
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 37
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
lua
ترکی
lova
فرانسوی
lova
آلمانی
liebe
اسپانیایی
lóva
ایتالیایی
lova
عربی
لوا
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "لوا" در زبان فارسی به چندین معنا اشاره دارد که می‌تواند بسته به متن و محتوای مورد نظر، معانی متفاوتی داشته باشد. در زیر به برخی قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنم:

  1. معنی و کاربرد: "لوا" به معنای نوعی شیرینی یا دسر (به ویژه در برخی از کشورها) و همچنین به معنای "اجازه" یا "پروانه" نیز ممکن است استفاده شود. در نوشتار باید به بافت جمله و مفهوم دقت شود.

  2. هجاء و تلفظ: کلمه "لوا" را معمولاً به صورت "lavaa" تلفظ می‌کنند. توجه به تلفظ صحیح در هنگام نگارش مهم است.

  3. نوشتار صحیح: این کلمه باید به‌طور صحیح نوشته شود و عدم نوشتن آن به صورت صحیح می‌تواند باعث ابهام گردد. به عنوان مثال، از نوشتن به صورت "لوآ" یا "لاوا" خودداری کنید.

  4. جمله‌سازی: برای استفاده از لوا در جملات، باید به ساختار جمله و نقطه‌گذاری دقت کنید:

    • مثال: "ما امروز لوا را به عنوان دسر برای مهمانی درست کردیم."
  5. نکات نگارشی: در صورتی که "لوا" به صورت خاصی به کار رود (مثلاً نام خاص)، باید به بزرگ یا کوچک بودن حرف اول آن توجه داشته باشید.

  6. پیوستگی با دیگر کلمات: در مواردی که "لوا" به عنوان صفت یا قید به کار می‌رود، باید به توافق زبانی (از نظر جنس، شمار و ...) توجه کرد.

با رعایت این نکات و قواعد، می‌توان استفاده‌ی بهتری از کلمه "لوا" در نگارش داشت.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. در جشن تولد دوستم، کیک لوا تازه‌ای تهیه کردیم که همه از طعم آن لذت بردند.
  2. لوا یکی از دسرهای محبوب در فرهنگ ماست که معمولاً در مراسم‌های خاص سرو می‌شود.
  3. او همیشه دوست دارد هنگام مسافرت، چند قطعه لوا را به عنوان خوراکی همراه داشته باشد.

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری