جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

māne'
obstacle  |

مانع

معنی: مانع. [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) بازدارنده . ج ، مَنَعَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). منعکننده . ج ، مَنَعَة، مانِعون . (ناظم الاطباء). جلوگیرنده . دافع. رادع . زاجر. عایق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و چون بنگریستم مانع این سعادت راحت اندک و نهمت حقیر است که مردمان بدان مبتلا گشته اند. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 56). مانع از خدمت و عایق از حضرت این حال بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). حکم او را مانعی و قضای او را دافعی نباشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 330).
مانع باران مباش و آفتاب
تا بدان مرسل شدند امت شتاب .
(مثنوی چ خاور ص 384).
مانع خویشند جمله کافران
از شعاع جوهر پیغمبران .
(مثنوی چ خاور ص 91).
مانعش از آب آن دیوار بود
از پی آب او چو ماهی زار بود.
(مثنوی چ خاور ص 97).
پرده چه باشد میان عاشق و معشوق
سد سکندر نه مانع است و نه حایل .
سعدی .
همین است مانع که در بارگاه
نشاید شدن جز به فرمان شاه .
سعدی (بوستان ).
مانعش غلغل چنگ است وشکر خواب صبوح
ورنه گر بشنود آه سحرم باز آید.
حافظ.
- مانع اغیار ؛ در تعریف ماهیت یک موضوع باید تعریف ، دو شرط ذیل را دارا باشد: الف - جامع افراد باشد یعنی تعریف طوری باشد که همه ٔ نمونه ها و مصادیق مورد تعریف را در برداشته باشد و چیزی را فرونگذارد ب - مانع اغیار باشد یعنی تعریف باید شامل اموری که مربوط به مورد تعریف نیست نشود... (ترمینولوژی حقوق تألیف دکتر جعفری لنگرودی ).
- مانع جمع ؛ مانعةالجمع. رجوع به همین ترکیب ذیل مانعة و اساس الاقتباس ص 77 شود.
- مانع جمع و خلو ؛ مانع جمع وخلو در معنی جز از موجبات و سوالب باهم نبود... امادر لفظ از موجبات تنها و از سوالب تنها باشد، چنانکه عدد زوج است یا فرد، و عدد زوج نیست یا فرد نیست وممکن بود که منفصله ٔ مانع جمع را اجزای نامتناهی بود چنانکه گوییم ، اشکال متساوی الاضلاع یا مثلث بود یا مربع و همچنین الی مالانهایه . اما منفصله ٔ مانع خلو رانشاید که اجزای متناهی بود، چه تا اجزای انفصال بتمامت حاصل نیاید، ممکن نبود که عام تر از جزوی به جای جزوی نهند، پس تکراری که مقتضی امکان جمع باشد حاصل نشود. و وقوع منفصله ٔ مانع جمع یا خلو، در علوم اندک باشد و در محاورات استعمال کنند، در موضعی که قایلی منع خلومسلم داشته باشد و اثبات جمع کرده مثلاً گویی این شخص هم حیوان است و هم حجر، چه این اقتضای آن کند که از این دو صفت خالی نیست و این دو صفت به هم صادق است ، پس به جواب او خواهند که منع جمع کنند تا چون منع جمع با منع خلو که در سخن او مضمر است و از ذکر مستغنی ، منضم شود، منفصله ٔ حقیقی شود. (از اساس الاقتباس ص 78).
- مانع خلو ؛ مانعةالخلو. رجوع به ترکیب مانعةالخلو ذیل مانعة و اساس الاقتباس ص 77و 78 شود.
|| اصطلاح اصولی است و مانعامری است که از وجود آن عدم لازم آید لکن از عدمش وجودی لازم نیاید بذاته و یا از عدم آن وجود و یا عدم لازم نیاید بذاته مانند مسافرت که مانع روزه گرفتن و تمامیت نماز است . مانع بر سه قسم است : 1- آنچه مانع است ابتداءً و استدامةً مانند رضاع که مانع است از نکاح ابتدائی و مبطل است مر نکاح قبلی را. 2- آنچه مانع است در ابتداء نه استدامه مانند عده که مانع نکاح است در ابتداء مگر برای صاحب عده و مانع استدامت نکاح نیست چنانکه اگر حلیله ٔ شخص وطی به شبهه شود، موجب قطع نکاح او نیست . 3- آنچه مردد است مانند احرام نسبت به ملکیت صید که ناشی از آن باشد که سبب آن در حال احرام عارض شود و از قسم دوم است احرام که مانع ابتداء نکاح است نه استدامه ٔ آن . (فرهنگ علوم نقلی دکتر سید جعفر سجادی ). || (اصطلاح فقهی ) هرچه که از تحقق یافتن اثر چیز دیگری جلوگیری کند. در مقابل مقتضی استعمال شود. (ترمینولوژی حقوق ، تألیف جعفری لنگرودی ).
