جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

limu
lemon  |

لیمو

معنی: لیمو. (اِ) قسمی از مرکبات و آن دو گونه بود: ترش و شیرین . لیموی شیرین ، خاص ایران است و آن به درشتی نارنج و پرتقال است با پوست زرد روشن و صاف و بی دندانه . لیموی ترش ، قسمی از مرکبات و ترشابه هاست که در ولایت ساحلی بحر خزر و فارس و عمان روید و آنچه در فارس روید کوچکتر اما باعطرتر ازآن گیلان و مازندران باشد و هر درختی پنج تا شش هزار دانه از آن بار آرد و آن به انواع باشد؛ لیموی آب که در نهایت لطافت و خوشبوئی و شادابی است با پوستی سخت و نازک از شیراز آرند و لیموی عمانی و جز آن . آب لیموی ترش ، دافع سموم و مقوی قلب است . لیمو ترش سواحل خزر، اندکی درشت تر از لیموی ترش فارس و با پوستی ستبر و نوکی کشیده است . صاحب انجمن آرا گوید: چون اصل آن از عربستان خاصه از مدینه به ایران آمده ، آن را پارسیان مدنی گویند. (انجمن آرا). لیمون . و رجوع به لیمون شود. صاحب اختیارات بدیعی آرد: صاحب منهاج گوید: مانند اترج بود و فعل وی در دماغ قوی بود. پوست وی و ورق وی گرم وخشک بود. در اول و حماض وی مانند حماض اترج است و در منفعت و قوت بلکه اقوی بود و نشاید که با پوست آب از وی بگیرند، لیکن مقشر باید کرد، بعد از آن آب از وی بگیرند تا عصاره ٔ قشر وی با وی نیامیزد که برودت وی را بشکند. حکیم مؤمن در تحفه آرد: در جمیع خواص مانند ترنج و پوست زرد او در دوم گرم و خشک و مقوی معده و دل و قابض و محرک کیفیت اخلاط ردیه و پادزهر سموم مشروبه و ملذوعه و در سایر افعال قایم مقام پوست ترنج است و آنچه مابین پوست زرد و ترشی است . در افعال مانند گوشت ترنج و ترشی او در دوم سرد و خشک و مقوی معده . حار و لطیف و بسیار جالی و قاطع اخلاط غلیظه و لزجه و ملطف آن و جالی بهق سیاه و کلف و قوبا و مسکن غلیان خون و صفرا و التهاب معده و جهت تبهای حاره ٔ دموی و صفراوی و عفونت خون و بثور و شرا و حصف و دمل و ورم حلق و لهاة و کرب و غم و قی صفراوی و غثیان و تقلب طعام و بد گذشتن اطعمه ٔ چرب و جذب مواد حاره جگر و معده و جهت درد سر و دوار و سدد که از بخار اخلاط غلیظ باشد و خفقان سوداوی و غب خالص و غیرخالص وخمار و سموم هوا و ادویه ٔ قتاله مفید و در اکثر امور قایم مقام سرکه و جهت مریض بهتر از آن است و مضر عصب و صاحب سرفه و باردالمزاج و اکثار او در خلای معده و مضعف امعاء و مورث پیچش . و مصلحش شکر و عسل است وچون جواهر را به آب لیمو بخیسانند حل شود و ضماد ودع (؟) محلول به آب لیمو با نوشادر در اندک زمانی دافع بهق و آثار جلد است . و تخم او در دوم گرم و در آخراول خشک و در رفع سموم مانند دانه ٔ ترنج و تفریح اوبه غایت عظیم و قدر شربتش یک درهم تا دو درهم است با آب گرم و با شراب و باید مقشر از پوست باشد و خائیدن دانه ٔ او رافع بی حسی دندان است که از ترشی او بهم رسیده باشد و لیموی به نمک پرورده مقوی معده و باعث خوشبویی آروغ است و لیموی شیرین در منافع بسیار ضعیفتر است ، اما مضر عصب نیست و به دستور آنچه پیوند به درخت نارنج و ترنج کرده باشند قریب الفعل اند به او. وهمچنین است آنچه معروف است به مرکب و چون لیمو را بتمامه خشک کرده با وزن او شکر بسایند جهت منع صعود بخارات و تفتیح سدد بیعدیل و برگ لیمو در تفریح ضعیف تر از برگ ترنج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) :
کز خاک دو تخم می پدید آید
این خوش خرما آن ترش لیمو.
ناصرخسرو.
و درختان میوه دار... چون ترنج و نارنج و بادرنگ و لیمو... در بوستان آورد (نوروزنامه ). لیمو، معروف و خواص ترنج دارد. (نزهةالقلوب ).
سمندی ز لیمو شدش اختیار
که گردد به آن سنگ ریزه سوار.
بسحاق اطعمه .
و رجوع به لیمون شود. || مجازاً پستان معشوق .
... ادامه
424 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] (زیست‌شناسی)
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: limu
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 86
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
lemon | citron
ترکی
limon
فرانسوی
citron
آلمانی
zitrone
اسپانیایی
limón
ایتالیایی
limone
عربی
أحمق | شجرة الليمون , إخفاق , ليمونة اللون , ليمون , حامض ليمون , أبله , ليموني
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه «لیمو» در زبان فارسی به میوه‌ای اشاره دارد که به‌طور معمول برای مصارف غذایی و درمانی استفاده می‌شود. در زیر به برخی قواعد نگارشی و دستور زبانی مرتبط با این کلمه اشاره می‌شود:

  1. استفاده از علامت‌ها:

    • اگر در جمله، «لیمو» به‌عنوان اسم خاص یا عمومی به شمار می‌آید، باید دقت کرد که از حروف بزرگ استفاده نشود، مگر اینکه در ابتدای جمله باشد.
  2. جمع‌سازی:

    • جمع «لیمو» به‌صورت «لیموها» یا «لیموزها» است. معمولاً جمع «لیموها» رایج‌تر است.
  3. مضاف و مضاف‌الیه:

    • در کاربردهای مضاف می‌توان گفت: «عصاره‌ی لیمو» یا «عطر لیمو».
  4. نقش‌ها در جمله:

    • «لیمو» می‌تواند به‌عنوان فاعل، مفعول یا complemento به کار رود؛ به‌عنوان مثال:
      • فاعل: «لیمو ترش است.»
      • مفعول: «من لیمو می‌خورم.»
  5. هم‌نشینی با صفت‌ها:

    • می‌توان به‌راحتی برای توصیف «لیمو» از صفت‌های مختلف استفاده کرد، مانند «لیمو شیرین»، «لیمو ترش» یا «لیمو سبز».
  6. ادغام با ترکیبات:
    • می‌توان کلمه «لیمو» را در ترکیبات مختلف قرار داد، نظیر «پودر لیمو»، «آب لیمو»، یا «پوست لیمو».

در استفاده از کلمه «لیمو» به نکات بالا توجه کنید تا نگارش صحیح و دقیقی داشته باشید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. لیمو یکی از میوه‌های خوشمزه و پر خاصیت است که در تهیه نوشیدنی‌ها و خوراکی‌های مختلف استفاده می‌شود.
  2. در روزهای تابستان، آب لیمو ترش و خنک می‌تواند بسیارRefreshing باشد.
  3. یکی از روش‌های طبیعی برای درمان سرماخوردگی، استفاده از آب لیمو و عسل در کنار چای گرم است.

واژگان مرتبط: لیموترش، رنگ لیمویی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری