جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: مایل . [ ی ِ ] (ع ص ) مائل . برگردنده از راه . (ناظم الاطباء). ترک کننده و برگردنده ازراه . (از اقرب الموارد). خم شونده از راه . (از منتهی الارب ) : و هرکه را از سنن عقیده و صوب مذهب خود مایل و منحرف بینند به غی و ضلالت نسبت کنند. (مصباح الهدایه چ همایی ص 14). و رجوع به میل شود. || جورکننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به میل شود. || برگردنده و خمنده . ج ، مالة و مُیَّل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ورجوع به میل شود. || عدول کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خرامنده و تبخترکننده . (ناظم الاطباء). خرامان . چمان : که من به حسن تو ماهی ندیده ام طالع که من به قد تو سروی ندیده ام مایل . سعدی (دیوان چ مصفا ص 710). و رجوع به مائلات شود. || راغب و میل کننده و شایق و آرزومند. (ناظم الاطباء). گراینده به چیزی و با لفظ شدن و گشتن و آمدن و افتادن مستعمل است . (از آنندراج ) : دلت گر به راه خطا مایل است ترا دشمن اندر جهان خود دل است . فردوسی . مال چنه ست و زمانه دام جهان است ای همه ساله به دام برچنه مایل . ناصرخسرو. به دستگیری افتادگان و محتاجان چنانکه دوست به دیدار دوستان مایل . سعدی . میل گردون سوی قصر تست و مه رای تو جست طبعهر جزوی که هست آخرسوی کل مایل است . کاتبی . خری چند مایل به جلهای رنگین ددی چند راغب به آفت رسانی . وحشی (دیوان چ نخعی ص 269). - مایل بودن به رنگی ؛ به آن رنگ زدن . سبز مایل به سیاهی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نزدیک بودن به آن رنگ : پوست ساق او [ ماهی زهرج ] مایل به زردی و با اندک حدت . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || کج و خمیده . (ناظم الاطباء). || (اِ) نام جزء اعظم فلک قمر که در آن حامل مرکوزاست و در حامل تدویر و در تدویر قمر. (ناظم الاطباء). 1- خميده، كج، كژ، متمايل، مورب
2- خواهان، راغب، شايق، طالب، علاقه مند، مشتاق مستقيم نافر willing, oblique, wanting, inclined, wishing, keen, fond, hankering, desirous, yearning, disposed, bent, craving, longing, sideling, sidling, solicitous, wishful, miles مستعد، راغب، إرادي، طوعي mil le kilomètre die meile la milla il miglio حاضر، راضی، خواستار، اریب، غیر مستقیم، ضمنی، حاده یا منفرجه، فاقد، متمایل، خم، سراشیب، سرازیر، چیزی که ارزو میشود، شدید، تیز، زیرک، قوی، علاقمند، عاشق، شیفته، خاطرخواه، شوق وافر، ارزومند، مستعد، منحنی، خم شده، خمیده، از پهلو، کج، نگران، دلواپس، مواظب
کلمه "میل" و قواعد مربوط به آن در زبان فارسی، به چند مورد مختلف اشاره دارد. در زیر، به برخی از نکات نگارشی و معنایی مرتبط با "میل" یا "مایل" اشاره میکنیم:
معنی و کاربرد:
"میل" به معنای رغبت و اشتیاق است. مثلاً: "من به یادگیری زبانهای جدید میل دارم."
"مایل" به معنای تمایل و گرایش است و معمولاً به عنوان صفت به کار میرود. مثلاً: "من مایل به همکاری با شما هستم."
نحوه نوشتار:
شکل صحیح کلمه "مایل" با یای مدود (ی مائل) نوشته میشود.
دقت کنید که "میل" و "مایل" هر دو در فارسی کاربرد دارند ولی معنای متفاوتی دارند.
واژهسازی:
از "میل" واژههای دیگری میتوان ساخت، مانند "میل به"، "میل کردن به" که به معنی اشتیاق به چیزی است.
جملات نمونه:
من به سفر کردن در تابستان مایل هستم.
او میل زیادی به مطالعه دارد.
قواعد نگارشی:
هنگام استفاده از "مایل" در نوشتار، دقت کنید که به صورت درست و با تلفظ صحیح آورده شود.
همچنین بین "میل" و "مایل" بسته به زمینه استفاده، ارتباط درست برقرار کنید.
این نکات میتوانند به شما در استفاده صحیح از کلمه "میل" و "مایل" کمک کنند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
من هر روز یک مایل میدوم تا بدنسازی و سلامتی خود را حفظ کنم.
برگهای درختان در پاییز رنگین میشوند و خیابانها را از یک مایل تا یک مایل دیگر زیبا میکنند.
او به مسافرت به نقاط دوردست مایل است و همیشه به دنبال تجربههای جدید است.