- مانع سبب ؛ (اصطلاح فقهی ) هر صفت وجودی که مانع تحقق فلسفه ٔ یک سبب از اسباب قانونی گردد چنانکه قتل در شرع سبب قصاص است ولی اگر قاتل پدر کسی باشد که حق قصاص یافته صاحب این حق نمی تواند پدر خود را بعنوان قصاص بکشد زیراابوت عبارت است از یک صفت وجودی که مانع تأثیر سبب (از حیث قصاص ) است . (ترمینولوژی حقوق تألیف دکتر جعفری لنگرودی ). || اشکال در راه و معبر و سد. (ناظم الاطباء) : خلیفه آل بویه را فرمان داد از دار خلافت تا راه حاج آبادان کردند و مانعی نمانده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 363). باغستان بسیار داشت بی دیوار و خار و هیچ مانعی از دخول در باغات نبود. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 4). || ردکننده و خشکاب . (ناظم الاطباء). || بخیل و بخل کننده . (ناظم الاطباء). بخیل و ممسک . (از اقرب الموارد).
barrera
barriera
سد، مشکل، انسداد، گیر، رداع، حصار، حائل، نرده یا مانع عبور دشمن، بازماندگی، سبب تاخیر، پاگیری، اذیت، ازار، اشکال، رادع، محظور، چهار چوب جگنی، سبد ترکهای، پرچین، چپر، راه بند، سنگ لغزش، موجب لغزش، سبب سقوط، مزاحمت، منع، شکست، تنزل، بار، میله، شمش، تیر، خط، اجاره دهی، سنگربندی موقتی، گره، زیان، بی فایدگی، علت، قید، اسباب زحمت، گرفتاری، گرو، پیچ وخمیدگی، نقص، اوانس، امتیاز به طرف ضعیف در بازی، محاصره، بازداری، ایجاد مانع، جلو گیری، قفل، طره گیسو، دسته پشم، چخماق تفنگ، چفت و بست، بند، توقف، اشغال کننده، زنجیر، بخو، پا بند، مرز، زمین شخم نشده، مایهء لغزش، امتناع، روگردانی، تحریم، ممنوعیت، تکیه، ایست، عصاء، پرده، حجاب، دیوار، حاجب، جدار، سرحدات چین کمونیست، پردهء حصیری، چین، جعد موی، پیچش وانقباض عضلهدرخواب، گول، خاکریز، اب بند، بند آب، نهر، توده سنگ، غل، دست بند، پیشگیری کننده، جلوگیری کننده، پیش گیر، دافع، زننده، بیزار کننده
... ادامه
578 | 0
مترادف: 1-اسم 2- بازدارنده، جلوگير، رادع، مخل، مزاحم 3- بند، سد 4- حاجز 5- حايل 6- عايق 7- محظور، محذوريت 8- مشكل، ايراد
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم، صفت) [جمع: مَنَعة و مَوانع]
مختصات: (نِ) [ ع . ]
الگوی تکیه: WS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: mAne'
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 161
شمارگان هجا: 2
دیگر زبان ها
انگلیسی
obstacle | barrier , hindrance , impediment , hurdle , hedge , stumbling block , hindering , setback , bar , let , barricade , snag , drawback , encumbrance , hitch , handicap , blockage , lock , holdback , fetter , balk , embargo , stay , curtain , bamboo curtain , crimp , dike , dyke , massif , shackle , preventive , repellent
ترکی
bariyer
فرانسوی
barrière
آلمانی
barriere
اسپانیایی
barrera
ایتالیایی
barriera
عربی
عقبة | العائق , حجر عثرة , حاجز , مانع , عرقل , حائل , أعاق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مانع" در زبان فارسی به معنی "عوامل یا اشیاءی که جلوگیری از پیشرفت یا انجام کاری می‌شوند" به کار می‌رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، موارد زیر را در نظر داشته باشید:

  1. استفاده در جملات:

    • "باران شدید مانع از برگزاری مراسم شد."
    • "هیچ مانعی برای ادامه پروژه وجود ندارد."
  2. قواعد جمع:

    • جمع آن "موانع" است.
    • مثال: "موانع اقتصادی باید برطرف شوند."
  3. حضور در ترکیبات:

    • "مانع تراشی": به معنی ایجاد مشکلات یا موانع.
    • "برطرف کردن موانع": به معنی حل مشکلات.
  4. قواعد نگارشی:

    • کلمه "مانع" به تنهایی و بدون تغییر حالت، در جمله استفاده می‌شود.
    • دقت کنید که در آغاز جمله، کلمه "مانع" باید با حروف بزرگ نوشته شود.
  5. توجه به سیاق:
    • در جملات رسمی و علمی، سعی کنید از کلمه "مانع" در سیاق مناسب و با دقت استفاده کنید.

این نکات به شما کمک می‌کند تا کلمه "مانع" را به درستی در نوشته‌ها و مکالمات خود به کار ببرید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. مانع‌های زیادی برای رسیدن به اهداف بلندمدت وجود دارد، اما با تلاش و پشتکار می‌توان آن‌ها را پشت سر گذاشت.
  2. او به عنوان یک مشاور به افراد کمک می‌کند تا مانع‌های روانی خود را شناسایی و برطرف کنند.
  3. بارش شدید برف باعث شد که مانع‌های طبیعی در جاده‌ها ایجاد شود و تردد ماشین‌ها دچار مشکل گردد.

واژگان مرتبط: سد، مشکل، انسداد، گیر، رداع، حصار، حائل، نرده یا مانع عبور دشمن، بازماندگی، سبب تاخیر، پاگیری، اذیت، ازار، اشکال، رادع، محظور، چهار چوب جگنی، سبد ترکهای، پرچین، چپر، راه بند، سنگ لغزش، موجب لغزش، سبب سقوط، مزاحمت، منع، شکست، تنزل، بار، میله، شمش، تیر، خط، اجاره دهی، سنگربندی موقتی، گره، زیان، بی فایدگی، علت، قید، اسباب زحمت، گرفتاری، گرو، پیچ وخمیدگی، نقص، اوانس، امتیاز به طرف ضعیف در بازی، محاصره، بازداری، ایجاد مانع، جلو گیری، قفل، طره گیسو، دسته پشم، چخماق تفنگ، چفت و بست، بند، توقف، اشغال کننده، زنجیر، بخو، پا بند، مرز، زمین شخم نشده، مایهء لغزش، امتناع، روگردانی، تحریم، ممنوعیت، تکیه، ایست، عصاء، پرده، حجاب، دیوار، حاجب، جدار، سرحدات چین کمونیست، پردهء حصیری، چین، جعد موی، پیچش وانقباض عضلهدرخواب، گول، خاکریز، اب بند، بند آب، نهر، توده سنگ، غل، دست بند، پیشگیری کننده، جلوگیری کننده، پیش گیر، دافع، زننده، بیزار کننده

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری